اعتقادات سنتى قبايل زامبيا زامبیا چین مکزیک آفریقای جنوبی اتریش کوبا لهستان نروژ مالزی فنلاند لیبی شیلی مجارستان لائوس ایسلند الجزایر پاکستان اندونزی جمهوری چک تایلند برمه (میانمار) آرژانتین بحرین بنگلادش سنگاپور عمان فیلیپین قبرس قزاقستان قطر کره شمالی ویتنام رومانی کرواسی هلند آنگولا اوگاندا تونس جمهوری آفریقای مرکزی قبايل زامبيا معمولاً باورهاى خاصى داشتند و براساس اين باورها زندگى سنتى خود را شکل مىدادند . بنا به نظر کارشناسان، تا دهههاى سوم و چهارم قرن نوزدهم تأثير مردم زامبيا از فرهنگهاى بيگانه اندک بوده و دين، شيوههاى آموزش کودکان، شکار، ماهيگيري، کشاورزي، ساختمانسازي، و مناسبات اجتماعى آنان خاستگاه آفريقائى داشته است. تقريباً همه قبايل زامبيا به خداوند يگانه عقيده داشتند. اما اين خداوند چندان از زمين دور بود که هستى او معنى خود را از دست داده بود. مهمتر از اعتقاد به خدا، اعتقاد به روان انسان بود که در قبايل گوناگون ريشه داشت. مثلاً قوم بمبا قدرت رئيس خود را به ارواح نياکان وى که پيش از او زندگى و فرمانروائى کرده بودند، نسبت مىدادند. ارواح روساى قبايل به يک معنى مسئوليت هدايت تمام قبيله را به عهده داشتند. نياکان پرستى نيز در بين قبايل زامبيا ريشهدار است. تونگاها روانهاى نياکان شخصى خود را ميزيمو (Mizimu) مىناميدند و هرگونه دگرگونى در زندگى مانند کوچ يا سفر مىبايست به اطلاع ميزيموى خاصى برسد. هر کودک به هنگام تولد نام خود را از ميزيمو مىگرفت و اين ميزيموها نگهبان او مىشدند. زامبيائيها به ارواح رؤسا و افراد مهم احترام فراوانى مىنهادند و به دقت مواظب بودند که آنان را از خود نرنجانند. اصولاً بانتوهاى آفريقا را آنيميست (Animist) نيز خواندهاند . -اين اصطلاح به پرستش ارواح نياکان نيز اشاره دارد. -آنيميستها موجودات جاندار را مىپرستيدند و به نيروهاى فوقالعادهاى که در درون برخى از جانداران وجود دارد و باعث هدايت پيروان آنان مىشود معتقد بودند. پرستش روح يا روان پرستى در خدمت چندين هدف بود، اين پرستش به روشن شدن ناشناختهها کمک مى کرد و به پرستنده هويت خاصى مىبخشد. قبايل زامبيائى به ساحران و پزشکان جادوگر نيز احترام خاصى مىنهادند. بمباها مانند بسيارى از قبايل ميان ساحران و پزشکان جادوگر فرق مىگذاردند ساحر کسى بود که از جادو براى آسيب رساندن به ديگران استفاده مىکرد. اما جادوگر پزشک به مداواى بيماران اقدام مىنمود . جادوگر پزشک قادر بود سحر ساحران را باطل سازد و فجايع طبيعى را پيش بينى نمايد. در جوامع سنتى از فرزندان انتظار مىرفت از همان سالهاى نخست خصوصيات پدر و مادر و رسومات جامعه خود را فراگيرند. يک راه انتقال ارزشهاى اجتماعى به نسلهاى آينده زنده نگهداشتن آنها در داستانها بود. يک راه انتقال ارزشهاى اجتماعى به نسلهاى آينده زنده نگهداشتن آنها در داستانها بود. امروزه داستانهاى سنتى بخشى از فرهنگ آفريقا را تشکيل مىدهد. برخورد با کودکان نيز در زامبيا شيوهٔ خاصى دارد مادران غالباً تا تولد فرزند بعدي، کودکان را برپشت خود مىبندند و به امور روزانه مىپردازند. کودکان پس از رسيدن به سنين ۷ يا ۸ سالگى در وظايف بزرگان شريک مىگردند در بسيارى اوقات پسران را در آستانه فرار رسيدن ايام بلوغ از مادر يا خواهران آنها دور مىکردند. در قبيله بمبا دختران پس از برپائى مراسمى که چيسونگو (Chisungu ) نام داشت وارد گروه زنان مىشدند. زنان روستا مىبايست چند روزى را به آموزش دختران جوان بپردازند تا وظايفى را که در خانه شوهر و در جامعه به آنان واگذار مىگرديد، فراگيرند. از جمله رسومات پذيرش پسران در جمع بزرگسالان ختنه کردن آنان بود و اين کار را گاه با دختران نيز مىکردند. در ميان لونداها پسران را به صورت گروهى وارد