
چند سالی است حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها و شهر می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم ولنتاین و کادوی روز عشق به گوش می خورد.
ظاهرا اموری که رنگ و بوی فرنگی داشته، نشان بر متمدن و به روز بودن و باکلاسی دانسته ایم و عدم پیروی از آن را نشان بر عقب ماندگی!
اما آیا نام جشن ملی اسفندگان (سپندارمذگان) روز گرامیداشت عشق، زمین و زن به گوشتان خورده است؟
اجازه بدهید در ابتدای این نوشتار بگوییم که نه تنها به هیچ روی با ارزشهای فرهنگ غربی و سایر ملل مخالف نیستیم، برعکس بر این باوریم که فرهنگ همه ی ملتها ارزش هایی دارد که شایسته ستایشاند و قطعا فرهنگ کشورهای غربی و حتی عربی هم از این گونه اند. اما این هرگز به این معنا نیست که ما به ارزشهای فرهنگی خودمان پشت پا بزنیم و نابخردانه شیفته ی فرهنگ دیگران شویم.
چند سالی است حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها و شهر می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم ولنتاین و کادوی روز عشق به گوش می خورد. دیگر از هر کسی که در مورد ولنتاین سوال کنی می داند که "در سده سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی، خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می کند.
کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شود. روزی که قرار بود والنتاین کشته شود نامه ای برای تشکر از دختر زندانبان نوشت که با جمله Love from your valentine خاتمه یافت.
در سال ۴۹۶ بعد از میلاد، پاپ جلاسیوس ۱۴ فوریه را به افتخار او روز ولنتاین نامید. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و نمادی می شود برای عشق!"
از همین رو این روزها هر کسی به بهانه ابراز عشق و علاقه به عشقش در این روز، با تهیه هدایا و کارت پستال های مخصوص این روز که کاملاً رنگ و بوی سرزمین و فرهنگ اصلی شان را دارند، خود را به قافله عاشقان روز ولنتاین می رساند.
چند صباحی است که در این دیار با وجود داشتن روز عشق ایرانی با پشتوانه ای بسیار غنی تر و کهن تر از ولنتاین، برای ابراز عشق خود، رسمی از بیگانگان به عاریت گرفته شده است. گسترش مراسمی از این قبیل که چندان سنخیتی با فرهنگ جامعه ما ندارد و همچون دیگر رسم ها و مدهای وارداتی، اغلب مردم (گاها حتی بدون اطلاع از ریشه و فلسفه آن،) تنها اجراکننده محض آن هستند، به عنوان یک مسأله اجتماعی - فرهنگی مطرح است. البته این مسأله تنها خاص ولنتاین نیست و به قول معروف «تا بوده همین بوده»
شاید دیگر "Thanks" را با لهجه غلیظ آمریکایی و "Merci" را با لهجه غلیظ فرانسوی بیشتر از سپاسگذاریم و "Hi" و "Hello" را بیشتر از درود و سلام و "Bye" و "Good Bye" را بیشتر از بدرود و خداحافظ و... به کار می بریم و همیشه داشتن رنگ و بوی فرنگی امور مختلف زندگی مان را نشان بر متمدن و به روز بودن و باکلاسی دانسته ایم و عدم پیروی از آن را نشان بر عقب ماندگی! و آنقدر جذب آیین و رسوم و مناسبات زندگی غربیان شده ایم که گاه در پی افراط در این تقلید کورکورانه و ظاهری، به نسخه ای به مراتب غربی تر از خود غربیان بدل شده ایم. در حالی که نسبت به فراموشی آداب و رسوم و آیین های ملی و مذهبی خود هیچ واهمه ای نداریم.
شاید کمتر ایرانی از وجود روز عشق در ایران باستان و برگزاری جشنی برای بزرگداشت این موهبت، آن هم نه با قدمت سه قرن پیش از میلاد رومیان، بلکه از بیست قرن پیش از میلاد! اطلاع داشته باشد؛ شاید کمتر ایرانی بداند روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفندماه) با نام «اسفندگان» یا «سپندارمذگان»، روز عشق ایرانیان است. یعنی چند روز بعد از روز ولنتاین و زمانی که شهر پس از پشت سر گذاشتن چندین روز متفاوت، تقریباً به روال عادی برگشته است و مردم، بی خبر و بی تفاوت، فارغ از تب و تاب روز عشق فرنگی! آن را عادی تر از روزهای دیگر سپری می کنند. نه دیگر از هدایای مخصوص ابراز عشق و محبت خبر است و نه تکاپوی مردم برای ابراز عشق مهرورزی و برگزاری جشن. غافل از اینکه این روزها، همان روزی است که جای خالی و احساس نیاز به آن بیشتر از هر دوره ای احساس می شود.
