ذوق و خلاقیت هنری هر جامعه‌ای از سنن زندگی و سوابق تاریخی و محیطی آن قوم ریشه و الهام می‌گیرد و غالباً این ذوق و استعداد در یک یا چند رشتهٔ خاص متبلور می‌شود. از جمله هنرهائی که در این سرزمین به مرور زمان به کمال رسیده است و ذوق هنرمند ایرانی در پهنهٔ آن فرصت تجلی وافر یافته هنر قالیبافی است. دلیل این شکوفائی و تعالی را علاوه بر خصوصیات ذاتی ایرانیان مانند هنردوستی و بردباری، باید در وفور مواد اولیهٔ تولید فرش از قبیل پشم‌های مرغوب و انواع گوناگون گیاهان رنگدار دانست. فرش به عنوان نمودی از تفکر و اندیشه بشری و متأثر از حس نوجوئی او در طول تاریخ خود با نشیب و فرازهائی روبه‌رو بوده است.


گاه با فراغت فکری هنرمندان و محیط مناسبی که برای رشد و شکوفائی هنر ایشان ایجاد گردیده به حد اعلای خود رسیده است و گاه صدماتی که بر اثر مصائب طبیعی و غیرطبیعی بر پیکر جامعه وارد شده آن را به دورهٔ نهفتگی و خمودی سوق داده است. بدون شک قدمت استفاده از زیرانداز به زمانی می‌رسد که انسان به فکر ساختن سرپناهی جهت تأمین آسایش خود افتاد.


بافت انواع زیرانداز نیز همزمان با پرورش دام و استفاده از پشم آن بدین منظور بوده است، و انسان پس از بهره‌وری از پوست حیوانات به اهمیت الیاف پشمی پی برده و به مرور زمان به صورت‌های گوناگون و از طریق بافتن گلیم و قالی از آن بهره گرفته است. این زمان بی‌تردید مصادف با تغییر زندگی بشر از مرحله توحش و زیست انفرادی در غازها به چادرنشینی و معاش خانوادگی و قبیله‌ای و اعتلای فکری او بوده و انسان پس از احساس نیاز به این تغییر وضع جهت تأمین آسایش بیشتر خویش بدان گردن نهاده است.


حال این سئوال مطرح است که آیا تاریخچه طراحی فرش با شروع تولید اولین فرش‌های دست‌ساز بشر منطبق است؟ همان‌طور که در بخش‌های گذشته ذکر شد انسان‌های اولیه بعد از آنکه موفق به اختراع طرح و نشان شدند. طرح‌های خود را از روی در و دیوار غارها به روی دیگر دست‌ساخته‌های خود و از جمله زیراندازهایشان انتقال دادند و شاید بتوان گفت که منشأ طراحی فرش از همان دوره آغاز شد، از طرفی چون زیراندازهای دست‌ساز آدمی هماره از مواد زود زائل شونده ساخته می‌شدند از فرش‌های اولیه نمونه‌ای برجای نمانده و آن طرح‌های اولیه فقط بر در و دیوار غارها و برخی ابزار و وسایل فرسوده ‌نشدنی خودنمائی می‌کنند.


با کشف قالی پازیریک پنجره جدیدی رو به گذشته فرش جهان و از آن جمله طراحی فرش باز شد، فرش پازیریک قدیمی‌ترین نمونهٔ فرشی است که دارای طرحی سازمان‌یافته و از قبل تهیه شده است که مسائل بسیاری را در مورد سابقه طراحی فرش روشن میسازد.مسلماً به علت تبحر و مهارتی که در طراحی این قالی به کار رفته سابقه طراحی فرش منطقه (ایران) ـ به علت شباهت بسیاری از طرح‌های قالی پازیریک با طرح‌های تخت جمشید و طرح‌های دیگر ایرانی ـ به سال‌ها و حتی قرن‌ها قبل‌تر از دورهٔ بافت این قالی برمی‌گردد. با بررسی طرح‌ها و نقوش مختلف قالی در دوره‌های گذشته پی به این مطلب می‌بریم که بسیاری از این طرح‌ها همان طرح‌هائی است که بر در و دیوار بناهای تاریخی و یا بر روی سفال‌ها و دیگر وسایل به کار رفته است و چون قالی کالائی است که به مرور زمان از بین می‌رود می‌توان سیر تحول طرح‌های قالی را بر روی در و دیوار بناها و نقش و نگار کاشی‌ها و سفال‌ها دنبال کرد.


