پيش از ظهور حضرت مسيح (ع)، مردمى در رومانى فعلى مى‌زيستند که يونانى‌ها آنها ارکتاى و روميان، داچ مى‌خواندند.


در قرن دوم و سوم ميلادى اين سرزمين‌ يکى از ايالات امپراتورى روم بود. در قرن‌هاى بعد بارها مورد هجوم و تسلط گوت‌ها، هونها، آوارها و اسلاوها واقع شد. در قرن پانزدهم مولداوى و والاچيا تحت تسلط دولت عثمانى بوده و تا حدى خودمختارى داشتند. در سال ۱۷۱۱ امراى مولداوى و والاچيا با پطرکبير امپراتور وقت روسيه متحد شدند ولى در اين سال به علت شورشى که روى داد و اتفاقاتى که پس از آن به وقوع پيوست دولت عثمانى به انتخاب حکام محلى رضايت داد.


در سال‌هاى ۲۹ - ۱۸۲۸ در جنگ ميان قواى روس و عثماني، نيروهاى روسى مولداوى و والاچيا را اشغال کردند و تغييراتى در وضع حکومتى آنجا حاصل شد. از اين زمان با آن که مولداوى و والاچيا رسماً امپراطورى عثمانى باقى ماندند ولى عملاً مستعمره روسيه بودند.


در سال ۱۸۴۸ رومانى‌ها شورش کردند و اين قيام که دولت عثمانى مخفيانه از آن حمايت مى‌کرد با مداخله نظامى روسيه سرکوب شد. در سال ۱۸۵۶ پس از جنگ‌هاى کريمه، نواحى مولداوى و والاچيا تابع عثمانى قرار گرفته و جنوب بسارابى به مولداوى سپرده شد. در سال ۱۸۵۹ الکساندر کوزا به امارات هر دو اميرنشين مولداوى و والاچيا رسيد و اين ناحيه پس از اتحاد در سال ۱۸۶۱ به نام رومانى معروف شد. کوزا اصلاحات فراوانى در کشور انجام داد؛ ولى سرانجام در سال ۱۸۶۶ به سبب فسادهاى شخصى با يک کودتا سرنگون گرديد و شاه کارول اول به جانشينى وى انتخاب گرديد. در سال ۱۸۷۷ رومانى با روسيه در جنگ عليه عثمانى متحد شد تا ۱۸۷۹ به اين جنگ ادامه داد. در اين سال با پايان جنگ و کنگره برلين، رومانى اسماً مستقل شد و سه سال بعد استقلال کامل و قطعى خود را به دست آورد.



در سال ۱۹۱۳، رومانى در جنگ دوم بالکان عليه بلغارستان وارد جنگ شد و جنوب دوبروجا را به تصرف درآورد.


در سال ۱۹۱۴ در آغاز جنگ جهانى اول رومانى اعلام بى‌طرفى نمود. در همان سال فرديناند به سلطنت رومانى رسيد. در سال ۱۹۱۶ در اواسط جنگ، دولت رومانى که چشم طمع به ناحيه ترانسيلوانيا دوخته بود به متفقين پيوست و به آلمان و متحدين خود اعلان جنگ داد ولى در اوايل سال ۱۹۱۸ خاک خود توسط متحدين اشغال شد و عهدنامه بوکارست ميان آلمان و رومانى منعقد شد. اين پيمان در ماه نوامبر همان سال پس از شکست متحدين در جنگ لغو شد در پايان جنگ جهانى اين پيمان در ماه نوامبر همان سال پس از شکست متحدين در جنگ لغو شد. در پايان جنگ جهانى اول بر اثر حسن تدبير فرديناند خاک رومانى وسعت بسيار يافت و نواحى بسارابيا، بوکووينا، ترانسيلوانيا، بانات، کريشانا و ماراموش به خاک رومانى ضمينه شدند. پيمان‌هاى سن ژرمن (۱۹۱۹) و تريانون (۱۹۲۰) اين الحاقات را رسمى نمودند.


رومانى در سال‌هاى بين دو جنگ جهانى بارها مورد تهديد مجارستان و بلغارستان واقع شد که با پيوستن به اتحاديه‌هاى نظامى ضعف خود را جبران کرد. همچنين در اين سال‌ها اوضاع داخلى نيز متشنج بود و قتل‌ها و درگيرى‌ها وضع سياسى کشور را مختل کرده بود. در سال ۱۹۲۷ با مرگ فرديناند وضع کشور آشفته‌تر شد. پسر فرديناند، کارول از جانشينى پدر استعفاء کرد و پسرش ميهائى به سلطنت رسيد ولى کارول در سال ۱۹۳۰ بازگشته و به‌عنوان کارول دوم پادشاه رومانى شد. در سال اول جنگ جهاني، رومانى کشور بى‌طرفى بود، ولى در سال ۱۹۴۰ رسماً به قواى محور پيوست، اما چون دولت ضعيفى بود در همان اوايل نواحى وسيعى مانند دوبروجا، بانات، کريشانا، ماراموش و قسمت‌هائى از ترانسيلوانيا و بوکووينا از آن تجزيه و به خاک کشورهاى همسايه ضميمه شد. در سال ۱۹۴۰ کارول از سلطنت خلع شده و باز فرزند خود ميهائى به سلطنت رسيد.


