جمهورى اندونزى در دوره سوکارنو

نظام فدرال براى حکومت نوپاب اندونزى، مشکلاتى را در مناطق مختلف پديد مى‌آورد و به همين دليل در ۱۷ اوت ۱۹۵۰، جمهورى اندونزى جايگزين جمهورى ايالات متحده اندونزى، شده و جاکارتا به عنوان پايتخت کشور معين گرديد. در نظام ليبرال دموکراتيک جمهورى اندونزى کابينه دولت در قبال مجلس نمايندگان مردم مسؤوليت داشت. که اين خود سرچشمه بسيارى از ناآرامى‌هاى سياسى و تغييرات مکرر هيئت دولت بود. در سال‌هاى ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۷ که در واقع دوره تجربه دموکراسى پارلمانى در اندونزى بود حکومت جديد با مشکلات عديده‌اى روبرو شد مثل ناهمخوانى کابينه و پارلمان و دشوارى اقناع انتظارات مردم و بالاخره بروز شورش‌هائى در مناطق مختلف کشور: از جمله جنبش جدائى طلب مسيحيان ملوک جنوبي، جنبش دارالاسلام در جاوه، سوماترا و سولاوسى که به‌دنبال تأسيس حکومتى اسلامى در اندونزى بود؛ و بعضى از حرکت‌هاى شورشى وفاداران به هلند در جزاير مختلف.


در نخستين انتخابات عمومى کشور (۱۹۵۵) هيچ حزبى اکثريت مطلق را به‌دست نياورد و آراء ميان احزاب ناسيوناليست اسلامى و چپ‌گرا تقسيم شد.


در آوريل ۱۹۵۵، کنفرانس آسيائى - آفريقائى با شرکت نمايندگان ۲۹ کشور در باندونگ برگزار شد. ابتکار تشکيل اين نشست از آن اندونزي، هند، پاکستان، برمه (ميانمار) و سيلان (سرى لانکا) بود و در آن چهره‌هاى مهمى مثل نهرو، سيهانوک، چوئن‌لاى و ناصر‌خسرو حضور داشتند. قطعنامه اين کنفرانس موسوم به اصول دهگانه حاوى نکاتى در مورد صلح جهاني، احترام به حاکميت کشورها و عدم مداخله درامور داخلى آنها بود. تشکيل اين کنفرانس باعث ارتقاى موقعيت بين‌المللى اندونزى شد و مقدمات تشکيل جنبش عدم تعهد را نيز فراهم آورد (۱۹۶۱).


ادامه ناآرامى‌هاى سياسى در مرکز و گسترش آن به ساير جزاير (مثل شورش نظاميان در سوماترا در سال‌هاى ۱۹۵۶ و ۱۹۵۷ باعث شد که سوکارنو در سال ۱۹۵۷ در سراسر کشور حکومت نظامى اعلام کند و به تدريج در طول دو سال بعد نظامى اقتدارگرا مبتنى بر قانون اساسى ۱۹۴۵ را جايگزين نظام پارلمانى کند.)


در سال‌هاى ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۵ شيوه جديد اداره کشور موسوم به دموکراسى ارشادي پى گرفته شد که در آن رئيس‌ جمهور بيشترين قدرت را در دست داشت. در اين دوره فعاليت‌هاى سياسى احزاب محدود شد و ارتش نقش بيشترى در اداره امور اجرائى و نيز اقتصادى (مديريت شرکت‌هاى ملى شده - در سال ۱۹۵۷-) بر عهده گرفت. سوکارنو براى جلب حمايت‌هاى مردمى، شعار دفاع از محرومين را مطرح ساخت و در اين راه از همکارى حزب کمونيست اندونزي به‌خوبى استفاده کرد. حزب کمونيست اندوزي (PKI) در آن زمان، داراى قويترين تشکيلات حزبى در اندونزى بود و حدود ۳ ميليون نفر عضو و ۲۰ ميليون نفر هوادار داشت (سومين حزب کمونيست در جهان پس از چين و شوروي). با اين حال سوکارنو توجهى به وضعيت اقتصادى کشور نداشت به گونه‌اى که در سال ۱۹۶۵ اندونزى به يکى از فقيرترين کشورهاى جهان تبديل شده بود.


سوکارنو در پى مجموعه‌اى از اقدامات بين‌المللى بالاخره موفق به بازپس گيرى ايريان‌جايا ار هلند شد (۱۹۶۳) که اعتبار وى در داخل را افزايش داد. همچنين منازعه‌اى را با مالزى از سال ۱۹۶۳ به بعد، در خصوص حاکميت بر ايالات صباح و ساراواک (واقع در جزيره کاليمانتان) آغاز کرد که منجر به درگيرى نظامى و قطع روابط ديپلماتيک ميان دوکشور شد و اين اختلاف تا سال ۱۹۶۶ ادامه يافت. در ژانويه سال ۱۹۶۵ پس از آنکه مالزى صاحب يک کرسى غيردائم در شوراى امنيت شد اندونزى به عنوان اعتراض از سازمان‌ملل خارج شد.