پس حتی می‌توان دورهٔ قبل از بافت قالی پازیریک (قرون چهارم و پنجم ق.م) را با بررسی نقوش و طرح‌های به‌جای مانده بر روی دیگر آثار باقی‌مانده از آن دوره‌ها بررسی و تجزیه و تحلیل نمود. در دوره‌های قبل از استقرار آریائی‌ها و قبل از تأسیس تمدن هخامنشی، حکومت‌ها و تمدن‌های کوچک محلی در بخش‌های مختلف از فلات ایران وجود داشتند که اکثر آثار و طرح‌های به‌جای مانده از آنها دارای ویژگی‌های محلی و بومی خاص آن تمدن می‌باشند. اما با روی کار آمدن تمدن بزرگ هخامنشی که وسعت آن از غرب به شرق دنیای آن زمان می‌رسید، فرهنگی جدید و آمیخته از بسیاری خرده فرهنگ‌های محلی و وام‌گرفته شده از تمدن‌های دیگر به‌وجود آمد، به علت جنگ‌های مداوم میان ایرانیان و دشمنانی چون یونانی‌ها، ازتک‌ها و سکاه‌ها تبادل فرهنگی بسیار اتفاق افتاد و این خود در آثار هنری به‌جای مانده از آن زمان به چشم می‌خورد.


از طرفی چون حکومت هخامنشی حکومتی عظیم و دارای کاخ‌هائی بزرگ و پرشوکت بودند مسلماً در این دربار قالی‌هائی خوش آب و رنگ و بزرگ وجود داشته است که احتمالاً دارای طرح‌هائی برگرفته از طرح‌های ایرانی و طرح‌هائی وام گرفته از دیگر تمدن‌ها بوده است و قالی پازیریک نمونه‌ای کوچک و در اصل پوششی بوده است که بر روی اسب انداخته می‌شده است. در مورد بافت قالی‌هائی با طرح‌های محلی و بومی می‌توان گفت که طرح‌های این قالی‌ها نیز بسیار نزدیک به طرح‌های قالی‌های درباری بوده است البته با اصالت و سادگی بیشتر. با نگرشی در هنر دوره‌های بعد از هخامنشی نظیر اشکانی و ساسانی می‌بینیم که محور اصلی هنرها شخص شاها و مذهب آن دوره (مهر پرستی) بوده است.


در نقش برجسته‌های باقی‌مانده از این دوره، شاه را در حال گرفتن حلقه قدرت از اهورامزدا و یا در حال شکار و غلبه بر دشمن خود می‌بینیم. به احتمال بسیار زیاد از این تصاویر بر روی قالی‌های بافته شده در آن دوران نیز استفاده می‌شده است و حتی شاید وجود مرکزیت در فرش (ترنج) نیز به عنوان سمبولی از مهر از آن دوره شکل گرفته باشد و یا نقش ماهی درهم و یا نقشه محرابی که هر کدام به طریقی به آیین مهر اشاره دارند. قرائن تاریخی مؤید این نکته است که قالیبافی در زمان ساسانیان رونق داشته است. در ارتباط با این مطلب سالنامهٔ چینی (سوئی) sugi مربوط به سال‌های ۵۹۰ تا ۶۱۷ میلادی یعنی اندکی پیش از انقراض سلسلهٔ ساسانیان در میان کالاهای ایرانی از قالی نام می‌برد. یکی از فرش‌های معروف این دوره، فرش «بهارخسرو» است که در کتاب تاریخ طبری (۳۱۱ - ۲۲۵ هـ ق) نیز مطالبی به شرح زیر دربارهٔ آن فرش آمده است:« ... که یک قالی بسیار عالی کار ایران موسوم به بهارخسرو در قصر تیسفون به طول ۴۵۰ قدم و عرض ۹۰ قدم موجود بوده است ...»


