در آينهورزان ـ هنگامىکه مرد جوانى دخترى را پسنديد و مايل به زناشوئى (ازدواج) با او شد، نظر خود را با يکى از خويشان خود در ميان مىگذارد و او پدر و مادر جوان را از تصميمى که پسر آنها گرفته است آگاه مىکند. اگر آنها موافق بودند، زناشوئى انجام مىگيرد وگرنه جوان ناچار است که از آن دختر چشم بپوشد. زيرا که زناشوئى بىموافقت پدر و مادر ممکن نيست گاهى خود پدر و مادر دخترى را مىپسندند و به پسر خود پيشنهاد مىکنند تا با او ازدواج کند.
به سبب اختلافات بالا محلهاىها و پائين محلهاىها ازدواج بيشتر ميان دخترها و پسرهاى يک محله انجام مىگيرد و کمتر پيش مىآيد که يک پسر يا دختر بالا محلهاى دختر يا پسرى از پائين محله را برگزيند.
پس از انتخاب دختر ابتدا چند تن از خويشان نزديک پسر به خانه دختر مىروند. پدر دختر که علت آمدن آنان را قبلاً حس کرده يا روى نشان نمىدهد. يا پنهانى از خانه بيرون مىرود و آنان با مادر به صحبت مىپردازند و سخن را به ذکر خوبىهاى پسر مىکشانند و سرانجام مىگويند که فردا پدر فلانى به خواستگارى دخترتان به خانه شما مىآيد، اجازه مىدهيد؟ مادر دختر در پاسخ مىگويد: پدر او به صحرا رفته امشب که آمد به او مىگويم و فردا پاسخ آن را به شما مىدهم، بعد مادر، شوهر و دختر خود را از گفتگوئى که با آنان کرده آگاه مىکند اگر همه موافق شدند کسى را پيش خانواده داماد مىفرستد و پيغام مىدهد اگر مىخواهيد خواستگار بفرستيد تا اينجا کار پنهانى انجام مىگيرد ولى فردا پدر داماد با چند تن از ريشسفيدهاى خانواده هنگام شب به خانه دختر مىروند. دختر خانه با آوردن چاى و شيرينى از آنها پذيرائى مىکند در ميان سخن يکى از پيرمردها مىگويد پيدا است که ما امشب براى خواستگارى دختر فلانى آمدهايم بعد پدر داماد مىگويد: آقاى فلانى حاضر هستيد پسر مرا به غلامى خودتان قبول کنيد؟ پدر عروس در پاسخ مىگويد: چه مانعى دارد ما دخترى داريم که حاضريم براى کنيزى خدمت شما بفرستيم کجا از خانه شما بهتر ما او را با چادر به خانه شما مىفرستيم و شما با کفن از خانه بيرونش کنيد.
و بعد همه مىگويند مبارک است و روزى تعيين مىشود تا زنان خويشاوند داماد براى شيرينىخوران به خانه دختر بروند.
در اين روز فقط زنها حق دارند که به خانه عروس بروند و آنان يک جفت گوشواره، يک قواره پارچه پيراهنى (بيشتر به رنگ سرخ) يک قواره پارجه جادري، يک شال، يک انگشتري، براى عروس مىبرند همه در اطاقى که در آن اسفند دود کردهاند و عطر و گلاب پاشيدهاند گرد مىآيند. و در ميان همهمه و گفتگوى زنها، مادر داماد انگشترى را که همراه آورده است در انگشت عروس خود مىکند. در اين هنگام فرياد مبارک باد از همه سو بلند مىشود و عروس را با نُقل شاباش مىکنند.
آئين نامزدى اينگونه برگزار مىشود و از اين پس دختر سعى مىکند با نامزد خود روبهرو نشود و خود را پنهان مىکند. در روزهاى نامزدى داماد روزهاى عيد بايد عيدانهاى مانند يک گوسفند يا يک قواره پارچه براى عروس خود بفرستد و پدر داماد اگر باغدار باشد ميوه و اگر داراى گوسفند باشد ماست و شير به خانه عروس خود خواهد فرستاد.
از خانه عروس هم پيشکشهائى در عيدها براى داماد فرستاده مىشود.
مدت نامزدى معين نيست گاهى يکسال اهى هم دو تا سه سال طول مىکشد. سبب طولانى شدن آن بيشتر اين است که دختر به سن زناشوئى نرسيده است. در اين مدت وسيله ديدار عروس و داماد توسط خويشاوندان صورت مىگيرد. داماد پس از برگزار شدن آئين نامزدى با نيرو و گرمى بيشترى کارهاى خود را دنبال مىکند و با شوق فراوان به آماده کردن وسايل زناشوئى و زندگى مىپردازد.