دوران تحرک سياسى (۱۹۷۰-۱۹۵۵ م.)

اولين تجربه محک بى‌طرفى اتريش، طى بحران مجارستان (۱۹۵۶م.) پديدار گشت، بدين ترتيب که سرکوب قيام مجارستان توسط نيروهاى شوروى اين نگرانى را به‌وجود آورد که واحدهاى مسلح روسى يا مجاري، سرحدات اتريش را مورد تجاوز قرار دهند. بلافاصله نيروهاى انتظامى اتريش موسوم به ژاندارمرى به ارتش نوين تبديل گشت و به کمک نيروهاى مرزى شتافتند. از اين تاريخ به بعد، ارتش اتريش با مقررات نظام وظيفه وارد خدمت شد.


هم‌زمان با بحران در لبنان (۱۹۸۵م.) هواپيماهاى بارى ارتش آمريکا در پرواز از آلمان به لبنان از حريم هوايى اتريش استفاده نمودند که موجب اعتراض مقامات اتريش واقع شد و يادداشت اعتراضى هم در ژوئن ۱۹۵۸ ميلادى تسليم سفارت آمريکا در وين گرديد. چند ماه پس از اين واقعه (۱۹۵۹م.) اتريش به عضويت قرارداد دانوب که متعلق به ممالک عضو پيمان ورشو و يوگسلاوى بود، درآمد که تا حدودى عکس‌العمل ناراضى غرب را در بر داشت.


نقطه عطف مسائل ياد شده در اوايل سال ۱۹۶۰ ميلادى بود که آقاى کورت والدهايم سفير اتريش در سازمان ملل به‌عنوان وزير خارجه اتريش انتخاب گرديد. اين امر سبب گرديد ديدگاه‌هاى سياست خارجى اتريش از افق اروپاى غربى تجاوز کند و به همکارى‌ها و کوشش‌هاى فعّالانه در سياست تشنج‌زدايى در سطح جهان و شرکت فعّالانه در مناسبات بين‌المللى منجر شود. اولين اقدام اين کشور در سال ۱۹۶۰ ميلادى با ايجاد يک بيمارستان صحرايى در کنگو تمام مسائل را به‌نحوى دگرگون ساخت که در سال ۱۹۶۱ ميلادى خروشچف و کندى در وين ملاقات کردند.


از سال ۱۹۶۶ ميلادى به بعد اوضاع داخلى اتريش تأثير به‌سزايى را در سرنوشت سياسى اين کشور باقى گذاشت که در بخش مربوط به اوضاع داخلى آمده است.

دوران مثبت سياست خارجى (۱۹۷۵-۱۹۷۰م.)

در سال ۱۹۷۱ ميلادى حزب سوسياليست اتريش اکثريت مطلق را به‌دست آورد تا سال ۱۹۸۲ ميلادى زمام امور را در دست داشت. در زمان حکومت مستقل اين حزب (۷۵-۱۹۷۰م.) مرحله اول سياست خارجى اتريش به مرحله اجراء درآمد که از يک‌‌سو به مثابه مرحله نهايى ثبات سياست خارجى بعد از جنگ جهانى دوم مى‌باشد و از سوى ديگر آغاز مرحله مقدماتى سياست بى‌طرفى فعّال جهانى است. اين دوره تداوم منطقى توسعه سياست خارجى اين کشور به سمت مسائل بين‌المللى و مشارکت هر چه بيشتر آن در حوزه‌هاى جهانى و منطقه‌اى بود. روابط گسترده با اعراب و تمايل گسترش روابط با کشورهاى جهان سوم و ممالک غيرمتعهد و نيز فعاليّت در شوراى امنيت سازمان ملل از مهمترين مشخصه‌هاى اين دوران است. همچنين حل نهايى سومين مشکل بزرگ جمهورى دوم يعنى مسئله اقتصادى اتريش با جامعه اروپايى در اين دوره صورت پذيرفت. در ضمن در مورد تشنجات مهم جهان سوم، اتريش، از سياست محافظه‌کارى و خويشتن‌دارى پيروى کرد تا حد زيادى با مواضع آمريکا همسويى داشت: از جمله در مورد مداخله نظامى آمريکا در هندوچين، سياست رژيم شاه در ايران و تشنجات جنوب آفريقا سکوت اختيار کرد.

دوران گرايش بين‌المللى (۱۹۸۰-۱۹۷۵م.)

اين مرحله از سياست خارجى اتريش را مى‌توان دوران ظهور سياست فعّال بين‌المللى دانست زيرا در اين دوره دولت اتريش با حاکميّت مطلق سوسياليست‌ها و به رهبرى آقاى برونو کرايسکى موفق گرديد در برگزارى نشست سران کشورهاى شمال و جنوب نقش عمده‌اى را ايفاء نمايد. نقش مؤثر اتريش در تشنج‌زدايى جهانى سبب گرديد که اين کشور موفق گردد به‌عنوان محل ملاقات و مذاکره و کشورى که در فعاليّت‌هاى سازمان ملل در جهان حفظ صلح کوشش مى‌کند، در چارچوب سياست صلح‌طلبانه خود در سطح بين‌المللى مورد احترام قرار گيرد و با افتتاح شهرک سازمان ملل در سال ۱۹۷۹ ميلادى که در برگيرنده سازمان بين‌المللى انرژى اتمي و سازمان پيشرفت و توسعه صنعتي و بسيارى از شعب سازمان ملل را در بر مى‌گيرد، محل استقرار يکى از مراکز مهم بين‌المللى درآيد، به‌طورى که در همان سال سران آمريکا و شوروى قرارداد سالت دو را در همين محل امضاء کردند.


بايد گفت که دهه هفتاد دوران ظهور سياست فعّال بى‌طرفى اتريش در عرصه جهانى بود که با توجه به آن و کوشش‌هايى که در راستاى همکارى و حمايت سياست اروپا در جهان سوم نمود، اختلاف‌نظرهايى را بين آمريکا و اتريش در اواخر اين دهه، به‌دنبال داشت.