وجه تسمیه این قالی بدان جهت بوده است که نقش آن نمایانگر باغی آراسته با گل‌ها و پرندگان و جوی‌های آب روان بوده است. در مورد این فرش زربفت و گرانبها دو نظر وجود دارد. یکی آنکه هنگامی که خسرو پرویز پادشاه ساسانی مغلوب «هراکلیوس» امپراتور روم شد این فرش به دست سپاهیان غالب افتاد و نظر دیگر آن که این همان فرش معروف «بهارستان» است که در شکست یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی سپاهیان عرب آن را به غنیمت بردند در کتاب تاریخ بلعمی نیز در فصل گشایش مداین، در باره فرش بهارستان آمده است: «اندر خزینه فرشی بود یک بساط، سیصد رش بالا اندر شصت رش پهنا، و آن را فرش زمستانی خواندندی و ملکان عجم آن را اندر زمستان باز کردندی و بر روی نشستندی، بدان وقت که اندر جهان سبزی و شکوفه نماندی . . . چنانکه چون بنگریستندی، پنداشتندی که مبقله (سبزه‌زار) است.


یا کشتزاری و اندر آن همه گوهرها اندر نشانده، به رنگ (هرچه) اندر همهٔ جهان اسپرغم است و شکوفه» با توجه به مطالب فوق متوجه رشد و شکوفائی هنر و از جمله هنر طراحی قالی در این دوره می‌شویم. با ظهور اسلام و حمله اعراب به ایران دور جدیدی از تاریخ ایران رقم می‌خورد. اعراب چادرنشین و صحرانورد بودند و بسیار ساده و دور از تجمل زندگی می‌کردند و چون با هنر تجملاتی ساسانی آشنائی نداشتند با ورود به ایران بسیاری از آثار هنری از جمله فرش موسوم به بهارستان را که در کاخ مدائن قرار داشت از بین بردند و به علت بی‌ثباتی اوضاع هنر قالیبافی تا سال‌ها را که بی‌رمق ماند اما به علت فرهنگ عظیم و غنی ایرانیان که ریشه در تاریخ داشت.


اعراب نیز در این فرهنگ هضم شده و با آن همسو گردیدند، البته نباید از نقش اسلام در باروری و احیاء دوباره هنر ایرانی غافل ماند، بعد از تأسیس حکومت‌های اموی و عباسی باز قالی‌هائی با طرح‌های زیبا و درخور دربار بافته شد، احتمالاً در این دوران به علت حرام دانستن تصویرنگاری از سوی اسلام، بر قالی‌ها بیشتر نقوش طبیعت و گل و گیاه همراه با کتیبه‌هائی به خط کوفی رواج یافته و شاید از این دوران بوده است که اسلیمی Arabesce در هنر سنتی ایران راه یافته است و سیر صعودی طراحی قالی با قالبی جدید و ثابت شده تا نقطه اوج دوران صفویه ادامه پیدا کرد.


مسلماً در تمام این دوران‌ها قالیبافی به صورت بومی در اکثر نقاط ایران وجود داشته است اما به علت جنگ‌های مداوم و به وجود آمدن حکومت‌های محلی متعدد و فقدان یک حکومت مرکزی مقتدر در طول این سال‌ها هنر قالیبافی نتوانست آن‌طور که باید و شاید چهره بنماید. با اینکه از این دوران نمونه‌ای از هنر قالیبافی برجای نمانده اما می‌توان با مشاهده آثار باقیمانده از بناها و کاشیکاری‌ها و نقوش باقی مانده بر روی ظروف پی به ذوق و قدرت هنرمندان این دوره از تاریخ ایران برد و مسلماً بسیاری از این طرح‌ها و نقوش بر روی قالی‌هائی بافته شده در این دوران به‌کار می‌رفته است. با روی کار آمدن حکومت صفویه در ایران، فرش به عنوان هنر ملی این مرز و بوم حیات دوباره یافت.


