نخستين اقوام شناخته شده که هلند را سکونتگاه خود قرار دادند، اقوام سلتى و ژرمنى بودند که دوازده سال قبل از ميلاد مسيح، و به ‌هنگام حملهٔ رومى‌ها به سرزمين‌هاى پست، در آنجا ساکن بودند و پس از آن نيز در هلند باقى ماندند. چهارصد سال بعد از ميلاد، گروهى از اقوام ژرمن که فرانک‌ها ناميده مى‌شدند رومى‌ها را از سرزمين‌هاى پست راندند و امپراتورى فرانک‌ها را بنيان نهادند. اين امپراتوري، در سال هشتصد ميلادى منقرض شد، و سرزمين‌هاى پست به دو امپراتورى شرقى و غربى فرانک‌ها، که بعدها آلمانى و فرانسوى ناميده شد، تقسيم گرديد. شمالى‌ترين قسمت سرزمين‌هاى پست که در حال حاضر ندرلندز خوانده مى‌شود، قسمتى از امپراتورى شرقى فرانک‌ها بود و در اواخر قرن نهم ميلادي، بخشى از قلمرو وسيع سلسلهٔ فرانکى کارولنژي، تحت حکومت شارلمانى را تشکيل داد.


از آغاز قرن دهم ميلادي، چپاولگران هلند را اشغال کردند و امپراتورى پرعظمت شارلمانى را منحل ساختند. دزدان دريايى دانمارکى نيز بر سواحل هلند حمله برده و پس از بوجود آوردن ويرانى‌ها و ده‌ها سال اغتشاش هلند را تحت سلطهٔ پنجاه سالهٔ خاندان نروژى (وايکينگي) به نام هارولد درآوردند.


با آنچه گفته شد، اگرچه قسمت اعظم مردم هلند از نژاد سفيد و از تيرهٔ ژرمن مى‌باشند. ولى ملت هلند از يک نژاد همگن هموژينوس (Homogeneous) و هم‌شکل تشکيل نمى‌شود. زيرا اين ملت، در جنوب با فرانک‌ها اختلاط يافته و در شمال با ساکسون‌ها. تفاوت اين اختلاط نژاد در لهجه، هيکل، رنگ و جز اينها به‌خوبى مشهود است. هلندى شمالي، که در منطقه بين آمستردام و آلکمار به سر مى‌برد، از هلندى ساکن روستاى آختر هوک (Achterhock - آختر هوگ، قسمتى از ايالت خلدرلند (Gelderland) است که نزديکترين نقطه به مرز آلمان است.) کاملاً متمايز است. اهالى ايالت برابانت و ليمبورخ در جنوب شباهت چندانى با مردم فريزلاند ندارند. اهالى زيلند نيز هيبتى دگرگونه دارند. اين همه گونه‌گونى تنها ناشى از مقتضيات محيط نيست بلکه ناشى از ادامه تغييرات ماقبل تاريخي، در داخل نژادهاست.


از گذشته‌هاى دور، بقاياى نژادى ديگرى هم درميان هلندى‌ها (ندرلاندى‌ها) ديده شده ‌است که آنان‌ را از دسته‌هاى آلپين (Alpine) و يا سلکتو اسلاويک مى‌دانستد که قبل از اشغال سرزمين‌هاى پست از سوى طوايف ژرمن، در اين نواحى سکونت داشتند. مردمان جزاير زيلند، که در پشت موانع آب‌هاى خروشان از دستبرد حمله دشمنان در امان بودند، توانستند از نابودى يا پيوستن به دسته‌هاى ديگر رهايى يابند. در آنجاست که مى‌توان مردمى کاملاً مخالف و متفاوت با فريزيان‌ها که داراى پيشانى بلند و موهاى بور و چشمانى آبى هستند، يافت؛ زيرا آنان برخلاف فريزيان‌ها داراى موهاى سياه و چشمان سياه و پيشانى کوتاه و اندامى کوتاه‌تر هستند.


