گروهى از عشاير قشقائى شامل صد تيره از طوايف دره شورى فارسيمدان، عمله، کشکولى بزرگ و شش بلوکى با جمعيتى حدود ۳۶،۰۰۰ نفر ييلاق را در منطقه سميرم، جنوب قمشه، پاونا، وردشت، حنا و سرطان اصفهان مى‌گذرانند و پس از گذرانيدن فصل چهار ماهه ييلاق به‌جاى خود يعنى جنوب و جنوب‌شرقى فارس، شرق کهکيلويه تا حوالى بوشهر بازمى‌گردند. عشاير کوچ‌رو در منطقه سميرم (سرحد) علاوه بر دامدارى به کشاورزى محدود و باغدارى نيز اشتغال دارند از جمله پرورش درختان ميوه به‌ويژه سبب در ميان آنان رواج دارد.

طايفه درى شوى

که قشلاق آنها در حومه گچساران و کازرون و نواحى بى‌بى حکيمه و ماهور و ييلاق آنها اطراف سميرم و بروجن و شهررضا مى‌باشد.

طايفهٔ کشکولى

ييلاق اين طايفه در کوهپايه‌هاى شمال غرب شيراز و حوالى اردکان و کمهر و کاکان و قشلاق آنها حومه کازرون، گچساران و ماهور مى‌باشد.

طايفهٔ فارسيمدان

ييلاق در منطقه پادنا و جنوب سميرم و قشلاق در حومه کازرون و حسين‌آباد و سرمشهد مى‌باشد.

طايفهٔ شش بلوکى

ييلاق در سرحد چهار دانگه و حوالى آباده و اقليد و قشلاق در حومه فراشبند، دهرم، بوشهر و دشت پلنگ مى‌باشد.

طايفهٔ عمله

ييلاق در ناحيه سميرم عليا و سرحد چهاردانگه و قشلاق در حومه فيروزآباد و لارستان مى‌باشد.


غير از طوايف بزرگ، طوايف کوچک نيز بوده‌اند اما به مرور زمان به‌علت کاهش جمعيت و مسائل سياسى اجتماعى تحليل رفته‌اند و امروزه فقط به‌صورت چند تيره کوچک ديده مى‌شوند. مانند کشکولى کوچک، قراچه‌اي، صفى‌خان، جعفربيگلو، نمدي، ايگدر، رحيمي.


ايل قشقائى بيش از ۲۵۰ تيره مى‌باشد و بعضى از تيره‌ها در تمام طوايف مشترک هستند و علت آن مى‌تواند به‌ دلايل مختلفى مانند تبعيد سياسى يا اجباري، تقديم چند خانوار به طايفه ديگر به‌علت شجاعت و شهامت و يا عدم بضاعت مالى که باعث کوچ عده‌اى شده يا عدم رضايت از کلانتران با مسائل حقوقى يا جزائى يا تقسيم‌بندى خانوارها در اوايل ورود به منطقه باشد. (ابيورد خراسان تا ابوالورد فارس، مظفر قهرماني، ص. ۳۶۴)


به هر حال سرشماران اطلاع دقيقى از ييلاق و قشلاق خانواده‌هاى ايلى ندارند که ممکن است فقر فرهنگى مردم ايلات و نبودن امکانات ارتباطى مثل راه و وسيله نقليه و وجود کوه‌ها و دره‌ها در مسير ايل‌ها يا فقر مالى مردم ايل که مجبور هستند براى پيدا کردن علوفه دام‌ها به بيغوله‌ها پناه ببرند. از مهم‌ترين دلايل فوق است و به‌طور کلى عدم توجه دولت‌ها زا جامعه گذشته که آنها را بى‌سواد و بى‌فرهنگ دانسته‌اند و در پى مشکلات آنها برنيامده توجهى به آمار آنها نکرده‌اند.