«فرش‌های قبل از صفویه، احتمالاً شبیه فرش‌هائی بوده‌اند که در آناتولی تولید می‌شدند. آنها از جنس پشم با طرح‌های سراسر و اشکال هندسی ریز شکل گرفته از محیط پیرامون زندگی روستائی و ایلیاتی بافندگان آنها بوده‌اند. از طرف دیگر، فرش‌های درباری صفوی، منعکس‌کننده تولیدات زیبای کارگاه‌های دربار بودند این فرش‌ها از پشم، نخ، نقره و فلزات به کار رفته در تار و پود آنها تشکیل شده بود. کیفیت بسیار بالای مواد به کار رفته در این فرش‌ها، باعث پیدایش گره‌های ریزتر و تعداد زیادتر گره آنها، نقوش گردان بسیار پیچیده با اسلیمی‌ها، ترنج‌ها و طرح‌های تصویری بسیار زیبا گردید.» در این دوران بود که فرش به عنوان هنری کلاسیک خود را به جهانیان نمایاند و همگان به قدرت ایرانیان در زمینه تولید قالی که در نهایت زیبائی و هنر بود، آگاهی یافتند.


مسلماً علت توانائی هنرمندان عصر صفوی در خلق آثاری بدین عظمت سوابق طولانی ایرانیان از زمان‌های گذشته بوده است، چرا که چونان روز روشن است قالی‌هائی با سبک کلاسیک ابتدائی از صدها سال قبل از صفویه در ایران بافته می‌شده است هرچند متأسفانه آثاری از آنها باقی نمانده است. با دقت در آثار هنری باقیمانده از دوران صفویه و حتی قبل از آن در دوره تیموریان که همزمان با مکتب هرات و شروع به کار مکتب تبریز می‌باشند، این نکته نتیجه می‌شود که نه تنها هنر قالیبافی (طراحی فرش) در این دوره درخشش پرنور داشت بلکه هنرهائی چون کاشیکاری، معماری، نقاشی، تذهیب و کتابسازی نیز به اوج زیبائی خود رسیده بودند و چون بیشتر هنرمندان طراح قالی در این دوره خود از تذهیب‌کاران و نقاشان صاحب مکتب بوده‌اند، هنر طراحی فرش نیز به سبب آن در قالب همان مکتب‌های تذهیب و هنر آرایش جلد کتاب، بر روی فرش پرورش یافت و به منتهی درجه خود رسید و این خود مدیون تلاش و کوشش هنرمندان بزرگی چون بهزاد و شاگردانش و نیز حمایت بی‌دریغ شاهان هنردوست ایرانی در آن دوره می‌باشد.


ـ طراحی فرش به کجا می‌رود؟

بحث فرش چند مدتی است که با تأسیس رشته‌های فرش در چندین دانشکدهٔ مختلف در ایران و برپائی نمایشگاه‌های سالانه بین‌المللی فرش در کشورمان رونقی تازه یافته است. تولید فرش به علت‌های عدیده از جمله اشتغال‌زائی وافر آن یکی از عوامل مفید در توسعه اقتصادی کشور می‌باشد، مبحثی که حرفه‌های بسیاری را به دنبال داشته و دارد، تولید پنبه و پشم، طراحی قالی، رنگرزی، بافت، مرمت قالی و تجارت داخلی و خارجی آن از جمله منابع درآمد برای جمعیت کثیری از هموطنانمان می‌باشند. از این میان حرفه هنر طراحی فرش یکی از اساسی‌ترین عوامل در تولید یک قالی است که خود دارای چندین بخش و مرحله مرتبط با هم می‌باشد، نخست طرح مدادی برروی کاغذ شطرنجی با رجشمار مناسب و ابعاد متناسب کشیده می‌شود و این در اصل اسکلت کار می‌باشد و بقیه مراحل بر روی این طرح اولیه انجام می‌پذیرد.


