
رویکرد اگزیستانسیال/ وجودی/وجودگرا هم اینک دارد به یک رویکرد جدی در تفسیر اندیشه شاعران کلاسیک ایرانی تبدیل می شود. معمولاً در تفسیر اندیشه شاعران کلاسیک ایرانی، این چند رویکرد غلبه دارد: رویکرد اخلاقی، رویکرد عرفانی، رویکرد فلسفی با محوریت فلسفه هستی شناختی ( متافیزیک) ، رویکرد ادبی و اندکی نیز رویکرد جامعه شناختی و روان شناختی ولی نظر به وسعت و عمق اندیشه شاعران کلاسیک ایرانی و نیز نظر به ضرورت بازخوانی سنت ، رویکردها منحصر در این چند رویکرد نباید باشد و نیست. جا دارد رویکرد اگزیستانسیال/ وجودی به دیده همت نگریسته شود. حالا چرا رویکرد وجودی؟
رویکرد اگزیستانسیال/ وجودی/وجودگرا هم اینک دارد به یک رویکرد جدی در تفسیر اندیشه شاعران کلاسیک ایرانی تبدیل می شود. معمولاً در تفسیر اندیشه شاعران کلاسیک ایرانی، این چند رویکرد غلبه دارد: رویکرد اخلاقی، رویکرد عرفانی، رویکرد فلسفی با محوریت فلسفه هستی شناختی ( متافیزیک) ، رویکرد ادبی و اندکی نیز رویکرد جامعه شناختی و روان شناختی ولی نظر به وسعت و عمق اندیشه شاعران کلاسیک ایرانی و نیز نظر به ضرورت بازخوانی سنت ، رویکردها منحصر در این چند رویکرد نباید باشد و نیست. جا دارد رویکرد اگزیستانسیال/ وجودی به دیده همت نگریسته شود. حالا چرا رویکرد وجودی؟
اولاً اندیشه اشراقی، وجه غالب نظام های اندیشه شرقی است. اهمیت دادن به روش اشراقی، جا را برای طرح مفاهیم وجودی نظیر مرگ، زندگی، اختیار و اراده، گناه، روابط بین الاذهانی، هویت ، امید، شادی، رضایت خاطر و مانند آن باز کرده است لذا به وفور، به دقت در آثار شاعران ایرانی نظیر مولوی، سنایی، عطار، خیام، حافظ، سعدی، جامی، نظامی، خواجو و ناصر خسرو دیده می شود.
ثانیاً مفاهیم وجودی با مفاهیم حوزه اخلاق، روان شناسی و عرفان، بسیار قریب المعنی است. حتی اگر شاعر، بر اساس ذوق عرفانی خویش یا بر اساس کشف و شهود عرفانی خویش، سخنی گفته است، می تواند با رویکرد وجودی بازنگریسته شود و خود، مستمسک نگرشی جدید و آموزه ای جدید باشد.
خوشبختانه به مدد و همت بعضی اندیشگران و پژوهشگران معاصر، رویکرد وجودی در تفسیر آثار شاعران ایرانی به کار گرفته شده است. از این نمونه رویکرد وجودی به مثنوی مولوی، غزلیات شمس و اشعار حافظ مثال زدنی اند اما تا آنجا که اطلاعات من قد می دهد، جای رویکرد وجودی به اشعار سعدی همچنان خالی مانده است. سعدی اگرچه همانند مولوی، عارف نیست و کشف و شهود عرفانی نداشته است و اگرچه همانند حافظ، ظرایف و لطایف ادبی در غزل خویش ندارد ولی از این رو که ید طولایی در توصیف و تشریح حالات و احوال انسانی دارد، می تواند محل رویکرد وجودی باشد..
نمونه بگوییم: باب سیرت پادشاهان در گلستان و مشخصاً بعضی حکایت هایش ، نشانگر باور سعدی به گزافه نبودن جهان است. نظام جهان، جدی است و زندگی را باید جدی گرفت چون واقعیت هایی نظیر مرگ، ما را به جدی گرفتن زندگی سوق می دهد و نیز چون نظم نظام هستی، شوخی با کسی ندارد و استثنا نمی پذیرد.
آنچه استاد عزیز، دکتر سعید حمیدیان، غزلیات با حال و هوای عرفانی می نامد و دو سوم غزلیات سعدی را با حال و هوای عرفانی می داند، عموماً با رویکرد وجودی ، تبیین پذیرند و اتفاقاً از آنجا که سعدی، برخوردار از یک نظام اندیشه در اشعار خویش است، مفاهیم وجودی اشعار او در قالب یک نظام اندیشگی جای می گیرند. سعدی با رویکرد وجودی، سخن ها دارد که گفته نشده است
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است