رومانى در جنگ جهانى دوم هم‌پيمان آلمان نازى گرديد و در سال ۱۹۴۱ با کمک آلمان به شوروى حمله کرد و نواحى اشغالى بوکووينا و بسارابيا را مجدداً به‌دست آورد ولى قواى آن به سرعت تحليل رفت. در سال ۱۹۴۴ نيروهاى شوروى پس از شکست نيروهاى آلماني، وارد رومانى شدند و لذا حکومت طرفدار آلمان نازى سقوط کرد. سپس تحت فشارهاى شوروي، در ماه مارس ۱۹۴۵ ميهائى پادشاه رومانى با انتخاب يک دولت کمونيست، موافقت نمود. در انتخاباتى که در نوامبر ۱۹۴۶ برگزار شد جناح کمونيست ادعا نمود ۸۹ درصد آراء را به‌دست آورده‌اند. در سال ۱۹۴۷ حزب کمونيست رومانى (RCD) که از تاريخ ۱۹۴۵ رهبرى اين کشور را به عهده داشت با حزب سوسيال دمکرات ادغام گرديد و حزب کارگر رومانى (RWP) تأسيس گرديد. وقتى تشکيل جمهورى خلق رومانى اعلام شد، ميهائى پادشاه اين کشور مجبور به ملغى نمودن پادشاهى گرديد.


در سال ۱۹۴۸ اولين قانون اساسى جمهورى رومانى تصويب گرديد و از همان سال ملى کردن صنايع کليدى و مؤسسه‌هاى مالى کشور شروع شد. در سال ۱۹۴۹ کليه اراضى کشاورزى دولتى و به دولت و مزارع دسته جمعى واگذار شد. اجراءِ سياست‌هاى اقتصادى به روش شوروى با دستگيرى تعداد زيادى از غير کمونيست‌ها و کنترل کامل سياست حزب کارگر همراه گرديد.


در سال ۱۹۵۲ قانون اساسى جديدى که نزديک به مدل قانون اساسى شوروى بود به تصوير رسيد. سپس گئورگيو دژ (Cheorghiu - Dej)، اولين دبيرکل حزب کارگر رهبرى بدون رقيب شد و با وجود ميل رهبرى شوروى به اينکه رومانى يک کشور کشاورزى باشد، صنعتى کردن کشور را پيش گرفت. وى در سال ۱۹۶۵ فوت کرد و نيکولاى چائوشسکو (Nicolae Ceausecu) که از سال ۱۹۴۵ دبيرى کميته مرکزى حزب کارگر را به عهده داشت جانشين وى شد. در اول ژوئن سال ۱۹۶۵ حزب کارگر مجدداً به حزب کمونيست تغيير نام يافت و چائوشسکو نيز از دبيرى حزب به دبيرکلى آن ارتقاء يافت. در اوت همين سال قانون اساسى جديدى به تصويب رسيد که به‌موجب آن نام کشور به جمهورى سوسياليستى رومانى تغيير يافت.


چائوشسکو سياست اسلاف خود يعنى استقلال سياست خارجي، انتقاد تجاوز نيروهاى پيمان ورشو به چکسلواکى در سال ۱۹۶۸، ايجاد با کشورها و سازمان‌هاى غربى ادامه داد. به‌هر حال با استفاده از وام‌ خارجى سرمايه‌گذارى در صنايع روماني، کشور به‌طور جدى مقروض شد. در اوايل دهه ۱۸۰ رومانى مشکلات اقتصادى شديدى را تجزيه نمود.


چائوشسکو به منظور تقويت موقعيت خود، تغييراتى را در رهبرى حزب کمونيست و دولت به وجود آورد. در همين راستا در مارس ۱۹۸۰ همسر وى خانم النا چائوشسکو (Elena Ceauescu) معاون اول شوراى وزيران شد و تعدادى از افراد فاميل وى عضو دولت شدند و پست‌هاى حزبى را تصاحب کردند.


در سيزدهمين کنگره حزب کمونيست که در نوامبر ۱۹۸۴ برگزار شد چائوشسکو مجدداً به‌عنوان دبير کل حزب حاکم به مدت ۵ سال ديگر انتخاب گرديد. انتخاب پارلمانى در ماه مارس ۱۹۸۵ برگزار شد و ادعا گرديد که ۹۹/۹۹ درصد واجدين شرايط در آن شرکت کردند، ۲۷/۲ درصد عليه کانديداهاى حزب کمونيست رأى دادند. پس از اين انتخابات مجمع رأى ملى بزرگ (The Grand National Assembly) مجدداً چائوشسکو را به‌عنوان رئيس جمهور رومانى انتخاب کرد.


در اکتبر سال ۱۹۸۵ مشکلات توليد در بخش انرژى کشور باعث ايجاد بحران گرديد و حالت اضطرارى در صنايع اين کشور اعلام گرديد. در نتيجه چندين وزير و مقامات بلندپايه از کار برکنار شدند. به علت کمبود سوخت و انرژى در اوايل سال ۱۹۸۷ نارضايتى و مردم هويدا گشت. حرکت‌هاى ضد دولتى شروع شد و در بعضى از استان‌ها اعتصاب و اعتراض عليه کمبود مواد غذائى و تأخير در پرداخت حقوق‌ها به وقوع پيوست. در ماه مارس همين سال کارخانه‌ها و معادن حياتى به‌منظور جلوگيرى از وقوع ناآرامى در آنها، تحت کنترل نظاميان درآمد. در ماه نوامبر هزاران تن به رهبرى کارگران از کارخانه تراکتورسازى عليه پايين بودن استانداردهاى زندگى در شهر براشف دست به تظاهرات زدند و مرکز حزب کمونيست را مورد حمله قرار دادند. اين تظاهرات در هم شکسته شد و هزاران نفر دستگير شدند. در ماه دسامبر تظاهرات مشابهى در شهر تيميشوارا و ساير شهرها به وقوع پيوست. در کنفرانس ملى کمونيست در نيمه دسامبر، چائوشسکو افزايش دستمزدها و توزيع مواد غذائى را اعلام کرد ولى با هرگونه تغييرى در سيستم حکومتى مخالفت کرد.