سپس بسته به نوع سبک نقاشی قالی (ترکی، فارسی)، رنگ بر روی طرح گذاشته می‌شود و یا مانند مناطق اطراف تبریز، قسمت‌های رنگی را با شماره مشخص می‌کنند و بعد رنگ مورد نظر را جلوی آن شماره در کاغذ نوار مانندی به نام مستوره قرار می‌دهند. بعد از آن نوبت به نقطه کردن نقشه می‌گردد که در این مرحله طرح را به زبانی قابل فهم برای بافنده ترجمه می‌کنند و خود دارای قوانین و روشی خاص است.حال نقشه برای بافت آماده است.


یک طراح قالی باید با طراحی سنتی و نیز با طراحی پایه تا انداز‌ای آشنائی داشته باشد و اگر به کار نقاشی نیز می‌پردازد باید که با رنگ‌های سنتی ایرانی آشنائی کامل داشته باشد، از طرفی یک طراح باید با نحوه بافت یک قالی آشنا باشد تا زمان طراحی از اشتباهاتی که ممکن است برای بافنده مشکل ایجاد نماید بپرهیزد. طراحی قالی مانند بسیاری حِرف سنتی دیگر سال‌های مدیدی است که به روش استاد شاگردی آموزش داده می‌شده و می‌شود، البته چند صباحی است که به هدف علمی کردن این حرفه هنر، آن را در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند و از آن جمله است رنگرزی، مرمت، بافت و . . .


اما آیا می‌شود هنری را که بیش از هزاران سال قدمت دارد را در چندین ترم تحصیلی و به صورت آکادمیک به یک هنرجو آموزش داد. بنده که خود یکی از هرجوجویان این چنین دوره‌هائی هستم به شخصه مخالفت سوئی با این حرکت نداشته و ندارم اما آیا بهتر نیست که در کنار این‌گونه آموزش‌ها، محقق و کارشناسانی را نیز تربیت کنیم که با آشنائی کامل با مکاتب و نقوشی گذشته و حال هنر ایرانی بتوانند با احیای موتیف‌ها و نگاره‌هائی که سال‌ها در نقاشی سنتی ما به‌کار می‌روند و شناساندن این نگاره‌ها به طراحان و هنرمندان این سرزمین و نیز احیای ترکیب‌بندی‌های طلائی که در آثار گذشته ایرانیان نهفته است از منصرف شدن هنر سنتی ایران و نیز از یکنواختی طرح‌ها و نقوش جلوگیری کنند. آیا برای نوآوری در طرح‌های فرش باید تابلو فرش کشید یا طرح‌های فرش را با منو بازار یکنواخت کرد؟


چرا ما آورندهٔ به اصطلاح مد نباشیم و دیگر کشورها خود را با ما یکرنگ نکنند، حتی شاید با این کار بتوان از تقلیدهائی که کشورهائی مثل چین، هند و پاکستان از طرح‌های ما می‌کنند، جلوگیری نمود، آنها که قدرت سه هزار ساله طراحی و هنرمندی ما را در زمینه طراحی فرش ندارند، پس چرا کسی پاپیش نمی‌گذارد و فقط می‌توانند بگویند که فرش ایران مرده است و دیگر نمی‌توان برایش چاره‌ای اندیشید. به هر حال احیای هنر مقتدر ایرانی نیاز به حمایت همه‌جانبه دست‌اندرکاران و دولتمردان ایرانی دارد، همان‌گونه که در زمان صفویه اتفاق افتاد، به آنچه که داریم بیاندیشیم نه آنچه که نداریم.