
وقتی از خیابان های شهر می گذری با انبوهی از سوپرمارکت ها و فست فودهای خوش رنگ و لعاب و بوهایی که اشتهای آدم را چند برابر می کند، روبه رو خواهید شد.
وقتی از خیابان های شهر می گذری با انبوهی از سوپرمارکت ها و فست فودهای خوش رنگ و لعاب و بوهایی که اشتهای ادم را چند برابر می کند، روبه رو خواهید شد. این طرف و آنطرف هم، مغازه های ساعت سازی که در کار تعمیر و فروش ساعت های ساخت سویس و ژاپن و ....هستند و پوشاک فروشی ها و پارچه فروشی های که بیشتر محصولات ترک را عرضه می کنند، به وفور دیده می شوند. بالاتر و پایین تر، مغازه های کریستال فروشی که به خرید و فروش محصولات ایتالیا و فرانسه مشغولند و بیشمار مغازه های تعمیر و فروش موبایل های ساخت کشورهای شرق و غرب و جوانان بسیاری که در کافی نت ها و مغازه ی تعمیر، عرضه و توزیع محصولات جانبی سیستم های کامپیوتری و نرم افزارهای که اساسا خاص کشورهای توسعه یافته هستند، مشغولند تلاشم را برای پیدا کردن نمودهای رشد، توسعه و فناوری و تولیدات کشورمان نقش بر آب می کنند. در میان این نابسامانی اقتصادی، ساختمانهای عریض و طویل و مرمرین بانک ها که نقدینگی مردم را جمع می کنند بیشتر از دیگر ساختمانها جلوه گری می کنند.
چند وقت پیش از روبه روی ویترین مغازه ی گذشتم که چند تا ماشین فلزی ماکت مثل پیکان، وانت بار و نیسان و...نظرم را جلب کرد. وارد مغازه شدم و بلافاصله آنها را خریدم. فضا و قفسه ها پر بود از عروسک های متنوع و سخنگو و ترانه خوان و انواع و اقسام ماشین های فلزی .از فروشنده ی جوان پرسیدم که محصولات عمدا ساخت کدام کشور هستند؟ جواب دادند: چین و هنک کنگ . تعجب کردم که یعنی ماکت پیکان را هم بایستی چینی ها بسازند!؟
ادامه دادند که اخیرا انگلیس هم به ساخت چنین ماشین های با کیفیت بالا و گرانقیمت تر روی آورده است. یعنی همین ماشین ساخت چینی که با 10 الی 12 هزار تومان خریداری کردم، انگلیسی ها با تقریبا 200 هزار تومان به ایرانی ها می فروشند. پرسیدم از ایران چی دارین؟ گفتند: فقط منج!؟
متاسف شدم و ناراحت و نگران از این وضعیت از مغازه بیرون آمدم، تا این تجربه ی تلخ بهانه ی شود برای نوشتن این مقاله که چرا به این وضعیت نابسامان اقتصادی دچار شدیم؟ راه برون رفت از این بن بست چیست؟ نقدینگی موجود در بانک ها و در دستان مردم حاصل کدام پیشرفت و فناوری است؟ این انباشت ثروت و نقدینگی که باعث چاق تر شدن بانک ها و رشد قارچ گونه ی موسسات و بانک های دولتی و خصوصی شده است حاصل کدام تلاش های شبانه روزی افراد است؟ و اساسا کارکرد این پول های جمع شده چیست؟ این نقدینگی چرا به جای تلنبار شدن و جمع شدن در دستان افراد، خرج باز شدن شرکت های ورشکسته و حمایت از طرح های استارت آپی جوانان جویای کار نمی شود؟ چه عاملی باعث شده افراد به جای خلاقیت و نوآوری و کسب علم و دانشی که منتج به فرصت سازی و کارآفرینی شود، ترجیح می دهند نقدینگی خود را صرف ساخت و سازهای بی رویه جهت کرایه دادن آن و کسب سود بیشتر کنند تا حمایت از طرح ها و ایده های مبتکرانه ی جوانان؟ و این حرص و ولع زیاد برای خرید خانه های بیشتر و بیشتر چه جور بیماری است که گریبانگیر افراد جامعه شده است؟!
