ساختارسياست خارجى چین مکزیک آفریقای جنوبی اتریش کوبا لهستان نروژ مالزی فنلاند لیبی شیلی مجارستان لائوس ایسلند الجزایر پاکستان اندونزی جمهوری چک تایلند برمه (میانمار) آرژانتین بحرین بنگلادش سنگاپور عمان فیلیپین قبرس قزاقستان قطر کره شمالی ویتنام رومانی کرواسی هلند آنگولا اوگاندا تونس جمهوری آفریقای مرکزی زامبیا صفحه بعدی 2 1 صفحه قبلی تعديل در سياست خارجى در آغاز سالهاى دهه هستاد، خارجى چين نرمشپذير و بظاهر بيش از هر چيز در بند دور کردن موانعى است که احتمالاً مىتواند نوسازى را به خطر اندازد. نه تنها چين ديگر خواهان آن نمىباشد که از خود تصوير رهبر انقلاب جهانى را عرضه کند، بلکه حتى اين پرسش مطرح است که آيا اين کشور به منظور بهتر پرداختن به توسعه اقتصادى خود، در حال جلوگيرى از ادعاهاى ملى گرايانهٔ خود نيست؟ حزب کمونيست چين از سومين اجلاس عمومى يا دهمين کميته مرکزى (دسامبر ۱۹۷۸) تصميم به بناى سوسياليسم با مشخصات چين گرفت. اولين مسئله در اين راه نيل به اصول چهارگانه (Four Cardinal Principles) و دومين اصل تعقيب اصول، اصلاح سياستها و گشودن درها و تقويب اوضاع اقتصادى بود. با توجه به شرايط و خصوصيات عصر جديد و وظيفهٔ چين در اين رابطه بتدريج از حوالى سال ۱۹۸۲ چين تصميم به تعديل سياست خارجى گرفت لذا تغييراتى در آن داد. اهداف سياسى جهت عصر جديد جهتگيرى تازهٔ سياست خارجى چين آشکار را از دوازدهمين کنگره در سپتامبر ۱۹۸۲ به چشم مىخورد. چين ضمن داشتن رابطه با ايالات متحده باب مذاکرات با اتحاد شوروى را نيز باز مىکند و بر استقلال در سياست خارجى و همبستگى با جهام سوم مجدداً تأکيد مىورزد. دنگ سيائو پينگ در سپتامبر ۱۹۸۲ در سخنرانى افتتاحيه خود در و از دهمين کنگره ملى حزب اعلام داشت: سه وظيفه مهم مردمى چين در دهه ۱۹۸۰ کوششهاى جديد جهت نوسازى سوسياليسم، کشوش براى وحدت سرزمين مادري، و مخالفت با توسعه طلى و حفظ صلح جهانى مىباشد. اصول سياست خارجى که در قانون اساسى جديد آمده است با توجه به ماهيت سوسياليستى دولت چين و شرايط داخلى و بينالمللى تدوين گرديده است. اين اصول عبارتند از: توجه به استقلال، حفظ و مراقبت از صلح جهاني، ايجاد روابط همکارى و دوستي، توسعه روابط خوب همسايگي، تقويب وحدت و همکارى بين کشورهاى در حال توسعه، و گشودن درها به روى خارج. همچنين در قانون اساسى سياست گشودن درها تنظيم شده که در سومين اجلاس عمومى يازدهمين کميته مرکزى حزب کمونيست چين به عنوان پايه سياست چين اعلام گرديد. براى تسريع در نوسازى چين همکارى اقتصادى خارجى و مبادلات فنى براساس اصل برابرى و منافع متقابل انجام گرفت. سياست گشودن درها يک سياست اساسى بلند مدت چين هست که در قانون اساسى مصوبه ۱۹۸۲ آمده است. در صال ۱۸ قانون اساسى تصريح شده است: جمهورى خلق چين به شرکتهاى خارجي، ديگر سازمانهاى اقتصادى خارجى و افراد خارجى اجازه مىدهد و چين سرمايهگذارى کرده و با شرکتهاى چينى و ديگر سازمانهاى اقتصادى چين براساس قانون کشور همکارى اقتصادى داشته باشند. تمام شرکتهاى خارجي، سازمانهاى چين براساس قانون کشور همکارى اقتصادى