جنگ اوسترليتز

اين جنگ در شمال وين بين ناپلئون بزرگ و فرانسواى دوم پادشاه اتريش و متحد او الکساندر اول اتفاق افتاد که آن را مى‌توان يکى از جنگ‌هاى باشکوه ناپلئون به شمار آورد. چون امپراتور مقتدر فرانسه در اولم غالب گشت به جانب وين پايتخت اتريش تاخت و در ۱۳ نوامبر ۱۸۰۵ ميلادى اين شهر را بدون مقاومت تسخير نمود و آنگاه به دول متخاصم چنين وانمود کرد که در قبال ايشان قادر به مقاومت نخواهد بود. لذا دشمن فريب نظامى او را حقيقت انگاشت در نتيجه قواى اتريش و روس روز ۲ دسامبر همان سال در برابر قواى فرانسه به زانو درآمد. در اين نبرد قواى متخاصمان قريب دو برابر قشون ناپلئون بود؛ ليکن نقشه‌هاى دقيق و روشن اين سردار بزرگ تاريخ، کمبود قشون و تفوق دشمن را جبران نموده بود.

جنگ سولفورينو (۱۸۵۹ م.)

گرداننده اصلى اين جنگ کاوور بود زيرا وى از جمله کسانى بود که طالب استقلال ايتاليا بود و براى نيل به مقصود ابتدا قوايى جهت کمک به سپاهيان فرانسوى به شبه‌جزيره کريمه گسيل داشت و آنگاه در کنگره پاريس شرکت جست و از نزديک با ناپلئون سوم تماس حاصل نمود و نظريات خود را داير بر ايجاد زمينه استقلال وطن خود اظهار داشت، ناپلئون بنا بر سياست شخصى کمر به حمايت از مردم ايتاليا بست و در نتيجه پيمانى ميان دولتين منعقد شد که به موجب آن فرانسه پشتيبانى خود را از ايتاليا در جنگ با اترى اعلام داشت، ويکتور امانوئل پادشاه ساردنى با جلب اين دوستى به تقويت قوا پرداخت؛ ليکن چون اين امر مخالف مصالح سياسى و نظامى اتريش بود در ۲۳ آوريل ۱۸۵۹ ميلادى ضمن اتمام حجتى از ويکتور امانوئل خواست تا در ظرف سه روز از قدرت نظامى خويش بکاهد. چون اولتيماتوم از جانب پادشاه ساردنى پذيرفته نشد اتريش جنگ را آغاز نمود. ليکن فرانسه نيز همان‌روز به يارى متحد خود آمد و وارد ميدان نبرد شد. اين جنگ دو ماه به طول انجاميد که صحنه‌هاى خونين نبرد در سولفورينو و ماژنتا اتفاق افتاد و سرانجام نبرد نهايى در روز ۲۴ ژوئن ۱۸۵۹ ميلادى به سود فرانسه و متحد آن خاتمه يافت و قرارداد صلح در شهر ويلافرانکا با شرکت فرانسوژوزف امپراتور اتريش و ناپلئون سوم منعقد گرديد که به موجب آن سرزمين لمباردى از اتريش گرفته شد و به ساردنى واگذار گرديد.

جنگ پروس با اتريش يا جنگ هفت هفته (۵ ژوئن تا ۲۳ اوت ۱۸۶۶م.)

هدف از اين جنگ بيرون کردن اتريش از اتحاد دولت‌هاى آلمان بود، زيرا اتريش مانع از ايجاد چنين وحدتى بود. از اين رو بيسمارک صدراعظم ابتدا با امپراتور فرانسه و پادشاه ساردنى توافق نمود و ايشان را متقاعد کرد که در جنگ پروس و اتريش هيچ‌گونه دخالتى نکنند و آنگاه زمينه‌اى پيش آورد و موضوع اتحاد ممالک آلمان را مطرح کرد و خروج اتريش را از اتحاديه خواستار شد ليکن اتريش به مخالفت برخاست و اعلان جنگ داد. سرانجام در ۳ ژوئيه ۱۸۶۶ ميلادى قواى پروس که عزم تسخير وين را داشتند. با درخواست صلح اتريش مواجه شدند و در شهر پاگ معاهده صلح ميان طرفين به امضاء رسيد.

جنگ جهانى اول (۱۹۱۴م.)

