يکى بود يکى نبود

سرگنبد کبود پيرزنى‌که نشسته بود
اسبه عصارى مى‌کرد خره خراطى مى‌کرد
سگه قصابى مى‌کرد گربه بقالى مى‌کرد
شتره نمدمالى مى‌کرد پشه رقاصى مى‌کرد
عنکبوته بمبازى مى‌کرد موشه ماسوره مى‌کرد
مادر موش ناله مى‌کرد فيل آمد به تماشا
پاش سريد به حوض شا افتاد و دندونش شکس
گفت: چکنم، چاره کنم روم و به دروازه کنم
صداى بزغاله کنم: اوم اوم اوم به ....!
دنبه‌داري؟.... نه! پس چرا مى‌گي: به؟


***


گنچيشکک اشى‌مشى لب بوم ما نشى
بارون مياد و تر مى‌شى برف مياد، گندله مى‌شى
مى‌افتى تو حوض نقاشى کى در مياره؟ فراشباشى
کى مى‌کشه؟ قصاب باشى کى مى‌پزه؟ آشپزباشى
کى مى‌خوره؟... (حکيم) باشى


***


مرغک خوبى داشتم خويش نگه نداشتم
شغاله آمد و بردش سرپا نشس و خوردش


***


دويدم، [و] دويدم سرکوهى رسيدم
دو تا خاتونى ديدم يکيش به من آب داد
يکيش به من نون داد نون و خودم خوردم، آب و دادم به زمين
زمين به من علف داد علف و دادم به بزى
بزى به من پشکل داد پشکل و دادم به به نونوا
نونوا به من آتيش داد آتيش و دادم به زرگر
زرگر به من قيچى داد قيچى را دادم به درزى
درزى به من قبا داد قبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد يکيش خودم خوردم، يکيش افتاد به زمين
گفتم: بابا خرما بده زد تو کلام، افتاد تو باغچه


رفتم کلام و بيارم


آتيش به پنبه افتاد سگ به شکنبه افتاد


گربه به دنبه افتاد


زن بشيد آب مى‌کشيد نون و پنير پيشم کشيد


نخوردم و نخوردم از در خونه درم کشيد


***


قورباغه مى‌گه من زرگرم طوق طلا به گردنم
هاجسم و واجسم تو حوض نقره جسم
نقره نمکدونم شد خانمى به قربونم شد
سگه واق‌واق مى‌کنه دنبشو يه ور مى‌کنه
رقيه رق مى‌زنه سرشو به صندوق مى‌زنه
کلاغه غارغار مى‌کنه آقارو بيدار مى‌کنه


***


کلاغه مى‌گه: من غار و غار مى‌کنم واست
آقا رو بيدار مى‌کنم واست
گنجيشکه مى‌گه: من جيک‌جيک مى‌کنم واست
تخم کوچيک مى‌کنم واست
خره مى‌گه: من عر و عر مى‌کنم واست
پشکل تر مى‌کنم واست
شگه مى‌گه: من واق‌واق مى‌کنم واست
دزو بى‌دماغ مى‌کنم واست


***


خورشيد خانوم افتو کن يه مش برنج تو واکن
ما بچه‌هاى گُرگيم از سرمائى بمرديم


***


رفتم به صحرا ديدم قورباغه گفتم: قورباغه دماغت چاقه؟
رفتم به صحرا ديدم لاک‌پشت گفتم: لاک‌پشت قرت ما رو کشت!
رفتم به صحرا ديدم مارمورک گفتم: مارمورک عيدت مبارک!


***


گنجيشکک اليلى باباى منو تو ديدي؟
بله بله من ديدم کلنگکى دوشش بود


آبى ته دولش بود


***


گربه مى‌گه: ميو ميو سگه مى‌گه بدو بيو
آب چشمه هک شوره ماهياى نوش کوره
حالا که بلبل مى‌خونه حالا که بابا بيرونه
حسنى که باغ داره برهٔ چاق داره


بچه‌ها بيايين دس بزنيم


داروغه چکار دارد؟


***


رفتم به‌سوى صحرا ديدم سوارى تنها
گفتم: سوار کيستي؟ گفتا: سوار بلبل
گفتم: چه دارى در بغل؟ گفتا: کتاب پُر غزل
گفتم: بخوان تا گوش کنم گفت: آسمان آراسته
آفتاب خوشت مهتاب خوشت
مى‌زنيم طبل علا مى‌رويم پيش خدا
اى خداى خوشنام صد هزارت يک نام
کاشکى من مرغى بودم مرغ سيمرغى بودم
در هوا پر مى‌زدم بر زمين سر مى‌زدم
اين درو واکن آش بياد اون درو واکن آش بياد


مرد قزلباش بياد


***


هنبونه جونم هنبونه هنبونه را بسيم برشونه
رفتيم آسياب دو دندونه سلام عليکم هنبونه
دردت به جونم هنبونه آرام جونم هنبونه
کى هنبونه رو مى‌جنبونه نمى‌دونم چرا مى‌لنبونه
موش رفته تو هنبونه سرش و اون‌جا مى‌جنبونه
خودش مى‌گه رفيقتم اما منو مى‌ترسونه
اى هنبونه، اى هنبونه دردم به جونت هنبونه


***


سوار اين لاک نمى‌شم سوار اون لاک نمى‌شم
سوار لاک‌زاده مى‌شم تا دم دروازه ميظرم
دروازه نگين داره قلف عنبرين داره
عنبر بساييم ما دور او بگرديم ما
اى شاه کمر بسته خنجر طلا بسته
خواهرش بالاخونه تنبون قرمزى پاشه


بندى قرمزى پاشه!


***


يخ کردم و يخ کردم گربه رو تو مطبخ کردم
گربه زن عموم شد دم پختک‌ها تموم شد


***


شاشو شاشو شرمنده جارو به دمبش بنده
دور حياط مى‌گرده بچه‌ها بياين تماشا


شاشو زده به حاشا!


***


الک را و دلک رو بر سنگ بزن گيلک رو
گيلک کناره داره شاه نقاره داره
شاخانم تبرزى انگشترش بلرزى


***