داشته باشند. تمام شرکتهاى خارجي، سازمانهاى اقتصادى خارجي، و همينطور پروژههيا مشترک چينى ـ خارجى در داخل سرزمين چين بايستى از قوانين جارى کشور اطاعت نمايند، در نتيجه حقوق قانون و منافع آنها توسط قانون جمهورى خلق چين حمايت مىشود. از آغاز سالهاى دهه هشتاد چين دورهٔ تاريخى نوينى را آغاز کرد و سياست خارجى آن متأثر از ظهور دنگ و اصلاحات اقتصادى مىباشد. در مواضع رسمى و مصاحبهها و اظهار نظرهاى رهبران چين در اين دهه چند مسئله مهم تئورى سه جهانى و مخالف با سلطه ابرقدرتها بر جهان سوم، مسأله تنشزدايى و ايجاد محيط آرام بينالمللي، گفتگو پيرامون کاهش سلاحهاى استراتژيک و همچنين مسأله قدرت و ظرفيت هستهاى چين مکرراً مورد تأکيد قرار مىگيرند. بعد از واقعه تينآنمن و بدنبال آن گرايش شوروى و اروپاى شرقى به سوى غرب، چين مجدداً وحدت جهان سوم را مورد تأکيد قرار داد. چين بر اين نظر بود که ملل جهان سوم از طريق کمکهاى اقتصادى فيمابين و همکارىهاى متقابل درصدد کسب منافع خود در نظام جديد جهانى باشند. لذا رهبران چين در سال بعد از آن با رهبران آمريکاى لاتين و کشورهاى جنوب آسيا ديدار و گفتگو کردند. در دهه ۹۰ تغييرات عمدهاى در تاريخ بوجود آمد. فروپاشى شوروى و دگرگونى نظام بينالمللى ايجاب مىکرد که چين روابط خارجى خود را مورد بازنگرى قرار دهد. فروپاشى شوروى که تهديد نظامى آن در مرزهاى شمالى مشکلاتى را ايجاد کرده بود باعث گرديد چين از نظر شرايط امنيتى در وضعيت بهترى نسبت به قبل قرار گيرد. اگرچه اجماع کلى بر اين سات که چين دهه ۶۰ با مبارزات علمى و اقتصادى مختلفى مواجه بود است. اولين مبارزه کاهش فاصله علمى با شکورهاى صنعتى غرب که روزبروز بيشتر مىشود، دومين مسئله اينکه چين فاصله توليد ملى ناخالص (GNP) خود را چهار اژدهاى کوچک آسياى شرقى کاهش دهد. سومين متد پيشاروى چين اين است که خود را به کشورهايى نظير تايلند، مالزى و اندونزى که جهش اقتصادى خود را قبل از چين شروع کرده بودند، برساند و بالاخره از همه مهمتر ايکه اگر چين به علت مسائل سياسى داخلى و تورم به اهداف از پيش تعيين نرسد با مشکلات داخلى روبرو خواهد شد. شاهد اين مدعا نيز اظهارات دنگ شيائوپينگ در سفر به جنوب در ژانويه ۱۹۹۲ هست که وى توسعه اقتصادى را مورد تأکيد قرار داده و افزوده بود با توجه به رشد سريع همسايگان اگر چين عقبتر حرکت کند مردم دچار نارضايتى خواهند شد. وى در ادامه گفتن بود اگر چين بر روى سوسياليسم، اصلاحات، درهاى باز و سرانجام بهبود وضع زندگى مردم تأکيد نورزد محکوم به فراموشى و بىاهميتى در سطح بينالمللى خواهد شد. بطور کلى سياست خارجى چين تحت تاثير اصول مهم زیر است: ۱. مواريث تاريخى و ارزشهاى فرهنگى. ۲. تجربيات اين کشور در دوران حکومت کمونيستى که همان مائوئيزم است. ۳. سند استقلال در سياست خارجى که هميشه يک اصل اساسى مىباشد، قرار دارد. اصول بنيادى و مؤثر در ايجاد روابط با ديگر کشورها با تأسيس جمهورى خلق چين در اول اکتبر ۱۹۴۹، دولت چين اظهار داشت: اين دولت تنها دولت قانونى مردم جمهورى خلق چين مىباشد. دولت در صدد است با تمام دولت خارجى که