به‌رغم تلاش‌هائى که در جهت سازندگى سوسياليستى در ويتنام صورت گرفته است، کشاورزى هنوز اساس اقتصاد ويتنام است و دربرگيرنده ۷۳% طبقه کارگران در سال ۱۹۹۱ و ۵۰% درآمد ناخالص ملى در سال ۱۹۸۹ مى‌باشد اراضى مستعد و قابل کشت کشور در مقايسه با ديگر نواحى شبه جزيره هندوچين محدودتر است. کل اراضى قابل کشت براساس تخمين سازمان خواربار و کشاورزى در سال ۱۹۸۹ مى‌باشد اراضى مستعد و قابل کشت کشور در مقايسه با ديگر نواحى شبه جزيره هندوچين محدودتر است. کل اراضى قابل کشت براساس تخمين سازمان خوابار و کشاورزى در سال ۱۹۸۹ حدود ۶/۶ ميليون هکتار بود که ۴۷۰ هزار هکتار آن اکنون زير کشت دائم مى‌باشد. در حالى‌که آمارهاى صادر شده از طريق ويتنام، اراضى زراعتى را حدود ۹/۸ ميليون هکتار دانسته است. همين آمار خاطر نشان مى‌سازد که حدود ۶/۳ ميليون هکتار اراضى غير مزروعى براى کشت مناسب هستند. آنچه که محقق است اين که مناطق زير کشت به‌خصوص در مناطق جديد اقتصادى دلتاى رود مکونگ و اراضى مرتفع مرکزى که محصول عمده آن برنج، چاي، قهوه، و کائوچو مى‌باشد به آرامى رو به گسترش است. کل توليدات غذائى ويتنام در سال ۱۹۹۱، ۴۳% از دلتاى مکونگ، ۱۴% دلتاى رود سرخ و ۲۰% از زمين‌هاى کوهستانى شمالي، مهم‌ترين قسمت اراضى زراعى براى کشت برنج مورد استفاده قرار مى‌گيرد و اغلب مى‌توان از يک زمين دوبار محصول برداشت کرد. در ۱۹۸۹ کشت برنج به ميزان ۹۰/۵ ميليون هکتار نسبت به ۶۰/۵ هکتار در ۱۹۸۰ رسيد. بيشتر از سه چهارم اراضى برنج‌کارى و يا ۳/۴ ميليون هکتار اراضى با سيستم آبيارى کشت مى‌شود و در حال حاضر حدود ۵۰% اراضى زير کشت برنج قابليت برداشت دوبار در سال را دارد. در قسمت‌هاى شمالى کشور (Bac-Bo) و نيز نواحى مرکزى (Trung-Bo) که بارندگى شديد است و يا قابليت آبيارى مستقيم دارد، سالى دوبار برنج برداشت مى‌شود، در حالى که در نواحى مرکزى امکان برداشت برنج به ميزان سه‌بار در سال نيز وجود دارد.


طرح‌هاى آبيارى اولويت بالائى را در اولين طرح ملى (۸۰-۱۹۷۶) داشت و اين اميد بود که اراضى زير کشت برنج از طريق سيستم آبيارى به سطح ۵/۳ ميليون هکتار تا ۱۹۸۰ گسترش يابد که ۵/۲ ميليون هکتار آن قابليت توليد دوبار در سال داشته باشد. اين موارد حسب ادعاها حدود ۴۰ درصد الى ۵۰ درصد ظرفيت را شامل مى‌شده است و هدف ۵/۴ ميليون هکتارى اراضى آبى ۱۹۸۵، با توجه به تأکيداتى که بر اسکان مجدد و بهبودى مناطقى که امکان کشت برنج بيشترى را مى‌دهد خوشبينانه بوده است.


سهم عمده‌اى از اراضى قابل کشت در طول دهه ۱۹۷۰ در شمال و جنوب به کشت محصولات خشک اختصاص داده شد. دولت تخمين مى‌زند که در ۱۹۸۹ در اين اراضى ۵۰۵ هزار هکتار ذرت، ۳۲۶ هزار هکتار سيب زمينى و ۲۸۰هزار هکتار کاساوا کشت شده است. اين محصولات با تشويق کارشناسان کشاورزى کمونيست براى جلوگيرى از تکرار قحطى ساليان قبل برنج انجام گرفت و به ظهور يک حرکت وسيع براى کشت محصولات غير از برنج تا حد امکان منجر شد. کشت اين نوع محصولات غذائى که از درجه دوم اهميت برخودار هستند در سال‌هاى ۶۸-۱۹۶۵ يعنى بدترين ايام نبرد با آمريکا در مناطق شمالى از اهميت خاصى برخوردار بود، زيرا که هر آن بمباران‌ها، آب‌بندها و سدها را نابود مى‌ساخت و در نتيجه خسارات هنگفتى به شاليزارها وارد مى‌شد. اين نوع محصولات مجدداً در بعد از دهه ۱۹۷۰ وقتى که توليد آنها نسبت به برنج درصد قابل توجهى رشد پيدا کرد مورد نظر واقع شد. ولى مجدداً در آغاز دهه ۸۰ کشت برنج بهبود يافت، در نتيجه توليد اين محصولات درجه دوم از سطح ۶/۲ ميليون تن به ۱۴/۲ ميليون تن در ۱۹۸۳ کاهش يافت. هدف برنامه‌هاى ۱۹۸۴ ارتقاء سطح اين محصولات به ۳/۲ ميليون تن بود ولى هرگز نتوانست از سطح ۲/۲ ميليون تن بالاتر رود.

