پيشينهٔ تمدن جزاير بحرين به ژرفاى تاريخ مى‌رسد. خليج‌فارس تا قبل از ظهور و عظمت دولت آريائى هخامنشي، در حقيقت جولانگاه کشتى‌هاى فينيقي، ايلامي، کلدانى و سومرى بود. از سال ۵۳۸ قبل از ميلاد که سربازان کوروش‌کبير، يمن و عمان را به امپراتورى هخامنشى منضم ساختند، اقتدار ايران بر سراسر خليج‌فارس و جزاير و سواحل شمالى و جنوبى آن نيز تثبيت شد.


هنگامى‌که امپراتورى ساساني. به اوج قدرت رسيد، دست اندازى اعراب به قلمرو ايران در جنوب خليج‌فارس آغاز شد. شاپور اول ساسانى به بحرين و کرانه‌هاى جنوبى خليج‌فارس، لشکر کشيد و مهاجمان بيگانه را از آن ديار بيرون راند. سپس شاپور دوّم تصميم گرفت دست اعراب را از بحرين و ديگر بخش‌هاى قلمرو ايران در کرانه‌هاى جنوبى خليج‌فارس براى هميشه کوتاه سازد. بدين ترتيب بديهى است که بحرين دريائى و کرانه‌اي، از آغاز امپراطورى ساسانى در قلمرو ايران بوده است.


پيروز مجتهدزاده، نگاهى به يک مثلث ژئوپوليتيک در خليج‌فارس، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى - س ۷، ش ۷۲ - ۷۱، ۱۳۷۲.


با پيدايش خلافت امويان و عباسيان، بحرين کم‌کم به مرکز توجه جنبش‌هاى سياسى مخالفت و چيرگى خلافت بر ملت‌هاى گوناگون منطقه تبديل شد. خوارج نخستين شورشيان بودند که از سوى ديلمى (معزالدوله و عضدالدوله ديلمي) شکست خوردند و بحرين مجدداً براى مدتى ضميمهٔ قلمرو و ديلميان شد. اندکى پس از آن، زنگيان (پيروان صاحب زنگ) در بحرين سر به شورش نهادند و قرمطيان در پى آنان آمدند.


قرمطيان بر بحرين و خليج‌فارس مسلط شدند و حکمرانى خود را تا حجاز گسترش دادند. به‌دنبال افول ستارهٔ اقبال قرمطيان، عيونيان بر بحرين چيره شدند و نخستين دولت محلّى بحرين را در سال ۴۶۷ هجرى (۱۰۷۴ ميلادي) برپا کردند. دولت عيونيان تا سال ۶۳۶ هجرى (۱۲۳۸ ميلادي) دوام يافت و در آن سال جاى خود را به حکومت محلّى ديگرى داد که از سوى بنى عقيل بن‌ عامر تشکيل شده و عصافير نام گرفته بود. (پيروز مجتهدزاده، نگاهى به يک مثلث ژئوپوليتيک در خليج‌فارس، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى - س ۷، ش ۷۲ - ۷۱، ۱۳۷۲). حکومت عصافير (بنى عصفور) ۱۵۰ سال به‌طول انجاميد و دايرهٔ اقتدارش از بحرين دريائى و کرانه‌اى گذشت و تا نجد را در برگرفت. پس از آن نوبت به حکومت محلّى ديگرى به نام جبور رسيد که تا ۱۵۲۲ ميلادى دوام داشت و در آن سال از سوى نيروهاى کشور پرتغال سرنگون شد (پيروز مجتهدزاده، نگاهى به يک مثلث ژئوپوليتيک در خليج‌فارس، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى - س ۷، ش ۷۲ - ۷۱، ۱۳۷۲). در ۱۶۰۲ ميلادي، در روزگار صفويان نيروهاى ايراني، پرتغالى‌ها را در بنادر و جزاير تنگهٔ هرمز شکست دادند و آنان را از بحرين بيرون راندند.(پيروز مجتهدزاده، نگاهى به يک مثلث ژئوپوليتيک در خليج‌فارس، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى - س ۷، ش ۷۲ - ۷۱، ۱۳۷۲).


در آن سال بود که بحرين، پس از گذشت بيش از نه قرن، بار ديگر ضميمهٔ قلمرو ايران شد و نزديک به دو قرن زير حاکميت ايران زيست. (پيروز مجتهدزاده، نگاهى به يک مثلث ژئوپوليتيک در خليج‌فارس، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى - س ۷، ش ۷۲ - ۷۱، ۱۳۷۲). در اين دوره، بحرين از سوى شيخ‌قبايل بنى‌حواله در زباره واقع در شمال باخترى شبه جزيرهٔ قطر که تابع ايران بود، ادراه مى‌شد. درحالى‌که زباره خود وابسته به حکومت فارس بود. حکومت زباره در اواخر دوران صفوى اگرچه اسماً از ايران تابعيت داشت، ولى بيشتر حکومتى خود سر و بى‌اعتنا به مرکز بود.


نادرشاه افشار در ۱۷۳۷، لطف على‌خان را مأمور سرکوبى شيخ زباره کرد و بحرين از آن تاريخ مستقيماً ضميمهٔ حکومت فارس شد و شيخ نصرخان، آخرين حاکم ايرانى بود که از سوى کريم‌خان زند و حکومت فارس، امور زباره و بحرين را اداره مى‌کرد.


پيروز مجتهدزاده، نگاهى به يک مثلث ژئوپليتيک در خليج‌فارس، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى - س ۷، ش ۷۲ - ۷۱، ۱۳۷۲