روى پاى بچه‌ها زده آن ترانه را مى‌خوانند و هر کدام به نوبت پايشان را کنار مى‌کشند، کسى که پايش بماند باخته است:


اتل متل توتوله گاب حسن کوتوله
نه شير داره نه پسون شيرش و بردن کردسون
يه زن کردى بسون اسمشو بزار ساره
واسه‌اش بزن نقاره به چوب زدم به بلبل
صداش رفت استنبل استنبلم خراب شد


بند دلم کباب شد!


***


هاچين و واچين يه پاتو ورچين


***


اتل متل توت متل پنجه به شيرمال شيکر
خانمى کجاس؟ تو باغچه
چى‌چى مى‌خوره؟ آلوچه
براى کي؟ براى دختران کوچه
کى برود، کى نرود؟ غلام سياه پيش برود


***


...چيچى مى‌چينه؟ آلوچه!


اردو سلندر شد کفش بگم تر شد
بگم بگم حيا کن از سوراخ در نگاه کن


نقطه‌چين از متن اصلى است


***


کف دست بچه را قلقلک مى‌دهند و از انگشت کوچک او شروع کرده مى‌گويند:


ليلى ليلى حوضک


۱. کنجيشکه آمد آب بخوره افتاد تو حوضک


۲. اين دويد و درش کرد


۳. اين ماچى بر سرش کرد


۴. اين نازى بر پرش کرد


۵. (شست) ـ اين کله گنده آمد گفتش بده ببينم
همين که دادن ببينه گنجشکه پريد رو چينه


***


۱. اين کوچول کوچوله ۲. اين ننه موچوله ۳. اين عبا بلنده


۴. اين قبل بلنده ۵. اينم کفش دوز کنده


۱. اين گف بريم به صحرا


۲. اين گفت چى بياريم؟


۳. اين گف گون بياريم


۴. اين گفت که گرگه اون جاس


۵. اين کله گنده گفتا هستم شما را همرا


از کى ديگه مى‌ترسين؟


***


دست‌هاى بچه را گرفته به جلو و عقب مى‌برند و مى‌گويند:


مشکي، دوغي، هراتى يه من کره نباتى
ببريم بازار بفروشيم پيرهن نو بپوشيم


***


چند نفر بچه دور هم نشسته انگشتان را روى گل قالى مى‌گذارند، اوسا مى‌گويند: ”اوسا بدوش، زن اوسا ندوش، کلاغ پر، گنجشک...“ بچه‌ها دستشان را بلند مى‌کنند ولى هرگاه اوسا نام جانور يا چيز ديگرى را وراى پرنده بگويد و کسى دستش را بلند بکند. مثلاً بگويد ”گاو پر...!“ آن‌وقت او را به پشت خم کرده و با کف دست به پشتش زده مى‌گويند:


تپ تپ خمير شيشه پر پنير
پرده حصير توتک فطير


دس کى بالاس


اين کار تکرار مى‌شود تا بچه که خم شده درست حدس بزند.


***


بچه‌ها پا‌هاى يکديگر را گرفته اوسا مى‌گويد:


يه دبه و دو دبه سه دبه و سه دبه
سه سبد سيب رنگين سه انار ترش و شيرين
آهو به چرا برده بچه را


سبورى سبورى


اى مادر گلندون، آمدى قر بدى افتادى تو قندون
هلالى زمزمه کشک و بادمجون به قربون سرت يه خورده بجنبون


***


بچه‌ها مشت خودشان را گره کرده روى هم مى‌گذارند و اوسا مى‌گويد:


جمجمک بلگ خزون مادرم سيمين خاتون
گيس داره قد کمون از کمون بلندتره
از شبق مشکى تره گيس او شونه مى‌خواد
شونه فيروزه مى‌خواد حموم هر روزه مى‌خواد


پشک


در بازى‌هاى دسته‌جمعى يکى دو نفر اوسا لازم است که شروع و ترتيب بازى به‌دست آنها است. براى ياد گرفتن پيش از اينکه انگشستشان را بشمرند مى‌گويند:


سر از من آخر از تو. به نخود، دو نخود، سه نخود، چادرى چنبر، مشک و غنبر تازي، توزى حقاً روزي، و يا مى‌گويند:


کاشکى من گريه بودم، ميوميو کرده بودم، به قاب پلو خورده بودم.


***


مثلاً در بازى گرگم به هوا؛ گرگ و اوسا اين‌طور گفتگو مى‌کنند:


گرگم و گله مى‌برم چوپون دارم نمى‌ذارم
من مى‌برم خوب خوبشو من نمى‌دم پشکلشو
کارد من تيزتره دنبه من لذيذتره
خونه خاله از کدوم وره از اين وره، و از اون وره


***


اشتر اشترم لب اشترم
اشتر کجاس؟ مازندرون
چى‌چى مى‌خوره؟ بلگ خزون
چى‌چى مى‌بره؟ قند و شکر


راه گذرش، از اين طرف از اون طرف...


***


براى زبان بندان معلم مى‌گويند:


از در درائى در شوى مرا بينى خر شوى
سرت سبد زبونت نمد به حق‌الله و صمد


دو بچه که از يکديگر مى‌رنجند يکى از آنها مى‌پرسد:


س ـ رو زمين چيه؟ ج ـ خاک حساب من و تو شد پاک؟


در موقع آشتى مى‌گويند:


س ـ رو زمين چيه؟ ج ـ ريگ ج ـ من و تو رفيق
س ـ تو ديگ چيه؟ ج ـ آش ج ـ من و تو داداش


***


در موقع تهديد روى زمين خط کشيده مى‌گويند:


اين خط، اين نشون اينم کلاه درويشون


***


براى اينکه حدس بزنند در دست رفيقشان چيست مى‌گويند:


در داره غنچه داره کليد صندوقچه داره


درش و واکن اين تو داه


***


يا درينه يا درونه خواجه رو ميلش بر اونه