در ایران باستان علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است و ... و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است.
واژه ی فارسی «اسفند» یا «سپندارمذ»، از واژه ی پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَ نتَ ه آرمَ ئیتی»، برگرفته شده است.
پنجمین روز اسفند (اسفند روز در ماه اسفند) در گاهشمار (تقویم) ایرانی، "اسفندگان" (=اسپندار مذگان / اسفندارمذگان / اسفندارگان / سپندارگان / اسپندگان / اسفندگان) جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
جشن اسفندگان به علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به اسفندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز اسفندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان می گرفتند. یا به قولی جشن زن می گرفتند. و این است که ابوریحان بیرونی در هزار سال پیش در این باره می گوید: «اسفندارمذ فرشته ی موکل بر زمین است و نیز بر زن های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است.»
در جای دیگر آورده است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می نشستند و فرمان می راندند، همه ی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می گرفت.
این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار می شد. نخستین جشنی که در این روز برگزار می شد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است، به این معنا که زنان از مردان خود هدیه ای می گرفته اند. این جشن ویژه ی زنان و به مناسبت تجلیل و بزرگداشت از آنان برگزار می شود.
جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطوره های زایش و باروری است. با توجه به منابع موجود دانسته می شود که اسفندگان در ایران باستان، نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزی آن، بلکه روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. به عبارت دیگر منظور از زن، همسر است و نه جنسیت آن.
ابوریحان بیرونی نیز در نقل آیین های جشن، از زن به عنوان همسر یاد می کند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیین هایی نیز که امروزه در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار می شود، همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهر آمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارد.
منابع موجود نشان می دهد که جشن اسفندگان، مانند بسیاری از دیگر جشن ها و آیین های ایرانی در انحصار هیچیک از اقوام یا ادیان ایرانی نیست و به تمامی از پدیده های طبیعت و روابط انسانی برگرفته شده و متعلق به همگی مردمان ایرانی با هر گرایش قومی یا دینی است.
این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، همچون اقلید، کاشان و محلات برگزار می شود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز می پزند که بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می شود. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان، همچون «نَ شَ لج»، «اِستَ رک» و «نیاسر»، در نخستین روز اسفندماه برگزار می شود.
اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل بسیار عالی و والاست ولی نشناختن فرهنگ خود و مرعوب شدن در برابر فرهنگ های دیگر کاری ناپسند و نابجاست. در واقع ما نمی خواهیم همچون عربستان (ممنوعیت فروش گل رز در عربستان در آستانه روز ولنتاین عصر ایران / 24 بهمن 86) و یا کویت (مخالفت با برگزاری جشن های روز ولنتاین در کویت عصر ایران / 25 بهمن 86) به مقابله مستقیم برویم، بلکه از طریق آشنایی با فرهنگ ملی والای خودمان و شناساندن و معرفی آن، جلوی هجمه نادرست فرهنگی را بگیریم.
بسیاری از صاحبنظران با قائل شدن کارکرد برای پدیده های فرهنگی و اجتماعی مانند ولنتاین، بر این باورند که جشن ولنتاین پاسخی است به یک نیاز: نیاز به شادی و یکی از اصلی ترین دلایل رواج گسترده این جشن را در جامعه محدود بودن روزها و مناسبت های شادی می دانند. به عقیده داور شیخاوندی (جامعه شناس): «اگرچه این رسم برگرفته از یک سنت اروپایی، آمریکایی است، اما در کشور ما به دلیل اینکه روزهای شاد بسیار کم است، جوانان روز ولنتاین را جشن می گیرند» و به دنبال این نیاز، برگزاری ولنتاین و بزرگداشت مهر و محبت را ابتکار خود جوانان می دانند.
