جنگ‌های مذهبی بین آریاییان پیرو زرتشت و آریاییان مخالف آن

آريائيان پس از رسيدن به جلگه‌ها و دشت‌هاى کوچگاه جديد خود، با بوميان و ساکنين اصلي، به زد و خورد نپرداخته‌اند؟ آيا اوستا، اطلاعاتى در مورد زد و خورد اين مهاجرين آريائى با اقوام بومى يا غيرآريائى به ما مى‌دهد؟ آيا جنگ‌ها و زد و خوردهائى که در اوستا شرح داده شده، منحصراً نبردهائى است که آريائيان با بوميان نموده‌اند، يا جنگ‌هائى است که بين خود آريائيان به‌علت اختلافات مذهبي، پديد آمده است؟ هم‌چنين آيا اسامى مللى که در اوستا ذکر شده و سينه به سينه به ما رسيده، غير از اسمى طوايف و قبايل آريائى هستند يا نه نام‌هاى قبايل آريائى نژاد مى‌باشند؟


ساکنان ترکستان به دو دستهٔ ترک و تاجيک و يا از نظر نژادى به تاتار و آريائى تقسيم شده‌اند، که از نظر شغل باز هم به دو دستهٔ سرت‌ها و يا طرفداران کشاورزى و دامدارى و قرقيزها با طرفداران شکارورزى و جاى‌گردانى قابل تقسيم هستند. بنابراين زرتشتيان داراى دو دسته يا دو نوع مخالف، بودند، نخست دشمنان بومى که در حقيقت دشمن کليهٔ مهاجرين آريائى بودند و دوم دشمنان خودى يا آريائى که بر اثر پيدايش آئين جديد، پديد آمدند. دستهٔ دومين که مايل به زندگى اجدادى خود به طريق شکارورزى و جايگردانى بودند با هم‌نژادان خود که دعوت زرتشت را پذيرفته و به کشاورزى و دامپرورى پرداخته بودند، مُجانست نداشته و اين عدم توافق خودبه‌خود ايجاد کينه و دشمنى حادى که منجر به جنگ‌ها و زد و خوردهاى خونين گرديد، نمود.


اين زد و خوردهاى مذهبى که بين آريائيان پيرو زرتشت و آريائيان مخالف به وقوع پيوسته، تقريباً به‌نحو روشنى در اوستا تشريح و بيان شده است. اين شرح مدلل مى‌دارد که اين نبردهاى مذهبي، متعلق به دورهٔ ظهور زرتشت و به هر حال زمان‌هاى نخستين رسالت وى مى‌باشد. آن سرى مبارزاتى که آريائيان به هنگام جايگزين گشتن با بوميان غير آريائى نمودند، بارها در اوستا به‌نحوى افسانه‌اى و حماسى سروده شده است؛ و کم و بيش وضع اين بوميان و غير آريائيان را به‌نحوى روشن تصوير نموده است؛ به کمک اوستا ما کاملاً يقين داريم که آريائيان علاوه بر جنگ‌هاى قومى که بنيان مذهبى داشته، جنگ‌هاى نژادى نيز براى به‌دست آرودن سکونت‌گاه و پاک نمودن محيط خويش و عقب راندن آنان نموده‌اند. و همين مبارزات براى متقاعد نمودن ما به اينکه ايران قبل از ورود آريائيان داراى قبايل بومى بوده، کافى است.


به‌وجود آمدن تمايز روش مذهبى و اقتصادى بين آريائيان با ظهور زرتشت و دکترين وى خود مبين پديد آمدن اختلافات شديد و در مراحل حاد، جنگ‌هاى و زد و خوردهاى خونين و بى‌امان است. به همان اندازه که آئين زرتشتيت همراه با دستورات و پيشنهادات اقتصادى و اجتماعى وى در ميان مردم طرفدار وى توسعه و نفوذ مى‌يافت، بر شدت مخالفت و کينه‌ورزى دشمنان او که آريائيان جايگردان و شکارورز بودند، افزوده مى‌شد. به همين دليل است که سراسر اوستا مشحون از ستايش کشاورزان و دامپروران بوده و آن کسانى را که به زمين و آبادانى آن بى‌اعتنا بوده و طرفدار زندگى بارى به هر جهت هستند، نکوهش مى‌نمايد.

