در نوامبر ۱۹۹۰، آقاى ‌لى‌کوان‌يو ( Lee Kuan Yew)، نخست‌وزيرى سنگاپور را به آقاى گوه‌چوک‌تونگ ( Goh Chok Tong) واگذار نمود. طى سه دهه پس از استقلال، در سال ۱۹۵۹، نخستين نسل رهبران کشور، شامل يو (Yew)، سوى (Swey)، راگارانتام (Rajaratnam)، کشور سنگاپور را از حالت يک اقتصاد سبدي (Basket Economy) به يکى از چهار قدرت اقتصادى آسيا يا اژدهاى کوچک درآوردند. (در گزارشى که در سال ۱۹۶۷ در مجله اقتصادى شرق دور منتشرشد، آقاى ديويد بوماويا David Bomavia به اين نتيجه مى‌رسد که سنگاپور مستقل هيچ‌گونه آينده‌اى ندارد و تنها راه‌حل، همکارى با کشور مالزى براى تجديد رابطه طبيعى‌ اقتصادى است.) در راستاى نقش محورى که با اجراى راهبرد تعريف‌شده بين سال‌هاى ۱۹۵۹ و ۱۹۹۰ انجام‌شد، دومين نخست‌وزير برنامهٔ کارى خود را در چهارچوب برنامه اقتصادى راهبردى ( ۱۹۹۱) ارائه‌نمود. در نخستين سند برنامه، توسعه منابع‌انسانى در مرکز فعاليت‌ها قرارگرفت و همچنين تداوم توسعه و افزايش سطح زندگى مردم جامعه، جزء اساسى کوشش‌هاى رهبرى جديد واقع‌ شد. در دومين سند - هدف ‌اصلي، علم و تکنولوژى و تحقيق و توسعه براى انتقال سنگاپور به کشورهاى پيشرفته، قابل مقايسه با اروپا‌ى‌غربى و ايالات متحده‌آمريکا طى يک دوره زمانى ۳۰ ساله بود.



هم انتقال سياسى و هم تحول اقتصادى نمايانگر دو مؤلفه مهم بودند که در نمايش پيشرفت اقتصادى کشور سنگاپور نقش‌ اصلى را بازى مى‌نمودند؛ يعنى ثبات سياسى و اجتماعى همراه با خواست سياسى نسل اول رهبرى.