بهمنگان؛ جشن اندیشه نیک، منش نیک و خرد سپندینه

بهمنگان که از جشن های باستانی ایرانی در ماه بهمن برابر با روز دوم بهمن است، از واژه اوستایی وهومن Vohumana گرفته شده که با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» برابر نهاده شده است. ایرانیان، یازدهمین ماه سال و دومین روز از ماه را به نام وهومن نامگذاری کرده اند و آن را جشن می گیرند.

در گاهشمار زرتشتی، سال دوازده ماه سی روزه است به علاوه ی پنج روز آخر سال که پنجه نامیده میشود که در مجموع ۳۶۵ روز می شود. پس روز ۳۱ام از ماه های فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، امرداد و شهریور حذف می شود و یک روز به اسفند اضافه می شود. در این گاهشمار، شمارش ماه بر پایه روز است نه هفته به همین دلیل همانند هر دوازده ماه سال، هر سی روز ماه نام ویژه خود را دارد و آدمی با شنیدن این نامها می فهمدکه روز چندم ماه نیز است. هر روزی که نام ماه و نام روز یکی شود، آن روز جشن ویژه آن ماه است. در همه این جشن ها نخست با نیایش همگانی از خداوند سپاسگزاری کرده، پیمان می بسته اند که به خشنودی اهورامزدا برای نوکردن جهان همه کردارشان را بنابر هنجار هستی انجام دهند و خرد خود را با منش نیک همگام سازند. سپس به شادی برخاسته، داد و دهش (هدیه دادن و پذیرایی) می کرده اند.
بهمنگان که از جشن های باستانی ایرانی در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم بهمن است، از واژه اوستایی وهومن Vohumana گرفته شده که با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه» برابر نهاده شده است. ایرانیان، یازدهمین ماه سال و دومین روز از ماه را به نام وهومن نامگذاری کرده اند و آن را جشن می گیرند.
ریشه اسطوره ای بهمن
برابر نوشته های اوستا، اهورامزدا دارای فروزه های نیک بیشمار است که از میان آنها ۶ صفت برگزیده تر هستند که به هر یک از این صفات امشاسپند و به مجموع آنها امشاسپندان می گویند. این کلمه از سه جزء تشکیل شده است: اَ: حرف نفی، مشه: از ریشه مر به معنی مرگ (جمع این دو بخش = اَمِشَه: بی مرگ) سَپَنته: مقدسان _ پاکان. امشاسپندان یعنی پاکان بی مرگ. بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد، امرداد نام های ۶ امشاسپند است.
بهمن یکی از هفت امشاسپند است. به طور کلی نام ها و معنی بهمن به این شرح است:
نام اوستایی: وهومنَنگه
نام پهلوی: وهومن
نام فارسی: بهمن
معنی: اندیشه نیک
بهمن اولین و برترین امشاسپند است و صورت اصلی این کلمه وهومن است که مرکب از دو کلمه است. (وهو) به معنی نیک و (من) به معنی ضمیر و وجدان و مصدر اندیشه و به عبارت دیگر وجدان نیک و خرد کامل و آن دو لفظ مصطلح اخیر هم مرکب از دو کلمه است.۱- وهو: نیک، من: ضمیر و وجدان۲- وه: نیک، من: ضمیر و وجدان و از روایات اوستا چنان استنباط می شود که صحت و سعادت و نیکی تمام ضمایر و قلوب به این امشاسپند مربوط است و ستودن و تمجید نمودن این امشاسپند عبارت از استقبال نیک ضمیری و صاحب وجدان نیک شدن است و در روایات اوستا می آید که وهومن امشاسپند از هر کس ناخشنود باشد در دنیا سعادت و در آخرت، بهشت و درجات عالی نصیب آن شخص نخواهد شد.
وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می باشد. زرتشت برای دریافت پیام های اهورایی از وهومن یاری می گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی زرتشتیان، پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند. در گاتها آمده است که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. وهومن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا است؛ و با اراده و خواست او، بهمن به اشوزرتشت روی می آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می دهد و اشوزرتشت می تواند با دلداده اش به گفت وگو بنشیند. بهمن به پیامبر راه می نمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی – «اشا» – پی برد و این همراهی تا بدان گاه می رسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را می یابد و آنچنان به او دل می بندد که از زبان او سخن می راند و برای مردم سخنانی می سراید که تا آن زمان کسی نسروده است. در اوستا، بهشت، خانه وهومن خوانده شده است و نیکوکاران در سرای وهومن (بهشت) به پاداش ایزدی می رسند. در نوشته های پهلوی چون دینکرد و بندهش، وهومن نخستین آفریده است. رستم شهزادی در کتاب «جهان بینی زرتشتی» می نویسد: «بنا به فرهنگ ایران باستان و آموزش های زرتشتی، منظور از یگانگی هستی، این است که در جهان هستی، حقیقت یکی است و سرچشمه وجود، همان حقیقت یکتاست که اهورا یا «بود» نامیده شده است و همه موجودات نمودهایی از آن «بود» اصلی هستند و بازگشت همه نمودها به «بود» اصلی است.»
جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستایی «وُهومَنَه» و در پهلوی «وَهمَن» به معنی «اندیشه ی نیک» یا «بهترین اندیشه» برگزار می شود.
بخش نخست این واژه «وُهُو» از «وَنـْگـْهو» اوستایی که صفت است به معنی خوب و نیک، که در فارسی هخامنشی «وَهۇ» و در سانسکریت «وَسۇ» خوانده می شود، در پهلوی «وِه» و در فارسی «بـِه» شده است.
بخش دوم «مَنـَه» برابر است با واژه ی سانسکریت «مَنـَس» که در پهلوی «منیشن» ودر فارسی «منش» شده است.
در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می شده است که نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.
در ترجمه «خرده اوستا» چنین آمده است: «در جشن بهمنگان، ایرانیان به مناسبت این که امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چارپایان سودمند است از خوردن گوشت پرهیز می کنند.
ایرانیان قدیم این روز را به احترام آن جشن می گرفتند و شادی می کردند و خود را برای پیروی از صفات پسندیده آن که راهنمای پیشرفت و سعادت است، آماده می ساختند.»
« ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانه ی خراسان و جاهای دیگر ایران می روید) با اعتقاد به این که خاصیت دارویی دارد، حافظه را زیاد می کند و فراموشی را از بین می برد، و دفع چشم بد، بهمنِ سرخ (بیرونی: سپید؛ برهان: سپند) با شیر می خوردند. در دیگی به نام بهمنجه آشی به نام دانگو، با ترکیبی از هر دانه ی خوردنی و حبوبات و انواع گوشت حیوان حلال و تره و سبزی ها پدیدار است، خوراک می پزند و به مهمانان خود می دهند و حتی آش را می فروختند و برای هریک از داده های خدا سپاس به جای می آورند.»
احتمالا یکی از ویژگی های جشن بهمنگان، تعاونی بودن آن است. به نظر می رسد که برای طبخ آش بهمنگان هر کدام از همسایگان “دانگ” خود را به خانه ای که آش در آن پخته می شده می دانند. به این ترتیب در آشی که فراهم پخته می شده، همۀ همسایگان سهم داشتند. به این آش، آش هفت دانه نیز می گفتند. احتمالا، این که برای پختن این آش از گوشت های مختلفی استفاده می شده، تکیۀ کلام آگاهانه ای بر این بوده که امشاسپند بهمن یاور جانوران سودمند است. در هر حال رسم ایرانیان این نبوده است که برای پختن خوراکی از چند نوع گوشت مختلف استفاده کنند. جالب است که کاتبان صحاح الفرس در سدۀ دهم هجری بهمنجه را “بهمیجه” و در سال 1298 هجری قمری “بهینجه” ثبت کرده اند. شاید این نویسندگان با واژۀ بهمنجه بیگانه بوده اند.
پرنده و گل ویژه بهمنگان
خروس پرنده ویژه بهمن؛ رنگ سپید، رنگ ویژه و گل یاسمن سپید هم گل ویژه امشاسپند بهمن است.
برای جشن بهمنگان چکامه هایی توسط شاعران بنام سروده شده که به اندکی از این اشعار کوتاه بسنده می کنیم:
اسدی طوسی در سده پنجم، در کتاب «لغت فرس» در باره جشن بهمنگان، که آن را «بَهمَنجَنه» نامیده، می نویسد:
«جشنی است که دوم روز از بهمن ماه کنند و طعام ها سازند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها نهند و ماهی و تره و ماست آرند.»
ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» در مورد جشن بهمنجه چنین می نویسد:
«روز دوم آن روز بهمن عید است که برای توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند؛ بهمن نام فرشته موکل بر بهایم است که بشر به آنها برای عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگ هایی از جمیع دانه های مأکول با گوشت غذایی می پزند و آن را با شیر خالص می خورند و می گویند که حافظه را این غذا زیاد می کند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه ها و جوی ها و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزاندنی ها خاصیتی مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام می داد و سود این اشیاء در این روز بیشتر از دیگر روزها است.»
فرخی سیستانی می سراید:
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه
منوچهری دامغانی می سراید:
اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود
فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه
و نیز، در جای دیگری می سراید:
رسم بهمن گیر و از سر تازه کن بهمنجنه
ای درخت ملک بارت عز و بیداری تنه
انوری می سراید:
بعدها کز سر عشرت همه روزه افکندی سخن رفتــن و نارفتن ما در افواه
انـــــدر آمد ز در حجــــره من صبــحدمی روز بهمنجنه یعنی دوم بهمن ماه
چنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی آید گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می شود که در بهمن ماه یا زمستان باز می شود و در پزشکی این گیاه معروف است و در تحفه ی حکیم مؤمن و بحرالجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است.
همین گیاه است که در فرانسه «Behen» خوانده می شود و در گذشته ریشه ی آن را به نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه های اروپا به کار می بردند.