مراسم عروسى در مازندران
خواستگارى بهوسيلهٔ اقوام داماد انجام مىگيرد که پس از رضايت خانواده عروس فرداى آن شب پلوى معطرى توأم با گوشت تهيه ديده و آنرا براى خانواده عروس و نزديکان او مىفرستند. دادن غذا، موافقت رسمى خانواده عروس به وصلت است، اينکار (آرهپلو) ناميده مىشود. مراسم بعدى شربتخورى توأم با عقدکنان است که مدعوين بسته به نوع دعوت، به غذا و شربت يا چاى و شيرينى دعوت مىشوند، بعد از اين مراسم، دوران نامزدى آغاز مىشود که از يکسال يعنى از دو فصل برداشت محصول تجاوز نمىکند. دوران نامزدى و ديار زوج در اين مدت که تعصبات خانواده عروس و شرم و حياى طرفين از حشر و نشر معمول مانع بزرگ آن است. خالق ماجراهاى شنيدنى و مضحک مىشود که غرابت و شگفتى بعضى از آن حوادث بهقدرى است که سزاوار ورود به دنياى ضربالمثلها مىگردد.
گاه مقدمات عروسى با جشن ديگرى همراه است و آن جشن خياط نشانى است. در خياط نشانى نيز پس از دعوت از خياط ده و مردم، جشن با پذيرائى از مدعوين و کمک مردم بهطريق نقدى به صاحب عروسى پايان مىگيرد ولى خياط که بساط دکان خود را به خانه داماد منتقل کرده شروع به دوخت و دوز لباس عروس و داماد مىنمايد اينکار دو هفته و گاهى بيشتر بهطول مىانجامد، پس از خاتمه خياطها نشانى و آماده شدن لباسها روز عروسى تعيين مىشود. يک روز قبل از جشن از خانه داماد تمام مخارج جشن عروسى خانه عروس از قبيله برنج و روغن و گوشت و ساير مخلفات را به نام خرجبار بار اسب مىکنند و به همراه چند گوسفند که بر شاخهاى آنها نارنج فرو کردهاند، پاىکوبان به خانه عروس مىبرند، مردم نيز کمکهائى به نام سورى در مجموعههاى مسى مىريزند و روى آنرا با پارچههاى رنگى مىپوشانند و بر سر مىگيرند و به خانه داماد مىبرند. ناگفته نماند که قبل از مراسم عقدکنان در امر شيربهاء و مهريه، بازار چانه زدن کاملاً گرم است و هريک از طرفين سعى در کم و زياد کردن مقدار آن دارد و خواه ناخواه توافق بهعمل مىآيد شب عروسى (حنابندان) نام دارد. عده زيادى از همسن و سالان داماد و اقوام آنها در آن شب پس از صرف شام بساط حنا برپا مىدارند. داماد را بر روى صندلى نشانده و کاسه حنا را جلو مىکشند و به چند بچه غيريتيم تکليف مىنمايند سکههائى را که قبلاً در حنا ريختهاند، بردارند. حنا را بر کف دست و موى سر مىگذارند اين عمل با هدايت ساقدوش انجام مىگيرد که به زبان محلى زومابرار برادرِداماد گفته مىشود.
وظيفه اين فرد آموزش بعضى از نکات مراسم عروسى است. زنى باتجربه نيز جهت اينکار به عروس کمک مىنمايد که ورنشين نام دارد. صبح عروسى با صداى رساى سرنا و آواى دهل که از چند روز پيش متناوباً درحياط خانه داماد طنينانداز است شروع مىشود. فروشندگان دورهگرد نيز از نقاط دور و نزديک جمع شده، کالاى مشترىپسند خود را در گوشه و کنار حياط پهن مىکنند. از نکات مهم جشن برپا داشتن وسايل بندبازى است که در حد خود بسيار سرگرمکننده است. در بعضى عروسىها اگر صاحب عروسى تمول باشد پارچههاى فراوانى به رنگهاى زنده بر سر چوبهاى بلند مىبندند و آنگاه آنرا مىافرازند. پارچههاى فراوانى به رنگهاى زنده بر سر چوبهاى بلند مىبندند و آنگاه آنرا مىافرازند. پارچههاى چون اجتماع پرچمها دورتادور ميدان حياط به اهتزاز درمىآيند. به اين پرجمهاى رنگى برم گفته مىشود.
آنگاه از گروه پهلوانان گالش که کوهنشينان و گاوچرانان نيرومند و ستبراندام کوهها هستند جهت کشتى گرفتن و عرضه هنر پهلوانى دعوت مىشود، کشتى تنها ورزش اصيل و شناخته شه اين سامان است که با سنت و آداب زنگى مردم لنگا سخت آميختگى دارد. فنون و طرز اجراءِ اين کشتى که در ايران به کشت گيلهمردى شهرت يافته يکى از بارزترى سرگرمىهاى جشن عروسى است. ابتدا پهلوانان با آهنگ سرنا و جهشهائى ويژه، مراسم نيايش را نسبت به ذات پروردگار و سپس احترامات لازم را به صاحب عروسى و مدعوين تماشاگر انجام مىدهند. آنگاه دوبهدو در حالىکه سرنازن آهنگ مهيج ويژه کشتى را مىنوازد سرشاخ مىشوند و حريف پيروز پس از هر کشتى از جمعيت انعامى مناسب مىگيرد. تماشاچيان نيز که احساسات و هيجانهاى خود را پس از کشتى پهلوان موردتوجه ارضاء شده مىبنيند از ايثار پول و به اصطلاح (شاباش) دريغ نمىورزند.
