محیط اطراف ما را اشکال و طرحهای متفاوت دربر گرفتهاند که هر کدام از آنه به طریقی مفهومی را دربر میگیرند و یا بیانکنندهٔ موضوعی خاص میباشند. شکل مفهومی است گسترده و بسیار فراگیر که هر مورد قابل تصوری را دربر میگیرد اعم از شکل ظاهری اجسام تا کلمات، ارقام، حروف و نشانههای مختلف که هر کدام به طریقی ذهن ما را متوجه مفهوم خاصی میکنند. مثلاً کلمه «آب» که ذهن ما را متوجه سیال بودن، تشنگی، جاری بودن . . . میکند و یا شکل دایره که مفهوم کامل بودن، بسته بودن و . . . دربر دارد. به طور کلی میتوان گفت که هر شکل نشانهای است، نشانهای که مفهومی جدا را زنده میکند و نشانهها بر دو گونهاند، نمادین و غیرنمادین. زمانی که میخواهیم مفهوم «درخت» را نشان دهیم میتوانیم آن را با کلمهٔ درخت و با نشان و شکل خاص آن مشخص کنیم، اما آیا مفهوم عشق، دوستی، تفکر و از این دست را که جنبه بیرونی ندارند را میتوان با نشانه مفهوم کرد؟ اینجاست که «نماد» به کمک ما میشتابد و عشق را مفهوم میکند.
مینویسد: «وقتی انسان برای گنجانیدن بعضی مفهومها در نشانه با مشکل روبهرو شد، دست به دامن نماد میگردد چرا که نماد قدرت بیان او را افزایش میدهد.» نشانهها اشکالی هستند قراردادی که انسان در طول تاریخ بهوجود آورده است. H نشان حرف هشتم از حروف لاتین میباشد که در هر کلمهای نقش خاصی را ایفا میکند، اینکه چرا این شکل و نشانه به عنوان حرف هشتم حروف لاتین انتخاب و قرار داده شده، معلوم نیست، مهم آن است که ما در طول تاریخ گذشته آن را از گذشتگان گرفته و پذیرفتهایم. نشانهها به سبب اینکه بیانگر شکل ظاهری اجسام هستند، معمولاً در تمامی فرهنگها و تمدنها مفهومی مشترک را بیان میکنند ولی نماد چون ریشه در فرهنگ و ذهن مشترک یک تمدن دارد در هر فرهنگی دارای معنا و مفهوم خاصی است و اگر برخی نمادها در فرهنگهای مختلف معنای مشترک دارند به علت نقطه اشتراک بودن آن مفهوم در آن فرهنگها میباشد.
به عنوان مثال «اژدها» در فرهنگ ایرانی نماد شیطان و روح پلید است و در فرهنگ چینیها نمادی مقدس و مظهر قدرت و پاکی است. از طرفی «بته جقه» هم نماد ماهی است و هم نماد سرو خمیده، پس میتوان گفت که بته محل تلاقی دو فرهنگ مختلف میباشد. نماد زبان گویای هر فرهنگ و تمدن است که ریشه در تاریخ آن تمدن دارد.