در مدل کلاسيک چرخه حيات کالا، يک شرکت (حداقل يک شرکت متوسط) پس از آنکه بازار داخلى خود را اشباع کرد، اقدام به صادرات کالاى خود به بازارهاى خارجى مى‌نمايد. رشد براى شرکت‌هاى خدماتي، به‌خصوص شرکت‌هائى که خدمات تجارى و حرفه‌اى ارائه مى‌نمايند، اغلب در بازار جهانى ايجاد مى‌شود و شرکت‌ها معمولاً در هر اندازه‌اى که باشند، اقدام به صادرات مى‌نمايند. در حقيقت برخى شرکت‌هاى خدماتي، هيچ نوع بازار داخلى نداشته و صرفاً مشتريان بين‌المللى دارند. يک شرکت هرگز به آن اندازه کوچک نيست که قادر به صادرات خدمات نباشد. در جريانات بررسى و استراتژى صادراتى يک شرکت توجه به روش توسعه خدمات داراى اهميت زيادى است.


به‌طور کلى يک چرخه نو‌آورى سه مرحله‌اى در اين زمينه وجود دارد:


مرحلهٔ اوّل: خدمتى جديد براى تأمين نيازى جديد به‌وجود مى‌آيد. مشتريان معمولاً نسبت به قيمت حساسيت ندارند و حاضر هستند براى خدمات با کيفيت بالا تا بيش از ۱۰ درصد اضافه‌تر بپردازند.


مرحلهٔ دوّم: خدمت جديد متناسب با سلائق گروه‌هاى استفاده‌کننده جديد ارائه مى‌شود و تا موقعى که کنترل کيفيت خوب باشد، مشتريان نسبت به قيمت حساسيتى نشان نمى‌دهند.


مرحلهٔ سوّم: خدمت، يک کالاى رايج مى‌شود و با خدمات مشابهى که از سوى ساير شرکت‌ها ارائه مى‌شود، قابل تبادل است. مشتريان نوعاً نسبت به قيمت حساسيت زياد نشان مى‌دهند. (مثل خدمات حسابرسي)


به‌دليل اينکه صادرکننده هزينه‌هاى اضافى حمل و نقل و ارتباطات دارد، بسيار مشکل است که صادرات آن در مرحلهٔ سوّم سود‌آور باشد. مگر اينکه يک صادرکننده بخواهد به‌طور ايده‌آل نيازهاى جديد را شناسائى و تأمين نمايد تا هزينه‌هاى صادراتى خود را از طريق تعداد نه چندان زياد مشتريانى که حاضر به خريد خدمات جديد و سفارشى هستند، جبران کند.