اصول برابري، منافع متقابل، احترام براى حاکميت و تماميت ارضى متقابل را محترم شمارند، رابطه سياسى برقرار نمايد. فقط يک چين وجود دارد. استان تايوان بخش لاينفک سرزمين جمهورى خلق چين هست. هر کشورى که مىخواهد با چين روابط سياسى داشته باشد بايستى آمادگى قطع رابطه با تايوان را داشته و دولت جمهورى خلق چين را تنها دولت قانونى کشور چين بشناسد. دولت چين هيچ دولتى را که موافق با طرح دوچين يا يک چين، يک تايوان باشد تحمل نکرده و هرکز تحمل نخواهد کرد دولتى را که در عين داشتن رابطه سياسى با چين با تايوان نيز رابطه رسمى برقرار نمايد. توسعه روابط خارجى چين با توجه به اصول سياست خارجى خود در فاصله ۱۹ اکتبر ۱۹۴۹ تا مه ۱۹۵۱ با ۱۹ کشور رابطه سياسى برقرار کرد. در فاصله نيمه دوم دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۶۰ تعداد قابل توجهى از کشورهاى تازه استقلال يافته با چين رابطه برقرار کردند در پايان سال ۱۹۶۹ تعداد کشورهاى که با چين رابطه داشتند به ۵۰ رسيد. در دهه ۱۹۷۰ درها باز شد و چين توانست کرسى خود در سازمان ملل را بدست آورد. اين پيشرفتها باعث شد که روابط خارجى چين وارد مرحله تازهاى شود. ژاپن، آمريکا و ديگر کشورهاى غربى به همراه تعداد قابل ملاحظهاى از کشورهاى جهان سوم با چين رابطه برقرار کردند و در نتيجه در پايان سال ۱۹۷۹، ۱۲۱ کشور با چين رابطه داشتند. در دهه ۱۹۸۰ تعداد بيشترى کشور در آسيا آفريقا و آمريکاى لاتين و اقيانوسيه رابطه سياسى با چين برقرار کردند. در پايان سال ۱۹۹۸، ۱۶۰ کشور با چين رابطه داشتند. سازمانهاى مرتبط با امور خارجى سازمانهاى مهم مرتبط با امور خارجى عبارتند از: وزارت امور خارجه، اين واحد دولتى مسئول روابط با ديگر کشورها مىباشد. دفاتر امور خارجى در تمام استانها مناطق خودمختار و شهردارىها زير نظر دولت مرکزى مشغول به کار هستند. چين در مناطق ويژه اجرايى نيز دفاترى تأسيس کرده و يا در حال تأسيس و امور خارجى که توسط دولت مرکزى هدايت مىشود را بعهده دارد. انجمن دولتى جمهورى خلق چين با کشورهاى خارحى اين انجمن در سال ۱۹۵۴ تأسيس شد. هدف اين سازمان ترويج دوستى و درک متقابل بين مردم چين و ديگر ملل در سراسر جهان مىباشد. اين انجمن به نمايندگى از طرف مردم چين با مردم سازمانهاى دوستى ديگر در سراسر جهان تماس و رابطه برقرار مىنمايد. انيستيتو امور خارجى خلق چين اين مؤسسه در دسامبر ۱۹۴۹ تأسيس شد. وظيفهٔ اين مؤسسه براى مسائل بينالمللى و تحقيق در مورد سياست خارجى با هدف مبادلات بينالمللى و گسترش فعاليتهاى سياسى هست. بنابر اين براى افزايش درک متقابل و دوستى بين مردم چين و ديگر ملل، ترويج و توسعه روابط بينالمللى چين و حفظ صلح جانى فعاليت مىکند. وظيفه مؤسسه برقرارى تماس با فعالين سياسي، ديپلماتها و افراد مهم در ديگر کشورها، و همچنين با سازمانها و محققين امور بينالمللى مىباشد. محققين مؤسسه در بسيارى از کنفرانسهاى بينالمللى با ايراد سخنرانى در مورد مسائل آکادميک شرکت کرده و يا خود مبادرت به برقرارى کنفرانس مىنمايد. صفحه بعدی 2 1 صفحه قبلی چاپ دانلود صفحه افزودن به علاقمندیها