اقوام غیر آریایی

تضادها و کينه‌ورزى‌هائى که جنبهٔ مذهبى يا سرچشمهٔ نژادى داشته‌اند، در نواحى سير و آمو کمتر قابل اشتباه هستند؛ زيرا بوميان غير آريائى اين منطقه به طريق بدوى و چادرنشينى زيست کرده و به آريائيان جايگردانى نيز که به اين مناطق کوچ کرده بودند، همانند بوميان اصلى به شکارورزى پرداخته و به سان بدويان روزگار مى‌گذرانيده‌اند. زيرا قراين موجود روشن مى‌سازد که ساکنين اين قسمت‌ها عموماً از زراعت متنفر بوده و نشانه‌هائى از زندگى ثابت به‌جاى نگذارده‌اند. دليل ديگر طرز زندگى آنان در زمان حال، در کوهساران و دره‌هاى اين منطقه مى‌باشد.


.... اقوام بومى و بيگانه‌اى که قبل از ظهور سامى‌ها و آريائيان در شرق زندگى مى‌نموده‌اند. اين اقوام بومى و بيگانه نه تنها در بين‌النهرين مى‌زيسته‌اند، بلکه در فلات ايران، ترکستان نيز گسنرش داشته و به همان طريق چادرنشينى و بدوى روزگار مى‌گذرانيده‌اند. البته به تحقيق نمى‌توان گفت که اينان از نژاد تاتار بوده‌اند؛ ولى قدرى تأمل در خط و زيان سومرى‌ها، اين نظريه را تا اندازه‌اى تائيد خواهد نمود. اگر بتوان به منابع چينى‌ها اعتماد نمود، بايستى به اين نظريهٔ آنان توجه نمود که خان‌نشين‌هائى مثل خيوه، بخارا و خجند khokand و هم‌چنين ترکستان شرقي، از زمان‌هاى بسيار دور تا اکنون مسکن اقوام آريائى بوده و در قرن‌هاى اخير مغول‌ها و تاتارها نيز در اين نواحى نفوذ نموده و با آميزش با آريائيان، اصالت خونى و نژادى ساکنين آريائى اين مناطق را از بين بردند.


اگرچه نمى‌توان در مورد نژاد و مذهب اين مردم به تحقيق سخن راند ولى اين موضوع کاملاً آشکار است که قبل از آريائيان در سراسر فلات ايران مردمى زندگى مى‌کرده‌اند که طبق سرودهاى اوستا لااقل مى‌توان به آنان يک نام کلى غير آريائى داد. زيرا در اينجا بارها بوميان با نام کلى غيرآريائى به طرزى روشن و صريح ناميده شده‌اند. توجه به اين کلمهٔ ٔکلى غيرآريائى به هر حال وجود بوميان را آشکار ساخته و تصويرى کلى از خصائل آنان و مبارزات آنها با آريائيان به‌دست ما مى‌دهد. هنگامى‌که آريائيان به فلات ايران سرازير گشتند، به خشنودى فرايرانى مزدا آفريده، مردم غيرآريائى را شکست داده و هلاک نمودند؛ و اين خود اشاره‌اى صريح به جنگ‌هاى خونين و بى‌امان آريائيان اهوراپرست و پيرو زرتشت عليه بوميان غيرآريائى فلات ايران مى‌باشد، که سرانجام پيروز و فاتح اين پيکار بيرون آمدند. به‌ويژه در اوستا تصريح شده است که ساکنين ايالت وارنا ـ Varna از اقوام غير آريائى بوده‌اند.


به عقيدهٔ ما ‌وارنا در ولايت شمال غربى سرزمين‌هائى که در تصرف ايرانيان بوده، قرار داشته است و احتمالاً وارنا همان طبرستان کنونى بوده است. و از اينجا مى‌توان چنين نتيجه گرفت که اقوام بومى و غير آريائى سرزمين ايران در مقابل آريائيان مهاجر و فاتح به تدريج و به ناچار عقب نشسته و به سلسله کوه‌هاى البرز پناه بردند، تا شايد بتوانند مدت بيشتر از استقلال برخوردار گشته و در مقابل آريائيان بهتر مقاومت ورزند.


تصور مى‌کنم که اين قبايل غيرآريائى با اهالى کافر، دروغگو و شريروارنا که مکرراً در اوستا به نام ديوان مازندران ياد شد‌اند، يکى باشند. نزديکى و مجاورت مازندران به طبرستان دليل خوبى براى اثبات چنين فرضيه‌اى است؛ و اين ديو خواندن اهالى مازندران در اوستا، خود اشاره و رمزى لطيف و شاعرانه است، و مقصود سراينده از ديوان مازندران، همان بوميان غيرآريائى و کافرى است که مدت‌هاى مديد در باتلاق‌ها، مرداب‌ها و کوهسارهاى بين درياى خزر و کوه البرز در مقابل آريائيان اهوراپرست مقاومت ورزيده و موجبات عدم آسايش ايرانيان را فراهم مى‌آوردند.