سوال این است که این شرایط محصول کدام باورهای مخرب نزد افراد است که سالیان سال در وجود آنها نهادینه شده و در گوشه و کنار و محافل، جمع های فامیلی و خانوادگی، در میان اجتماعات، داخل اتوبوس و تاکسی، به کرات تکرار شده و زمزمه ذهن و زبان و گفتار مردم شده است؟
وقتی شرایط امروز جامعه و آسیب های آن رادر ابعاد مختلف فرهنگی، علمی، هنری و.... را می بینید بایستی با قاطعیت اعلام کرد که نیاز هست در بسیاری از باورهای فکری و ذهنیمان، داستان ها، نظریه های ادبی، علمی، هنری و ضرب المثل هامان که سالیان سال نقل مجالس و ورد زبان مردم این دیار شده است، تجدید نظر، حذف و یا اصلاح گردد. باید قبول کرد بسیاری از جهت گیری های آموزشی، تربیتی، فرهنگی، هنری و.... غلط و اشتباه بوده و نیاز فوری به ویرایش و اصلاحات هدفمند دارد. چرا که همیشه گفته اند: «اعتراف به اشتباه نصف راه موفقیت است».
حالا با هم به چند نمونه از این باورهای ویران کننده نگاهی می اندازیم که سالیان سال است، پنهان و آشکار ورد زبان افراد شده است و در قالب گفتار و کلمات از دهان من و شما بیرون می آید، امروز جامعه را ساخته است و اگر فکری به حال آن نشود، متاسفانه آینده و فردای بدی را برای جامعه خواهد ساخت:
1- فلانی اهل مطالعه هستی؟
« که چی بشه اخه؟ فایده ی داره؟ پول توش هست؟ نه واقعا برو در نانوایی محله بگو من 100 تا رمان خواندم ببین یه قرص نان بهت می ده؟!»
2- فلانی چرا ماشینت و با آب شرب می شوری؟ درست نیست، عده ی زیادی الان آب آشامیدنی ندارن بخورن!؟
« به شما چه؟ پولشو میدم. چطور وقتی قبض آب میاد هزار جور آبونمان بهش می بندن و کلی پول مفت ازما می گیرن؟ خود دولتی ها رعایت می کنن که منم نفر بعدی باشم؟! تازه خیلی ها را می شناسم کنتور و دستکاری کردن آقا کی به کیه، دلت خوشه ها !»
3- فلانی این آپارتمانت و با دو تا بخاری هم می شه گرم کرد ؟! 5 تا بخاری روشن کردی، اسرافه داداش !؟
« به شما چه ربطی داره داداش! من مصرف نکنم پولدارها و آقا زاده ها مصرف می کنن!»
4- بابا، مامان، آقای معلم ، مشاور محترم مدرسه من می خوام کارگردان و فیلم ساز بشم یا اگه نشد طراح صنعتی یا طراح لباس بشم !
« پول توش هست؟ برو دنبال شغلی که آخر عاقبت داشته باشه جونم ! نان توش باشه مثل پژشکی .»
5- آقا من یه ایده دارم برای کارآفرینی. بیا یه استارت آپ راه بندازیم با پولی که توی بانک دارید!؟
« بی خیال بابا، حوصله داری ها !می رم تاکسی می خرم مسافر کشی راحت و آسوده زود هم به پول می رسی!؟ تاکسی نشد می ذارم بانک سر ماه سودش و می خورم !»
6- آقا چرا صندلی اتوبوس و پاره می کنی؟! آقا چرا داری ایستگاه اتوبوس و خط خطی می کنی؟!
« داداش دولت اینقدر پول داره که میتونه برای هفت جد آباد من و تو اتوبوس جدید بخره! پس این همه مالیات و حق آبونمان و کوفت و زهر مار از ما می گیرن برای چیه؟ برای همین موقع هاس دیگه نابغه ؟!»
7- فلانی چرا محصولات تاریخ مصرف گذشته می فروشی !؟
« آقا از کجا بیارم جنس جدید بخرم؟! بازار کساده مشتری نیست، چکار کنم! زن و بچه ی منم گناه دارن!؟ مردم خبر دارن من چه گرفتاری های دارم ها!؟ »
8- آقا چرا دزدی می کنی؟ چرا رشوه می خوری؟ چرا اختلاس چرا چرا چرا.....؟!