تهيه کود

تهيه کودهاى فسفاتى از معادن لاى‌کائو (Lai Chaow) در ۱۹۷۸ به سطح ۶۰۷ هزار تن رسيد ولى خرابکارى چينى‌ها در معادن مذکور در ۱۹۷۹، کمبود شديد کود را باعث گرديد به‌گونه‌اى که در حال حاضر به ميزان ۲۰۰ هزار تن رسيده است. کل توليد کود در ۱۹۸۲ حدود ۲۴۴ هزار تن بود که ضرورت وارد کردن حدود ۹۰۰ هزار تن کود از شوروى را ايجاب نمود. ولى اين امر به آسانى قابل حل شدن نبوده است. امروزه کمبود کودهاى شيميائى به‌ويژه در اراضى که به کشت کاساوا براى صادرات اختصاص يافته‌اند و نيز اراضى مرتفع که دگرگونى عميق خاک را مى‌طلبد بسيار احساس مى‌شود. ويتنام براى حل مشکلات فوق از روش قديمى استفاده از کود سبز که در بحران ۱۹۶۳ نيز کاربرد آن را تجربه کرده است استفاده مى‌کند، همچنان که کارخانه کود نيتروژن آزولاپيناتا (Azolla Pinata) نيز تا حدود زيادى مشکلات را مرتفع مى‌نمايد. در ۱۹۹۱ کوشش‌هاى زيادى براى توليد کودهاى شيميائى معمول گشته و به‌عنوان مثال مؤسسه تجارى پتاس و ازت که يک مؤسسه فرانسوى است در زمينه توليد غذاهاى دامى و دريائى و نيز کود شيمائى با ويتنام مشارکت نموده و يک پروژه يک ميليون دلارى را اجراء مى‌کند که ۵۱ درصد آن به‌عهده شرکت فرانسوى مذکور مى‌باشد.


توليد کودهاى فسفاته در شش ماهه اول ۱۹۹۱ نسبت به مدت مشابه سال قبلى ۳۵ درصد افزايش داشتته است. در همين دوره توليد کودهاى نيتروژنه ۳ برابر شده است.

کمبود نفت و تراکتور

کمبود نفت نيز از مشکلات ديگر مربوط به کشاورزى ويتنام است، زيرا که غالب تراکتورهاى ويتنام که توسط بلوک شرق تهيه مى‌شد به‌خاطر عدم دسترسى کافى به نفت بى‌مصرف مانده‌اند. بنابراين لازم است به موضوع تراکتور هم در امر کشاورزى توجه شود. ويتنام در ۱۹۵۹ فقط ده تراکتور داشت ولى اين تعداد در ۱۹۷۵ در ويتنام شمالى به ۶۸۵۰ دستگاه رسيد. اين تعداد هرگز نمى‌تواند پاسخگوى نيازهاى کشاورزى کشور باشد، به‌ويژه که قسمت عمده نيروى کار کشور در امور نظامى به کار گرفته شده است. در نيمه ۱۹۸۵ تعداد ۳۴۹۰۰ تراکتور گزارش شده است که غالب آنها به‌خاطر نبودن ساخت و عدم تأمين لوازم يدکى از حيطه کارکرد مثبت خارج هستند. چنين مشکلى براى ۲۳۶۹۴ پمپ آب و ۹۰۵۸ ماشين رو مکانيکى (سال ۱۹۷۵) نيز جارى است. دولت ويتنام براى غلبه بر اين مشکلات سياست تشويق خانواده‌ها و گروه‌هاى توليدى را براى تربيت حيوانات بارکش قابل توجيه مى‌داند. گفته شده است که در ۱۹۷۹ حدود ۱۵% اراضى اشتراکى براى پرورش جمعى حيوانات اختصاص يافت در حالى‌که در همان سال حمله چينى‌ها به ويتنام تعداد ۲۵۰ هزار گاو را به کشتن داد.