با ادامهٔ کشتى از تعداد نفرات پيروز کاسته مىشود تا جائىکه بيش از يک فرد برجا نمىاند. او پهلوانى است که سايرين را توان مبارزه با او نيست و سرپهلوان ناميده مىشود. هم او است که حق دارد تمام برمها يا پارچههاى سرچوبها را گرفته و از آن خود سازد، در اين هنگام عدهاز از جوانان و نزديکان به دور داماد جمع شده و سلمانى محل يکبار ديگر وارد صحن مىشود. ولى اينبار وظيفهاى مغاير وظيفه قبلى در ختنهسوران دارد. داماد را آرايش مىکند و دوستان داماد هريک پولى به سلمانى بهعنوان دستمزد به داخل بشقاب مىريزند پس از اصلاح سر و صورت، داماد را با ساز و دهل به حمام مىبرند و پس از استحمام لباس دامادى را به او مىپوشانند. بيرون حمام رقصهاى شورانگيزى بهوسيلهٔ دختران و پسران جوان در جلوى داماد انجام مىگيرد. پدر و مادر داماد اولين هديه را بهصورت پول بر پياشنى داماد مىزنند. سپس با همان هيئت داماد را به مجلس مىبرند. اهل مجلس هريک به فراخور حال کمک نقدى مىکنند. وقتى صاحب عروسى از پذيرائى مدعوين فارغ شد در صدد برمىآيد که براى آوردن عروس به خانه پدرِعروس عزيمت نمايد. در اين حال و موقعيت به اجراء رسمى مىپردازند که قدمتى بسيار عميق از روزگاران گذشته از زمان انتقال قدرت از زن به مرد، در جوامع ابتدائى دارد.
چنين بهنظر مىرسد روزگارى موقعيت و قدرت خانواده و جامعه در دست زنان بود (زنسالاري) و حقالارث و انتقال مواريث خانوادگى و انتخاب زوج حق زنان محسوب مىگشت، اين مرد بود که مىبايست در صورت ازدواج به خانهٔ زن برود. (البته اگر بتوانيم گرايشهاى جنسى ابتدائى انسانها را ازدواج و حال و هواى مجموعههاى اوليه را خانه بناميم) کمکم روزگار زنسالارى يا مادرشاهى بهسر آمد و نظم مردسالارى جانشين آن گشت. مرد ضمن گرفتن تمام حقوق از زن، لازم شد که براى آوردن جفت خود به خانه زن برود. در اينجا بود که غرور زن پس از قرنها سرورى و فرمانروائى بر مرد، حاضر به پذيرش تحقير نبود و حضار نمىشد که به آسانى خانه خود را براى ورود به خانه مرد آنهم موجودى که نظام اجتماعى گذشته مقهور خود ساخته بود ترک نمايد. لذا قرار يک جنگ مصلحتى را گذاشتند و مقرر گرديد هنگام بردن عروس به خانه داماد، زد و خوردى تصنعى بين اطرافيان عروس و داماد درگيرد تا به اين ترتيب روشن شود که اين عمل با زور و ستم مرد صورت گرفته والا عروس حاضر به ترک خانه و خانواده و بالاتر از همه شکستن غرور خود نيست، اين عمل در لگا زنائير زانواير يعنى بردن و انتقال زن از خانه پدرى است.
به اين سبب و براى تمهيد مقدمات آداب مذکرو، داماد و جوانهاى اقوام و حتى زنها بر روى اسبهائى نيز تک نشسته و به طرف خانه عروس بتاخت حرکت مىکنند. در حالىکه داماد در پيشاپيش سواران در حرکت است، چندبار به اتفاق همراهان مسير دو خانه يا دو روستا را طى مىکنند و در حقيقت با تاخت و تازهاى خود نمايشى از جنگ و گريز خيالى با اقوام عروس را مىدهند. عروس را نيز بر اسبى نشانده و پسربچهاى را در آغوش او جاى مىدهند تا بدين ترتيب شائبه نازائى را از او دور سازند، آنگاه بچه را پائين آورده و اطرافيان عروس اعم از زن و مرد به اسبهاى خود سوار شده و به طرف دسته داماد حرکت مىکنند. به محض اينکه عروس و داماد بههم نزديک شدند، داماد بستهاى را که حاوى انار، حلوا، پرتقال و سکههائى چند است به طرف عروس پرتاب مىکند، اين عمل را نار زدن مىگويند. عروس به اتفاق داماد در حالىکه جهيز او بار اسبان بارکش است به طرف خانه داماد حرکت مىکنند، وقتى به حياط خانه رسيدند، پدر و داماد سکههاى فراوانى را با قدرى برنج خام مشتمشت به طرف عرسو مىريزند و درحالىکه اسپند دود مىکنند، مقدم عروس را گرامى مىدارند. بعد عروس و داماد را از اسب پياده کرده و درحلقهٔ جمعيتى انبوه رقصهائى پرشور و تماشائى انجام مىدهند. مادرِداماد با چشمانى مملو از اشک شوق آغازگر اين صحنه مهيج است.
فرداى زفاف عدهاى از اقوام نزديک عروس و داماد به خانه داماد مىآيند و پس از صرف چاشت، هداياى خود را به عروس تقديم مىدارند، اين رسم را رونما مىنامند.