مراسم ازدواج، بلهبرون، نامزدي، عقد و ازدواج، آبستنى و زايمان، تولد، سنت ختنهسوران، مرگ و سوگوارى در استان سمنان مانند تمام شهرهاى ايران است الا اينکه در شاهرود در سوگ عزيزان خود شب هفت ندارند، جشنهاى مذهبى ـ اختصاصى به همه مردم ايران دارد عيد فطر، عيد غدير، عيد قربان و در استان سمنان نيز به همان کيفيت که در ساير نقاط ايران برگزار مىشود انجام مىگيرد. روزهاى همراه با اعتقاد ـ سيزده صفر بهعلت نحوست در اين روز مسافرت نمىکنند و در شب کوزههاى سفالينى از پشتبام به زمين مىاندازند و مىشکنند براى رفع نحوست در مکتبخانه رسم بود روز سيزده صفر شاگردان با خود مقدارى حبوبات، برنج، روغن و... به مکتب مىبردند خانواده ملا با آن مواد غذا مىپختند و به اتفاق بچهها غذا مىخوردند.
بيست و يکم ماه رمضان - در شب بيست و يکم زنان پاى منبرها جمع مىشوند و اوراد و اذکارى مىخوانند و نذر و نيازى هم مىنمايند، اذان صبح از مسجدى دستهاى با لباس سياه و پاى برهنه براى دعا و يادبود به وادى خاموش مىروند. بيست و هفتم رمضان، مردان صبح به کلهپزى مىروند، زنان حنا خيس مىکنند خانمها در مسجد با نخ و سوزن پارچه براى تبرک کيسه مىدوزند. صبح بانوان و عصر مردها به زيارت اهل قبور مىروند.
اعتقادات ديگرى هم هست مانند: مناجات، آداب مسافرت، صداى مرغ حق و نخود مشکلگشا، فالگوش، در دهه محرم و صفر روز غروب در تکايا آئين شمع و چراغ برگزار مىشود و مراسم طوقبندان.
در شبهاى زمستان در غياثآباد گرمسار مرسوم است که عدهاى از همسايگان در يک جا جمع مىشوند و دور کرسى مىنشينند و صاحبخانه با چاى و شبچره از آنان پذيرائى مىکند، معمولاً اين شبنشينىها بعد از شام انجام مىگيرد. در اين شبنشينىها براى وقتگذرانى سرگرمىهائى دارند که يکى از آنها شنيدن ساز و آواز محلى است زيرا روح مردم با همان نواها و آهنگهاى محلى خودشان الفت بيشترى دارند از اينرو بعضىها نى مىخوانند و در شبهاى زمستان و شبنشينىها در هر مجلسى يکى دو تن از هنرمندان محلى حضور دارند. نوازنده آهنگهائى در دستگاه دشتى مىنوازد و چون نفس در نى هفتبند خود مىدهد همه آرام مىشوند و رام، خواننده هم شعرهائى از باباطاهر عريان و فايز دشتستانى مىخواند. علاوه بر اين ساز و آواز لطيف و ساده که طالب فراوان دارد، کسانى که نقل و قصه مىدانند و به اصطلاح خودشان قصه يا سلچک Selcak مىگويند به اين بزمهاى روستائى رونق فراوان مىدهند و راستى هم در نقالى و قصهپردازى هنر به خرج مىدهند.
پس از خاموشى و سکوت همگان، مىگويد حالا بشنويد از داستان مهتر نسيم عيار يا جهان تيغ ميرزا و قصهاى را با قدرت بيان و گرمى دهانى که دارد مىگويد و حاضران از خرد و کلان سراپا گوش مىشوند. در پايان قصه هم صلواتى از جمع مىطلبد و فاتحهاى براى اموات بهخصوص براى درگذشتگان افراد حاضر در مجلس مىخوانند و با خوشدلى به شبنشينى پايان مىدهند.