شهر پيکره‌اى است که پيوسته دگرگون مى‌شود، چنانکه شهروندان آن نيز، حتى در طول يک نسل، نه انديشه‌هاى خود را و نه رفتار اجتماعى خود را و نه نيازهاى خود را، بى‌هيچ دگرگوني، پابرجا نگه‌ مى‌دارند، و شهر از آنجا که نمايانگر چندى و چونى‌هاى زندگى جمعى شهروندانى است که هر چند يک‌بار بناهاى تازه‌اى مى‌سازند تا نهادهاى جديدى را در آن جايگزين کنند در گسترش نهادهاى پيش يا براى تعويض آنها، در راستاى تحولى تدريجى گام برمى‌دارند و تا هنگامى‌که سيل‌ها و جنگل‌ها و زمين لرزه‌ها ويران نسازد بيانگر تاريخ زندگى مردمى نيز هست که سازنده کالبد آن بوده و هستند.


شهر نهاد مدنى ماندگارى است که به دشوارى مى‌تواند آيندهٔ خود را بداند و از همه چندى‌ها و چونى‌ها کالبدى و کاربردى و ارتباطى آن، با اطمينان آگاه باشد.


آدميان ـ چه به‌عنوان شهروندانى که جابه‌جائى‌هاى فردى را دامن مى‌زنند و چه آنانکه در سطح خانواده يا گروه‌هاى جمعى و قومى حرکت‌هاى سرزمينى دارند ـ هرگز وضع ثابتى در مکان زيستى خود ندارند و خواه به دنبال کار و خواه براى زندگى در فضائى ديگر به کوچ‌هائى به فاصله‌هاى گوناگون مى‌پردازند.


جابه‌جائى شهرنشينان و شهرنشين‌ شدن روستائيان، در طول تمامى هزاره‌هائى که هنوز توليد کالا به شيوه صنعتى مرسوم نبود. امرى استثنائى به‌شمار مى‌رفت و انجام آن موجب دگرگونى‌هاى چشم‌گير در شهرها نمى‌شد. اما پس از آنکه توليد به شيوه صنعتى و کار در بخش صنعت و بازرگانى فرآورده‌هاى صنعتى متداول شد و بر ساير بخش‌هاى فعاليت شهرنشينان غالب آمد، بسيارى از آداب و رسوم و سليقه‌ها و نيازها دگرگون شدند و شکل بناها و هيئت شهر نيز تغييرات بسيار يافتند.


اين تغييرات هم در شمار بناها و هم در گوناگونى آنها، هم در نقش معنوى بناها بود و هم در کاربرد آنها. شهرها نيز، هم به تبعيت از دگرگونى بناها و هم براى اينکه داراى تأسيسات و تجهيزاتى نو شده بودند، دگرگونى پذيرفتند و در ارتباط با ازدياد تصاعدى جمعيت، هم گسترده شدند و هم در ارتفاع شدند.


همه اين دگرگونى‌ها از سى ـ چهل سال پيش در شهرهاى ما جريان دارند و با چنان شدتى رخ مى‌کنند که بروز و تداوم جنگى بزرگ و چندين ساله، مانع آنها نمى‌شود.


شهرهاى ايران را به‌دلايلى چند، مى‌توانيم از ساير شهرهائى که در کشورها يا منطقه‌هاى مسکونى وسيع جهان از ديرباز ساخته شده‌اند تميز دهيم.


فضاى درونى شهرهاى ايران براى شهرنشينان پناهگاهى مجهز بوده‌اند و درون آنها، هيچ‌ گذر و کوچه‌اى بر سيل اتفاق يا در پيروى از منطق کاربردى يک‌سره خشک و منضبط به انتفاع ساخته نمى‌شده.


در شرايط امروزى شهرنشينى ما، شهرسازى راه منطق انتقاع را پيش گرفته و در پيمايش اين را به تناسب دورى راز انديشه‌هاى ژرف و فرهنگ کهن و غنى شهرى زيستن و تدابيرى که در موافقت با اقليم‌هاى ايران نهفته‌اند، با خطر زيان‌کارى و بدسازى مواجه است. (دکتر منصور فلامکى)


... چه عواملى زندگى در شهرها را ميسر مى‌سازد؟

نخست، ساختمان‌هاى بلند آن نظر تازه وارد را به خود جلب مى‌کند. دوم جمعيتى را مى‌بيند که شتابان به‌سوى خانه‌ها، مغازه‌ها، بانک‌ها، کارخانه ... مى‌روند. همه اين مظاهر را در تضاد بسيار با نواحى روستائى مى‌يابد.


چه عواملى اين پديده را ميسر مى‌دارد؟

عاملى که زندگى شهرها را ميسر مى‌دارد وابسته به خدمتى است که شهر نه تنها براى خود بلکه براى نواحى ديگر به عهده دارد. بسيارى از خدماتى که در شهر صورت مى‌گيرد صرفاً براى ساکنان خود شهرها است.


به قولى براى آنکه شهر به زندگى خود ادامه دهد. بايد مازاد محصولات کشاورزى موجود باشد يعنى شهرها را بايد نواحى حاصلخيز کشاورزى دربر گرفته باشد...


شهرها را به سه دسته تقسيم کرده‌اند:


- شهرهائى که مرکزيت يافته‌اند و براى نواحى خود خدماتى جامع به عهده دارند.


- شهرهائى که به امور حمل و نقل اختصاص يافته‌اند.


- شهرهائى که به خدمتى واحد مانند استخراج معادن، توليدات کارخانه‌اى يا امور تفريحى اختصاص يافته‌اند.