« تو بگو چکار کنم! منو استخدام می کنی تا از فردا دزدی نکنم ...!؟راست می گی برو جلو اختلاس ها را بگیر...!؟شکم گرسنه زن و بچه ی من نمیپرسه آقا...!؟
9- آقا کیسه زباله رو نزارید رو کاپوت ماشین، میافته توی خیابان زشت میشه!؟
« شهرداری جمعش میکنه نگران نباش.برای همین کارها حقوق می گیرن دیگه....!؟»
این کلمات و واژه ها که به شکل بیمار گونه ی در صحبت های محاوره ای در گوشه و کنار مورد استفاده واقع می شود جزئی از شخصیت افراد جامعه شده و در وجود انها سالهاست که جا گرفته و نهادینه شده است و متاسفانه در حال انتقال این فرهنگ لغت ویران کننده به فرزندان و نسل های جدید هستیم. این ها باورهای مخربی هستند که افراد را ضعیف، بیمار، سست، فقیر، حقیر، معتاد، حریص و خودخواه بار می آورد.
نکته مهمتر اینکه بخشی از آسیب ها و نابسامانی های جامعه حاصل اهمال کاری استاد دانشگاهی هست که به دانشجوی عمران و شهرسازیش نمره مفت می دهد و به دانشجوی دختر پرستار یا پزشکی که فردای آینده باز هم با رابطه و رشوه استخدام خواهد شد و با جان مردم بازی می کند، تقلب می رساند. اگه مردم بی گناه در حوادثی مثل زلزله مفت و مسلم جان خود و عزیزانشان را از دست می دهند، مقصر دانشجوی مدیریت عمران و شهر سازی است که چون پولدار است سوالات امتحان را می خرد و پایان نامه اش، پژوهش و تحقیقاتش را به موسسات تبلیغاتی و کافی نت ها می دهد تا با خیال راحت به تفنن و سرگرمی و خوشگذرانیش بپردازد.
حتی نویسندگان، ترانه سرایان، آهنگسازان، فیلمسازان و تمام کسانی که دستی بر قلم و و طبعی ظریف دارند و با ذهن و روح وروان مردم و اندیشه ی انها سروکار دارند، در بیان آنچه می سرایند یا می سازند نگاهی دوباره و دوباره بیندازند تا از این به بعد از تولید آثاری که فقط یاس و نا امیدی را ترویج می دهند و فضا را نا امن جلوه می دهند خودداری ورزند و فقط به نیمه ی کج و کوله و درب و داغان و زشتیهای جامعه و اجتماع نپردازند.
در چنین شرایطی هر زمان فردی تصمیم می گیرد، کاری جدید را شروع کند و دنبال یادگیری فن و مهارتی جدید و متناسب با علاقه و اشتیاقش برود، ذهن تربیت شده با این باورهای مخرب و بیمارگونه بلافاصله و دیوانه وار شروع به نق زدن می کند:« که چی بشه؟ پول توش هست؟ آخرش که چی؟ نویسنده یا نقاش یا .... شدی چه اتفاقی می افته؟ گیرم دو تا کتاب هم خواندی، گیرم ورزشکار شدی، گیرم دو تا مقاله یا رمان هم نوشتی یا گیرم که هر روز 10 دقیقه ورزش کردی یا دو تا لغت حفظ کردی ،خوب که چی بشه!؟توی این مملکت به جایی می رسی...!؟»
سوالی که از چنین افرادی پرسیده می شود این است که با این باور « که چی بشه ! »چقدر توانستیم به رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی کمک کنیم؟چقدر ثروت آفرینی کردیم؟ چقدر به رشد دانش، علم و فناوری روز و کاربردی نزدیک شدیم و حمایت و کمک کردیم؟ با این باورهای سست کننده و فلج کننده ی نیروها و توانایی های افراد، چی بدست آوردیم؟
اگر میزان کتاب خوانی و مطالعه ی درست و کاربردی در کشور ما پایین است و یا میزان ابتکارات، خلاقیت ها و نوآوری ها قابل توجه نیست و با جامعه ی تک بعدی روبه رو هستیم، به خاطر رشد سرطان گونه و مخدر گونه ی این فرهنگ واژگانی غلط و این باورهای ویران کننده در میان افراد و نسل جدید است. تکیه کلام « که چی بشه !» باعث شده است که رمق و انگیزه ی برای دنبال کردن و عملی کردن ایده های منحصر به فرد و متناسب با علاقه ی هر شخص باقی نماند. «که چی بشه ! » به مانند مواد افیونی منتها به شکل کلامی می باشد که نابود کننده و تباه کننده ی انگیزه ها و نیروهای خلاقانه و مبتکرانه نسل جدید و پر انرژی جویای یادگیری و کار و زندگی می باشد. « که چی بشه !» به وجود اورنده ی فضای کرختی و بی حالی و رشد ناموزون شغل های مصرفی غیر مولد، راحت، آسان و تکراری که نیازی به نیروی خلاقه و دانش روز ندارد، خواهد شد. « که چی بشه ها » باعث می شوند که یک یا دو رشته که پردرآمد و پولساز است به شکل سرطان گونه ی رشد کند و در بقیه ی حوزه ها فاقد نیروهای متخصص و کارآمد باشیم.