در تأیید این مسأله، دکتر سیدحسن حسینی، جامعه شناس و استاد دانشگاه نیز در مورد علت گرایش جوانان به چنین مراسمی، با اشاره به «قرار گرفتن در یک وضعیت جهانی» معتقد است: «اگر مراسم سرور محدود شود، نمی توان توقع داشت که چنین جامعه ای به دنبال جشنها و اعیاد سایر جوامع نرود.» و اظهار می دارد که مطمئناً در آینده نزدیک، بسیاری از جشنهای مسیحی (غربی) وارد جامعه ما می شود.
به خاطر اینکه ما نه تنها چنین مراسمی را ایجاد نکرده ایم، بلکه مراسمی را که برای ابراز شادمانی داشتیم، نیز، محدود کرده ایم. این موضوع نه تنها تبعات نامطلوب اجتماعی و افسردگی را به دنبال دارد، بلکه باعث می شود عوامل سرورآور فرهنگهای دیگر، مثل مد و ... وارد جامعه شود.
محمدعلی الستی نیز می گوید: «به دلیل اینکه ما نتوانسته ایم عناصر فرهنگی خود را برای جوانان به روز و جذاب کنیم، جوانان به این فرهنگها روی آورده اند.» وی تصریح می کند: «ترویج الگوهای بیگانه با ضرورتهای کشور ما سازگار نیست ولی در صورتی که فرهنگی جذابیت داشته و قابلیت گسترش در کشورهای دیگر را داشته باشد، رواج می یابند؛ در غیراین صورت در کشور خود نیز به دست فراموشی سپرده می شوند.» این جامعه شناس تأکید می کند: «اگر فرهنگی با روحیات نسل جوان سازگار باشد، مورد اقبال قرار خواهد گرفت.»
قدرخانی در مقاله ای دراین خصوص می نویسد: «ایرانیان تنها مردمی هستند که در تمام افسانه ها، اساطیر و داستانهای ملموس و غیرملموس دور یا نزدیک، شادمان ترین مردم شناخته شده اند. ایرانیان قدیم برای تولد هرماه، روز و هفته خود جشنی داشتند که همه به یکدیگر مهر می ورزیدند. شاید به همین دلیل ایران کشور آیین مهرورزی نام گرفته است.» با این همه مناسبت و بهانه برای شادبودن و مهرورزی، که همگی نشان از فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهان بینی ایرانیان باستان دارد، باز، ولنتاین را برای شاد بودن و عشق ورزی برمی گزینیم.
اما در ایران، چرا ولنتاین این شانس را داشته است که طی چند سال گذشته خود را بر فرهنگ ما تحمیل کند؟ شاید نقش رسانه های گروهی داخلی و خارجی در این میان نادیده گرفته شود. اما حقیقت این است که اگر این رسانه ها به ویژه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج کشور و یا دوستان وبلاگ نویس، آن قدر که در مورد ولنتاین سخن می گویند و می نویسند، یک دهم آن هم در مورد مهرگان، تیرگان، اسفندگان و... سخن می گفتند امروز جوانان ایرانی که تشنه جشن و شادی هستند، این چنین به آیین های بیگانه دل نمی باختند.
در چنین شرایطی اگر مسئولان کشور صلاح می دیدند و اجازه می دادند تا جشن های باستانی و ملی ایران آزادانه در میان همه ی مردم کشور به ویژه جوانان فراگیر شود، ضمن این که یکی از سنت های زیبای ایرانی حفظ شده بود، زمینه برای نفوذ اندیشه ها و سنت های بیگانه به کشور فراهم نمی شد و ولنتاین به راحتی جای خالی جشن اسفندگان را در دل جوانان ما پر نمی کرد.
آری، واقعیت فراموش شده هم همین است که فرهنگ اصیل ایرانی فرهنگ شادزیستی، شادباشی، شادگویی و شادخوری است؛ و در یک کلام، فرهنگ جشن و شادمانی است. جشن های ۱۲گانه، آیین های نوروزی، جشن سده، گاهنبارهای، جشن تولد خورشید (یلدا) و هزاران مراسم دیگر، خود، مؤید پیوند عمیق و دیرینه فرهنگ این مرز و بوم با جشن و شادی است.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم، شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. چه بهتر است خودمان و مسئولان با مطرح نمودن این جشن ها و بیان فلسفه آنها، به گونه ای درست از فرهنگ مان حفاظت، و جلوی هجوم فرهنگی سایر فرهنگ های ناآشنا را بگیرند. در حالی که ما خود فرهنگ قوی و پر باری داریم.
