ترانشهٔ B
در جبههٔ شرقى اراضى معروف به زمينهاى ماهىبازان يا دستووا ترانشهٔ B به طول و عرض چهار متر در محل آثار و بقاياى کورهٔ سفالگرى حفر گرديد، اين کوره که در اواخر دورهٔ ساسانى در اين مکان ساخته شده داراى الحاقات بسيارى بوده است که بهعلت طغيان رودخانه اکثر بناهاى الحاقى از بين رفته و شکافهاى عميق نيز فاصلههائى در بين بناهاى مربوط به کارگاه سفالگرى ايجاد نموده است. بهطورىکه اصل کوره هماکنون در عمق دو مترى از سطح زمينهاى اطراف و در شکاف درهاى که در اثر آبرفت بهصورت مسيلى درآمده قرار گرفته است. اين کوره مکعب شکل به طول ۲۶۰ سانتىمتر و عرض ۱۸۰ سانتىمتر با طاق هلالى شکسته ساخته شده و سقف آن از قسمت بيرونى کاملاً مسطح است و اين به آن علت است که در اثر ايجاد هواکشهاى جوانب کوره با آجرهاى محدبشکل الحاقاتى بدان اضافه شده است تا بتوان سطح کوره را که از داخل داراى اتاق هلالىشکل است در سطح خارجى بهصورت مسطح نمايند. کورهٔ سفالگرى داراى دودکشهاى متعدد مىباشد بهطورىکه ضلع شرقى و غربى هر يک شش هواکش و در بدنهٔ شمالى و جنوبى هر يک چهار هواکش و در سطح کوره شش هواکش وجود دارد که جمعاً بيست هواکش به اندازههاى مختلف و معينى مىشود.
طرز ساختمان اين کوره طورى است که بهعلت هواکشهاى اطراف بدنه از سه طرف يعنى بدنهٔ جنوبى و شرقى و غربى ناچار با الحاقاتى شدهاند تا بتوانند دودکشها را کاملاً در درون کوره قرار دهند و سطوح جانبى کوره را مسدود نمايند. جالب آن است که بهمنظور يکنواخت نمودن لولههاى استوانهاى شکل در سطح جانبى کوره نوعى آجرهاى کوچک و محدّبشکل و پيچيده بهکار بردهاند تا کاملاً بتوانند هواکش کوره را مطابق اصول علمى بسازند. تويکهائى که براى کنترل کوره در محل وجود دارد نشان مىدهد که سفالگر کاملاً قادر به کنترل کوره بوده است و همچنين سهپايههاى سفالى فراوانى جهت قرار دادن ظروف بر روى هم در درون کوره به اندازههاى بزرگ و کوچک جمعآورى گرديده که مؤيد ساخت ظروف سفالين به اندازههاى مختلف است و يک قطعه سفال لعابدار که در اثر لعاب و حرارت زياد در کوره سهپايه ظروف را به هم جوش داده است در سطح خارجى کوره بهدست آمده که کاملاً طرز قرار دادن و استفاده از سهپايهها را در درون کوره نشان مىدهد، در جبههٔ شرقى اين کوره آثار طاق آجرى نمايان است که درون آن مملو از اين قبيل سهپايههاى سفالگرى مىباشد.
بدينترتيب در اين قسمت از ترانشه آزمايشى آثار يک کارگاه سفالگرى در اواخر دورهٔ ساسانى که در نهايت حسن سليقه ساخته شده و اينک در فاصلهٔ پنجاه مترى غرب رودخانهٔ گرگر به حال مخروبهاى درآمده است مشاهده مىشود.
قطر دهانهٔ اين کوره يک متر و ارتفاع آن از کف تا زير طاق داخلى دو متر است. خود کوره با آجرهاى مخصوصى به ابعاد ۷×۳۰×۳۰ سانتىمتر ساخته شده است که در اثر حرارت کاملاً سرخ و پخته گرديده است. کشف و مطالعهٔ کورهٔ سفالگرى فوقالذکر نيز از نظر هنر سفالگرى حائز اهميت مىباشد. بدينترتيب ضمن عمليات کاوش در اراضى دستووا، اين نتيجه عايد گرديد که براى اولين بار اراضى ماهىبازان توسط اقوام اليمائيد اشغال گرديد و سپس در زمان پارتها، اين قوم که دستنشاندهٔ پارتها شده بودند در جوار يکديگر زندگى مشترک و در عينحال مستقلى را ادامه دادهاند. توضيح اينکه پس از مرگ اسکندر و تقسيم سرزمينهاى پهناور و فتح شده بين سرداران و جانشينان او در غرب ايران چندين سلسلهٔ مستقل پديد آمد که بهدست تواناى اشکانيان منقرض گرديد يا استقلال خود را تحت نظر پادشاهان پارتى حفظ نمودند و از آن جمله اليمائيديان مىباشند.
حوزهٔ سکونت آنان در جبههٔ جنوب غربى ايران تقريباً تمامى ناحيهٔ تحت فرماندهى ايلام جديد را شامل مىشد. با وجودى که دامنه و وسعت اين حکمرانى به خوبى مشخص نيست ولى ناحيهٔ وسيعى از خوزستان و اصفهان تا خليجفارس را در بر مىگرفت و هنگامى که مهرداد اول سرزمين بينالنهرين را به تصرف درآورد بالطبع منطقه اليمائيد نيز که تازه استقلال يافته بود تحت تسلط آنان قرار گرفت (در حدود ۱۴۱ قبل از ميلاد) و اين زمان درست مصادف با زمانى است که ديمترى دوم پادشاه سلوکيه اسير مهرداد اول شد و قدرت پارتها تا کنار شط فررات رسيده بود و اقوام اليمائيد نيز تابع پارتها شده بودند. ضرب سکههاى کوچک اليمائيد مکشوفه در دستووا نشان مىدهد که اين اقوام داراى استقلال داخلى بوده و تحت نظر پارتها به زندگى مستقل خود ادامه دادهاند.
مطالعه و بررسى آثار باستانى جبههٔ جنوب غربى ايران ارتباط زندگى فيمابين دو قوم اليمائيد و پارتها را روشن خواهد کرد. زيرا در بسيارى از آثار باستانى رسوم و عادات و آداب و خصوصيات محلى اليمائيدها و پارتها در يک مکان واحد به خوبى متمايز مىباشد.
چنانکه گذشت طرز تدفين، نوع آرامگاه، سکههاى رايج محلي، نوع تابوت حتى ظروف مکشوفه در دستووا شاهد صادقى بر اين مطلب است.
بنابراين ارزش يک حفارى علمى دامنهدار نقاط پارتنشين خوزستان حائز اهميت تاريخى است که بسيارى از تاريکىهاى تاريخ اين دوره را روشن مىنمايد. شهر دستووا مورد توجه بيشتر قرار گرفته و مدارج پيشرفت و تمدن را تا صدر اسلام پيموده و احتمالاً در قرن دوم هجرى قمرى سيلابى سهمناک موجب ويرانى آن محل گرديده و از آن زمان تا کنون متروک باقى مانده است.