«که چی بشه، بی خیال بابا، دلت خوشه ها!» ترویج دهنده ی یاس و نا امیدی، نا امنی، افسردگی و ترغیب کننده ی قدرتمند، برای پناه بردن افراد به مواد افیونی و روان گردان و اقدام به دزدی، قتل و خودکشی می باشد.
« که چی بشه ها و دلت خوشه ها » انگیزه کش، نابود کننده ی صبر و تحمل، توانایی ها و قوه ی خلاقیت در وجود افراد می باشد وباعث می شوند تا افراد برای بدست آوردن پول و پیدا کردن فرصت های شغلی، مسیرهای کوتاه و آسان را انتخاب کنند و برای دستیابی کوتاه مدت و سریع به انها، اقدام به رفتارهای هنجارشکنانه و غیر اخلاقی نمایند.
با آمدن موج مدرنیته و رشد سرسام اور مشاغلی که نیاز به علم و دانش روز دارند، موج فقر و بیکاری، اعتیاد، بزهکاری، طلاق، دزدی و اختلاس، رواج رفتارهای غیر اخلاقی، ساختار شکنانه و هنجارشکنانه و به وجود آمدن مشاغل زیر زمینی، غیر کاربردی، که با دانش روز دنیا نزدیک به نیم قرن یا بیشتر فاصله دارند، ماحصل چنین باورها و نگرش های غلط و « که چی بشه ها ! » در میان افراد جامعه می باشد.
نکته بعدی این است که پس در چنین شرایطی که «که چی بشه ها و دلت خوش ها» فضای واژگانی کشور و کاربردی ترین فرهنگ لغت جامعه می باشد، ثروت انباشته شده در دست برخی افراد حاصل کدام تلاش های شبانه روزی و طاقت فرسا و کدام دانش، علم و خلاقیت و ابتکار است؟ در جامعه ی که افرادش صبور نیستند و اعتقادی به کارآفرینی که نیاز به ریسک پذیری و شهامت و شجاعت و نترسیدن از شکست دارد، ندارند و در تلاشند تا یک شبه و با کار آسان و راحت به پول و ثروت برسند، این نقدینگی تلنبار شده در حساب شخصی موجود در بانک ها محصول کدام دانش و فناوری روز دنیا است؟
تا زمانی که تک تک افراد جامعه به یک باور جمعی و اعتقاد قلبی نسبت به توسعه و پیشرفت همگانی کشور و عزت و سربلندی وطن و کشور عزیزمان نرسند و در حمایت مالی و کمک به ترویج فرهنگ کارآفرینی و شرکت ها و طرح های ابتر مانده افراد ورشکسته و بدون پشتوانه ی پولی دریغ ورزند، متاسفانه همچنان باید شاهد رشد روزافزون فقر و بیکاری و به تبع آن طلاق، بزهکاری و آسیب های اجتماعی باشیم.در حالی که همگان به وجود آسیب ها و ناهنجاری های روبه رشد اجتماعی اعتراف و اذعان داریم و به تبع آن شاهد ناامنی دامنگیر برای خود و خانواده هایمان هستیم، باید در تغییر نگرش نسبت به حرص و ولع زیادی برای کسب منافع شخصی و سود شخصی بدون تلاش و بدون پشتوانه علمی و نه از راه تولید کار و کالا بلکه صرفا مصرف گرایی بیمار گونه وغفلت از سایر ابعاد جامعه تلاشی مضاعف داشته باشیم.
