اسب‌سوراى ـ تيراندازى ـ شکار ـ تربيت باز ـ تربيت اسب و حيوانات ديگر از جمله سرگرمى‌هاى ويژهٔ مردان تا سال‌هاى اخير بوده است. ميرظهيرالدين از شکارهاى گروهى و نخجيرگاه‌ مريدان لاهيجان ياد مى‌کند و شرح کاملى از برگذارى نوعى شکار ورزشى و تفريحى مى‌دهد که در گيلان با برنامه‌هاى رزمى توأم بود.


در گيلان رسمى است قديم، که جنگل وسيعى را که گرازان و ساير وحوش در آنجا باشند... چند فرسخ در چند فرسخ را در حيطهٔ پرچين آرند و چوب‌هاى محکم تراشيده در زمين استوار سازند که جانوران وحشى را عبور نماند و شکافتن و به در رفتن آن ميسر نشود و آن پرچين را که از دو طرف بنياد کنند... اندک اندک نزديک‌تر گردانند چندان‌که... فيمابين آن‌دو پرچين يک حيوان به‌ضرورت تواند گذشتن و بر سر آن‌دو پرچين حياط مدورى بنياد نهند و باز از چوب‌هاى محکم آن‌را به اتمام رسانند و به اطراف آن حياط مدور حجره‌هاى کوچک بسازند و مجموع را استوار گردانند و در آن حجره‌ها فرو زنند و چنان آن جمله را ”چاه“ خوانند. و نخجير که آن جا کنند، آن‌را ”چاه نخجير“ گويند. بدين ترتيب حيوانات وسيله مردم که با نقاره و سرنا و فرياد آنان‌را جمع و دنبال مى‌کنند به‌طرف ميدان باز پرچين‌ها رانده مى‌شوند و از گذرگاه باريک دو پرچين نزديک به‌هم عبور کرده به ميدان دايره‌اى رسيده و از آنجا به داخل حجره‌ها پناه مى‌برند در اين زمان در حجره‌ها وسيله آنانکه مراقب ورود حيوانات بوده و در کمين نشسته‌اند بسته مى‌شود.


ابتدا به شکار حيواناتى مانند گوزن مى‌پردازند و چون نوبت شکار گراز يا حيوانات وحشى ديگر شود مردم بر گرداگرد ميدان دايره‌اى از بالاى درخت‌ها و جايگاه‌هائى که قبلاً به‌همين منظور آماده نموده‌اند به نظاره مى‌ايستند گرازى را از داخل يکى از حجره‌ها به ميدان مى‌فرستند آنگاه جوانى با پيشدار به داخل ميدان مى‌آيد و کار پيکار با حيوان درنده و خشمگين آغاز مى‌گردد. بايد کار گراز با يک يا دو ضربت جنگجو بر پيشانى آن ساخته شود. اين نمايش جالب مى‌تواند چند روز هم ادامه يابد به‌خصوص که حيوانات ديگرى نيز در چاه نخجير گرفتار و به دام مى‌افتند. کبوتربازى و تماشاى بازى ميمون و خرس و جنگ قوچ‌ها و گاوها ”ورزو جنگ“ و گرگ‌دوانى نيز معمول بوده است در بازى گرگ‌دوانى چند نفر گرگى را به‌وسيله جمعيت مى‌آوردند، حيوان به طرف آنان حمله مى‌کرد اما حملات او زيرکانه دفع مى‌شد و تماشاچيان از آن که سرکش‌تر از بازى خرس و ميمون بود لذت، مى‌بردند.


باده‌نوشى و قماربازى و استفاده از انواع چرس و افيون نيز رواج داشت و بر کتيبهٔ سنگى مسجد جامع لاهيجان فرمانى است که در آن استعمال چرس و بوزه (شرابى که از آرد برنج و ارزين و جو تهيه مى‌شد) ممنوع گرديده است قهوه‌خانه که از زمان صفويه ايجاد گرديد علاوه بر سرگرمى‌هاى متداول که در آن جمع ديده مى‌شد، ميعاد هوسبازان نيز بوده است. از چوگان‌بازى و طناب‌بازى (ريسمان‌بازي) و شاهنامه‌خوانى در خانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها ياد مى‌کنند اما شايع‌ترين و فراگيرترين سرگرمى‌ها که افراد در سنين متفاوت و در هر فصل و در هرجا مى‌توانستند به آن بپردازند کشتى بوده است که در مناطق مختلف با قوانين مخصوص به خود اجراء مى‌گرديد. و مسابقات عمومى کشتى‌گيران که گاه با صرف ناهار و پذيرائى از آنان بوده است بيشتر در عروسى‌ها و اعياد و اجراء مراسم پنجک همزمان مى‌گرديد اما زنان که مى‌توانستند ناظر بر بخشى از سرگرمى‌هاى مردان بوده و يا با آنان مشارکت داشته باشند سرگرمى‌هاى ويژه‌اى نيز داشته‌اند که عموماً در ارتباط با مسائل مختلف زندگى و جشن‌ها و ديدارهاى دسته‌جمعى و تفننى بوده است.


مثلاً تهيه انواع خوردنى‌ها و نوشيدنى‌ها و جمع‌آورى گياهان و ميوه‌ها و گل‌هاى فراوان در دشت‌ها و صحراها از کارهاى مخصوص و دسته‌جمعى زنان بود. تهيه و جمع‌آورى عصاره‌هاى گياهى به‌قدرى زياد بود که در يک آتش‌سوزى از گلاب استفاده گرديد. اگرچه آوازخوانى مانند نوحه‌گرى آنان در آن‌ زمن ممنوع بود و از سنت متداول قرن‌هاى اخير در ميان آنان چيزى ننوشته‌اند اما زنان در کارهاى دسته‌جمعى و در مجالس شادمانى و عروسى‌ها به آوازخوانى و نقل سرگذشت‌هاى شيرين و ترانه‌هاى دلپسند مى‌پرداختند. هم اکنون نيز بسيارى از آنها بازمانندهٔ تجربه‌ها و روح حساس و ظريف و پرتخيل آنان است که براى ما به يادگار مانده در داستان کهن و قديمى ـ عزيز و نگار ـ از نگار تصوير زنى پرکار و عاشق شکار و شاعرپيشه و سوارکار مى‌خوانيم. بايد از والاترين سنتى که همهٔ طبقات را در هر موقعيت سنى و اجتماعى دربرمى‌گرفت نام برد و آن عيد نوروز و روزهاى پرجنب و جوش مراسم آن است که گاه طول مدت آن را نورزوخوانى تا پنجک به چندماه مى‌رسيد و بخشى از آئين‌ها و باورداشت‌هاى آن ريشه در وقايع و تفکرات تاريخى مردم سرزمين گيل و ديلم دارد.