در بيست و هشتم ژوئن ۱۹۱۴ ميلادى آرشيدوک فرانوا فرديناند وليعهد اتريش و زنش که سفرى رسمى به صربستان کرده بودند در شهر سرايوا (پايتخت صربستان) به دست دانشجويى به نام گراويلو پرنزيپ کشته شدند. اين حادثه بهانه برپا شدن جنگ خانمانسوز جهانى اول گشت. دولت اتريش بلافاصله تقاضاى دستگيرى قاتل و محرکان را کرد، و دولت صربستان هم به فوريّت اطاعت کرد و خطر جنگ به‌طور موقت از ميان برداشته شد. ولى در ۲۳ ژوئن همان سال دولت اتريش به دولت صربستان اولتيماتيوم داد تا در مدت ۴۸ ساعت جمعى از رجال و معاريف کشور را از کار برکنار کرده و اجازه دهد مأموران رسمى اتريش در تحقيق موضوع قتل وليعهد دخالت کنند. دولت صربستان بخش اول دستور را پذيرفت؛ ولى با توصيه دولت روسيه از مداخله مأموران رسمى اتريش جلوگيرى کرد. به همين دليل دولت اتريش در ۲۸ ژوئيه همان سال، به صربستان اعلام جنگ داد. روز بعد بلگراد را گلوله‌باران کرد. از آن پس دولت‌هاى بزرگ اروپا با يکديگر به جنگ برخاستند، دولت اتريش در روز اول اوت به روسيه نيز اعلان جنگ داد و روز بعد به بهانه اينکه هواپيماهاى فرانسه نقاط مرزى آلمان را بمباران کردند، با آن دولت از در جنگ درآمد. بدين ترتيب دولت اتريش در پنجم ماه اوت با روسيه و در يازدهم آن ماه با دولت فرانسه رسماً به جنگ پرداخت. چون دولت آلمان بى‌طرفى دولت بلژيک را نقض کرد، دولت انگليس هم وارد جنگ شد، تا پايان ماه اوت دولت‌هاى مونته‌نگرو و ژاپن نيز بر ضد آلمان وارد جنگ شدند ولى ساير دول اروپايى و آسيايى و آمريکائى بى‌طرفى اختيار کردند.


مدّت جنگ بين‌المللى اول ۴ سال و ۴ ماه بود (۱۹۱۸-۱۹۱۴م.)، که در نتيجه اين جنگ امپراتورى اتريش - مجارستان از بين رفت و پس از امضاء قرارداد سن - ژرمن نام اتريش آلماني به جمهورى اتريش مبدل شد.

جنگ جهانى دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹م.)

بسيارى از ملل اروپايى و آسيايي، از قراردادهاى ظالمانهٔ بعد از جنگ جهانى اول ناراضى و لذا مترصد فرصت بودند. در سال ۱۹۳۱ ميلادى ژاپن به منچورى حمله برد و آن را از چنگ چين بيرون آورد، به فرمان موسولينى لشکر ايتاليا به حبشه تاخت و کشور مزبور را اشغال کرد. آلمان نازي، در سال ۱۹۳۸ ميلادى به اتريش تاخت و در سال ۱۹۳۹ ميلادى قسمت اعظم لهستان را متصرف شد، چون دولت لهستان با فرانسه و انگليس پيمان همکارى نظامى داشت، لذا دول آلمان آغاز جنگ جهانى دوم را رسماً اعلام کرد.


جنگ جهانى دوم از اروپا تجاوز کرد و آسيا و آفريقا و اقيانوسيه را نيز فرا گرفت. در اين جنگ با اينکه دولت ايران بى‌طرفى خود را اعلام کرده بود، دولت‌هاى اروپا به آن وقعى نگذاشتند و براى اجراء هدف خويش و غلبه بر دشمن درصدد استفاده از موقع خاص طبيعى و نظامى کشورمان برآمدند و به همين سبب روز سوم شهريور ماه ۱۳۲۰ هجرى (۱۹۴۱م.) قواى شوروى و انگليس از شمال و جنوب غربى به ايران حمله کردند.


در سال ۱۹۳۹ ميلادى سپاه آدولف هيتلر مرکب از ۷ ميليون سرباز بود. انگلستان و فرانسه و لهستان نيز در مجموع در همين حدود سرباز داشتند. نيروى دريايى انگليس و فرانسه ده برابر نيروى دريايى آلمان بود و در ضمن منابع طبيعى و صنعتى بيشتر و وسيع‌ترى را در اختيار داشتند.


هنوز يک سال از شروع جنگ نگذشته بود که آتش آن دامنگير تمام سيصد و سى ميليون جمعيّت اروپاى غربى (به استثناى سوئد، سوديس، پرتغال و اسپاني) شد و دو سال و اندى بعد دولت ژاپن و بعد از آن کشورهاى متحد آمريکا نير به اين جنگ وارد شدند و سرانجام قسمت عمده جمعيّت کرهٔ زمين حتى ساکنان جزاير دور افتاده اقيانوسيه و قلب آفريقا و مناطق قطبى گرفتار اين طوفان گشتند. کشور اتريش که در سال ۱۹۳۸ ميلادى به آلمان ملحق شده بود، در سال ۱۹۴۵ ميلادى به ‌وسيله متفقين اشغال شد و دگرباره به‌صورت جمهورى درآمد.