دلالی و واسطه گری، پردرامدترین شغل در چنین جوامعی می تواند باشد.چرا که نیاز به کار سخت و طاقت فرسا و دانش و مطالعه روز دنیا نیست. وجود سوپرمارکت ها و فست فودهای زیاد و ماشین های مسافر کشی که روز به روز به تعداد آنها افزوده می شود و همچنین مشاغل سنتی و تکراری که به کار فروش محصولات کشورهای دیگر می پردازند، موید این مطلب است که نقدینگی جمع شده در دست بعضی افراد فاقد کارائی و بدون پشتوانه علمی ومحصول تکنولوژی و رشد و توسعه ی کشور نیست. البته این به معنی زیر سوال بردن تلاش و زحمت راننده های که وظیفه جابجا کردن مسافران را دارند نیست، یا اینکه زحمت های طاق فرسای مدیران و مسولینی که نیازهای مصرفی شهروندان را فراهم می کنند، نادیده بگیریم بلکه منظورم جهت دهی و مدیریت و ساماندهی به ثروت و نقدینگی انباشته شده و فاقد کارائی در پویایی و به حرکت واداشتن اقتصاد تولید محور و کارآفرینی می باشد که عدم توجه به آن در دراز مدت ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره ی اقتصاد وارد خواهد کرد.
راه حل چیست؟
موسی سلطانی مدیر شبکه کودک تبیان می گوید:« کشور نیازمند تربیت نسلی فعال و کارآمد در حوزه ی تولید است.متاسفانه بسیاری از مواد آموزشی و شیوه های ارائه مطلب در مدارس کشور، غیر کاربردی و نهایتا در بهترین حالت تبدیل به دانشی می شود که خروجی محور نیست و در سطح آکادمی و تئوری باقی می ماند» . وی همچنین با اشاره به سیستم های آموزشی نوین در سطح جهان و گرایش به سوی مطالب کاربردی و مهارتی، تغییر نگرش در حوزه ی اموزش کودکان و نوجوانان را امری بدیهی و لازم می داند.»
باید متخصصین و کارشناسان علوم تربیتی، روان شناسی، جامعه شناسی و رفتار شناسی ضرورت تغییر و اصلاح این « فرهنگ واژگانی انگیزه کش» را در رسانه ها و... اعلام و گوشزد نمایند. باید با تلاشی مضاعف توسط والدین، معلمان، مربیان پرورشی، نویسندگان، شاعران، فیلم سازان، برنامه نویسان و قلم بدستان و کارشناسانی که با باورهای فکری و ذهنی افراد سروکار دارند، شروع به پالایش و استخراج کلمات و واژه های نابود کننده، آلوده کننده و مسموم کننده نیروهای فکری، ذهنی و شکل دهنده و تثبیت کننده ی ساختار شخصیتی منفعل ، بی حال و سست افراد، نمایند و از انتقال و رشد و گسترش آن به نسل خلاق و پر انرژی جدید جلوگیری نمایند.
باید ماهیت مخرب و ویران کننده ی کلمات و واژه های را که در قالب گفتار و صحبت های محاوره ای در محافل مختلف نقل قول افراد شده است و آرام آرام جزئی از باور و شخصیت انها شده است، را تبدیل به واژگان و کلماتی امیدوار کننده، انگیزه بخش، زندگی بخش و شورآفرین، مهیج و محرک، نیرومند و قدرتمند، موثر و سازنده کرد و در متون درسی مقاطع مختلف و متناسب با سنین مختلف در قالب شعر، داستان، جملات انگیزه شی، ضرب المثل، حکایات و نظریه های علمی و ادبی موثر و سازنده چاپ و منتشر کرد.
رسانه های ارتباطی، مطبوعات و صدا و سیما که با توده مردم سروکار دارند بایستی در انتخاب، پخش و نمایش فیلم ها، انیمیشن ها و برنامه های نا امید کننده و انگیزه کش جلوگیری و برعکس از ساخت و نمایش برنامه های که در رشد و پرورش خلاقیت و قوه ی ابتکار تاثیر گذار و امید و خودباوری و عشق و شادی را ترویج می دهند استقبال و حمایت کنند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است