علم جديد، جمجمهٔ هزاران ندرلندي را اندازه گرفته، رنگ موهاى بور و سياه آنان را مطالعه کرده و اطلاعات گران‌بهايى را در اختيار زيست‌شناسان گذاشته است. بر اين پايه، مسلم شده در روئلف پولزلند هنوز يک نژاد قديمى وجود دارد که در ساير قسمت‌هاى هلند و بلژيک به کلى از ميان رفته يا در مهاجرت ژرمن‌ها مستهلک شده است. تفاوت‌هاى ظاهرى نژادي، در جنوب رودهاى راين و ماس و نيز در ايالات ليمبورخ و برابانت، کاملاً مشهود است. در اين مناطق افراد از لحاظ اندام کوتاه‌تر هستند و رنگ موى آنها از رنگ موهاى افراد شمال ندرلند تيره‌تر است. تغيير ديگر علائم مشخصه نژاد ژرمن را، به هنگام مسافرت از درياى شمال به سمت خاور، مى‌توان دريافت، به‌طورى که با کمترين دقت، مى‌توان مشاهده کرد که افراد ساکسون در سرتاسر مرز آلمان، جمجمه پهن نژاد آلپين را با موهاى بور و چشم‌هاى آبى توتن‌ها (Totens) به هم آميخته‌اند. نتيجه اختلاط نژادها اين است که در هلند سه دستهٔ متمايز قوم و نژاد را مى‌توان تشخيص داد. فريزيان‌ها(Frisians) در شمال، ساکسون‌ها (Saxons) در خاور و فرانک‌ها (Franks) در باختر و جنوب. اما مرز کاملاً دقيقى را نمى‌توان بين آنها رسم کرد چون حدودشان در هم دويده و دسته‌هاى ميانه‌اى را تشکيل داده است.


در قرون متأخر، عناصر خارجى چندى نيز به نژاد ژرمن هلند افزوده شده است. در قرن هفدهم، جمهورى هلند که مترقى‌تر و به مراتب آزادى‌خواه‌تر از کشورهاى ديگر بود، براى حادثه‌‌جويان، يک ميدان عمل جذاب و براى رنجديدگان و مظلومان نقاط مختلف اروپا ملجا و مأوايى اميدبخش بود. فلمينگ‌ها (Fleming) و والون‌هاي (Valon) هلند اسپانيا و هوگونو‌هاي (Hogone) فرانسه و انقلابيون انگليسى و نيز اسکاتلندى‌ها و سوئيسى‌هايي که در ارتش آمريکا خدمت مى‌کردند، پس از خاتمه خدمت، در هلند اقامت گزيدند و همه و همه نخ‌هاى رنگارنگى در تاروپود و پارچه مليت هلند بافتند. شمار بسيارى از بيگانگان نيز دراين سرزمين سکونت اختيار کردند. زيرا امکانات آمستردام و ساير شهرهاى هلند آنان را مجذوب خود ساخته بود. در نتيجه ديگ ذوب آمستردام، يک نوع هلندى به وجود آورده که از نوع معمولى روستايى مقيم باتلاق‌هاى خشک شدهٔ هلند، فاصله بسيار دارد.


علاوه بر آنچه که ذکر شد، هلند محلى براى اقامت و سکونت افرادى از کلنى‌هاى هلندى پيشين، چون اندونزى و سورينام گرديد، به‌طورى که بعد از استقلال اندونزي، شمارى از مردم آن سرزمين و سورينام و آنتيل، تابعيت اين کشور را پذيرفتند، و در آن اقامت گزيدند. همچنين کارگران خارجى بيشمارى از کشورهاى اطراف درياى مديترانه به آن وارد شدند و هلند را سکونتگاه خود قرار دادند، بويژه در دهه‌هاى ۶۰ و ۷۰ بالغ بر ۳۵۰ نفر کارگر ترک و مراکشي، اين کشور را براى اقامت انتخاب کردند.


از ميان جوامع مقيم شده در هلند، تنها يک جامعه (يهوديان) وجود دارد که خود را از دگرگونى حفظ کرده است. با وجود آنکه قوانين هلند بين يهودى و غيريهودى فرقى قايل نبوده است، اما يهوديان از لحاظ اجتماعى از ديگر هم‌ميهنان هلندى خود جدا مانده‌اند. علت اين جدايي، تا اندازه‌اى ناشى از افکار موروثى جامعه مسيحيت نسبت به يهوديان است که حتى روح آزاديخواهى هلندى هم نتوانسته آن را از ميان بردارد.


نخستين دستهٔ يهوديان، در اواخر قرن شانزدهم به هلند آمدند و در کرانهٔ راست رود ايسل در جنوب منطقهٔ قرون وسطايى آمستردام اقامت گزيدند. از آن زمان تا به امروز اين ناحيه بعنوان ناحيهٔ يهوديان باقى مانده است. يهوديان همه‌گاه جزيى از نسل‌هاى متعدد هلند به ‌شمار رفته‌اند و در پرورش حيات ملى هلند نقش بسزايى داشته‌اند.