جمع بزرگان مىکردند. اما آنان نيز مانند بمباها دختران را تک تک به گروه زنان ملحق مىساختند. دختران اغلب پس از برپائى اين آئين ازدواج مىکردند، اما پسران گاهى تا بيست سالگى مجرد مىماندند. از رسومى که در قبايل آفريقا با ازدواج پيوستگى داشت دريافت مبلغى به عنوان شيربهاى عروسي بود اين رسم را لوبولا (Lobola) مى ناميدند. رايجترين راه پرداخت شيربهاى عروس، دادن چندين گاو بود اما در ميان اقوامى مانند بمبا که دامدارى نمىکردند، داماد مدت معينى در خدمت پدرزن آينده خود کار مىکرد. بارها پيش مىآمد که داماد قسمتى از شيربها را نزد خود نگه مىداشت و پس از تولد نخستين فرزند به پدر زن خود مىپرداخت. هنگامى که مردى همسرش را طلاق مىداد گاه بخشى از شيربها را به او پس مىدادند. دادن شيربها به آن معنى نبود که مرد همسرش را مىخريد بلکه شيربها مانند مجوزى است که امروز براى ازدواج مىگيرند و در اصل هدف آن براى تقويت مهر و محبت در ميان دو گروه خويشاوند بوده است. ازدواج آفريقائى در درجهٔ نخست به منظور افزودن عضو تازه به گروه خويشاوندان و داشتن فرزند انجام مىگرفت . بيشتر قبايل زامبيا چند همسرى را جايز مىدانستند، اما اين کار چندان رايج نبود و تنها مردى که از ثروتى قابل ملاحظه برخوردار بود از عهدهٔ نگهدارى بيش از يک زن برمىآمد. داشتن زنان متعدد براى روساى قبايل عادى تر بود برخى از روساى بزرگ گاه پنجاه تا هفتاد زن داشتند. داشتن بيش از يک زن پايگاه اجتماعى مرد را بالا مىبرد. مردم آفريقا و از جمله زامبيا براى مردگان خود ارزش ويژهاى قائل بودند و در مراسم تدفين و تشييع مردگان خود مراسم ويژهاى برپا مىکردند. بسيارى از قبايل عقيده داشتند که هيچکس به علتهاى طبيعى نمىميرد بلکه همواره مرگ وى در نتيجه گناهان او فرا مىرسد. بنابراين بخشى از آيينى که در مرگ کسى برپا مىشد براى پيدا کردن گناهان او بود. در ميان مردم بمبا پيرزنها نوحه خوانان نيمه حرفهاى مراسم سوگوارى بودند. چون کسى مىمرد آنان چندين ساعت با صداى بلند شيون مىکردند. انگونىها و ديگر قبايلى که گلهدار بودند در مراسم تدفين گاو مىکشتند. در جوامع سنتى زامبيا علقههاى خويشاوندى بسيار قوى است. اعضاى يک قبيله بندرت به ستيز با يکديگر مىپردازند و از کمک به يکديگر مضايقه ندارند. مردان زامبيا کمتر در کارهاى اجتماعى با زنان همکارى مىکردند و همراهى با زن را بخشى از ازدواج به شمار نمىآوردند. زنان گذشته از کشت و کار، آشپزى و نگهدارى بچه، بارهاى سنگين را نيز حمل مىکردند. (زنان آفريقائى در حمل بارهاى سنگين مهارت فراوانى داشتند). سفالگرى ،زنبيل بافى و جامه دوزى نيز از وظايف زنان بوده است. مردان گذشته از شکار و جنگ به ماهيگيرى نيز مىپرداختند. قبيله لوزى به تنهائى بيست و دو روش گوناگون براى صيد ماهى ابداع کرده بود. مردان زامبيا وظيفه کلبه سازى را نيز بهعهده داشتند. کلبه سنتى زامبيا گرد و مدور بوده است و براى ساختن آن ابتدا ديرکهائى با اندازهٔ مناسب دايرهوار روى زمين قرار مىگرفت و بعد روى آنها با علف يا کاه پوشانده مىشد. يک خانه سنتى بجاى داشتن چندين اتاق تنها از يک اتاق کوچک تشکيل مىشد. اما کلبههاى متعدد که هريک براى هدف خاصى بود در کنار يکديگر ساخته مىشدند. تعداد کلبه ها به شمار افراد خانوادهها و نيازهاى موجودبستگى داشت. گاه آشپزخانه و انبار آذوقه ميان چند خانواده مشترک بود. در روستاهاى سنتى معمولاً کلبهها را پيرامون آغل مشترک يا اطراف محل زندگى رئيس قبيله مىساختند. ورود بيگانگان به زامبيا فرايند متغيرى را در جوامع سنتى اين کشور آغاز کرد. امروزه در زامبيا هنوز قسمتهايى يافت مىشود که مردم آن به شيوه يکصد سال پيش زندگى مىکنند ولى شمار آنها بسيار اندک است. چاپ دانلود صفحه افزودن به علاقمندیها