ناگفته نماند برای ولنتاین روایت دیگر نیز وجود دارد:
این روز از دوره امپراتوری یونانیان به شهرت رسید. در یونان باستان روز ۱۴ فوریه به روز جونز معروف بود. جونز پادشاه همه بت ها بود. او همچنین مشهور به خدای همه الهه ها و زنان و ازدواج معروف بود. در روز ۱۴ فوریه نیز جشن lupercalia برگزار می شد، در این روز دختران جوان نام خود را روی کاغذ نوشته در بطری هایی می گذاشتند و به آب می انداختند، در طرف دیگر رودخانه پسران جوان در انتظار می ایستادند و هر یک بطری را از آب می گرفتند و تا شب ۱۴ فوریه را با دختری که اسم او را از آب گرفته بودند در جشن شرکت می کردند؛ گاهی هم این آشنایی ها به ازدواج می انجامید.
نکته لازم به ذکر این است که اگر در اینترنت عبارت سپندارمذگان (اسفندگان) را جستجو کنید، در جاهای بسیاری 29 بهمن روز سپندارمذگان می دانند، آن هم بدلیل رواج تقویمی به نام "سالنمای دینی زرتشتیان" که تمامی ماه ها را 30 روزه فرض کرده و بعلاوه 5 روز که در آخر سال قرار داده است، که نتیجه آن شده که جشن اسفندگان را 6 روز قبل تر (به علت محسوب نکردن ماه های 31 روزه) از 5 اسفند، و در 29 بهمن معرفی می کنند. اما درباره ی این پرسش که روز اسفنگان 5 اسفند به تقویم امروزی است یا 29 بهمن، باید گفت که جشن ها و فاصله های میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه های مشخصی است که به مانند دانه های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است.
این اندازه ها و فاصله های تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری ایرانی با ماه های سی و یک روزه (هجری خورشیدی فعلی) که بزرگ ترین دستاورد دانش گاه شماری در جهان است، مطابق است؛ ولی با کتابچه ای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام "سالنمای دینی زرتشتیان چاپ می شود،" مطابقت پیدا نمی کند. چرا که در این کتابچه، فاصله ی 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله ی 40 روزه ی شب یلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه ی جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است. این فاصله ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ نامه های ایرانی هماهنگی ندارد. از این رو، زمان درست شب یلدا در شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است، در همه ی گاهشماری های (تقویم) ایرانی.
وجود نام ۱۲ ماه سال در میان اسامی روزهای ماه مبنای جشن های دوازده گانه ایران باستان بود. بدین ترتیب که یک روز همنام در هرماه وجود داشت و هرگاه آن روز فرا می رسید مردم جشن می گرفتند. این جشن ها عبارت بودند از: فروردینگان (۱۹ فروردین ماه)، اردیبهشتگان (۱۳ اردیبهشت ماه)، خوردادگان (۶ خردادماه) ،تیرگان (۱۳تیرماه )، امردادگان (۱۷ مردادماه)، شهریورگان (۳شهریورماه) ، مهرگان (۱۶مهرماه)، آبانگان (۱۰آبان ماه)، آذرگان (۹ آذر )، دیگانه (۸ ، ۱۵ و ۲۳ دی ماه) ، بهمنگان (۲ بهمن ماه) و سپندارمذگان (۵ اسفندماه)
گاه انبارها هر یک به مدت پنج روز برگزار می شدند و به ترتیب عبارت بودند از: 1- میدیوزرم، در نیمهٔ بهار هنگام برداشت خرمن 2- میدیوشهم، در نیمهٔ تابستان 3- پیتی شهم، در ماه شهریور 4- ایاترم، در ماه مهر 5- میدیارم، در نیمهٔ زمستان 6- همسپتمدم، در ماه اسفند 7- آخرین گاه انبار، روز آخر سال بود و به جشن نوروز متصل می شد.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است