شواهد بسيار قوى حاکى از آن است که تعادل کودکان از سن ۳ تا ۱۹ سالگى پيشرفت و رشد دارد (باچمن، ۱۹۶۱؛ دى اوراو و ويد، ۱۹۷۱؛ اسپن شاد، ۱۹۴۷؛ اسپن شاد، ديبل و اسکوندوب، ۱۹۵۳؛ سيلس، ۱۹۵۱؛ وينتر هالتر، ۱۹۷۴). الگوى دقيق اين پيشرفت تا اندازه‌ٔ زيادى به سنجش کار موردنظر مربوط مى‌شود. در بعضى از حرکات تعادلى حد متوسط اجراء يک گروه از کودکان در هر سال پيشرفت و تغيير زيادى ندارد، ليکن در طول سال‌هاى متمادى پيشرفت جزئى به‌وجود مى‌آيد (دى‌ اوراو و ويد، ۱۹۷۱). در بعضى از تکاليف حرکتى ديگر، تعادل هر سال به‌طور معنى‌دار پيشرفت مى‌کند. على‌رغم روند کلي، برخى از پژوهشگران مواردى را تشخيص داده‌اند که در طى آن پيشرفت وجود نداشته و حتى در نتايج به‌دست آمده کاهش نيز ديده شده است (باچمن، ۱۹۶۱؛ اسپن شاد، ۱۹۴۷؛ اسپن شاد و همکاران، ۱۹۵۳).


براى اين يافته‌ها توجيه مشخصى وجود ندارد، اما مى‌توان گفت پژوهشگران معمولاً در مورد تحقيقات مربوط به سنجش تعادل، بيشتر از روش‌هاى کمّى استفاده مى‌کنند. ممکن است در سن معينى با وظايف حرکتى مشخص، کودکان از الگوهاى حرکتى کارآمدترى استفاده کنند که در نتيجه موقتاً به امتياز کمترى مى‌انجامد؛ براى مثال، دى اوراو در سال ۱۹۷۱ ملاحظه کرد که کودکان کم سن مى‌توانند روى چوب موازنه از روبه‌رو قدم بردارند و پاشنهٔ پاى جلو را نزديک پنجهٔ پايِ عقب قرار دهند تا اينکه از يک الگوى باليده‌تر براى قدم برداشتن روى چوب موازنه استفاده کنند و تعادل خود را از دست بدهند و زودتر از روى آن پائين بيافتند. با انجام تمرين بيشتر کودک مى‌تواند روى چوب موازنه سريع‌تر و در مسافت بيشتر حرکت کند.


مى‌توان انتظار داشت کودکان در هر دو زمينهٔ کمّى و کيفى در مورد تعادل و اجراء حرکات تعادلى پيشرفت کنند.


- عوامل زيست مکانيکى:

عوامل زيست - مکانيکى: ولاکوت و همکاران او (۱۹۸۷) شواهد کمى به‌دست آوردند که حاکى از تفاوت‌هاى تعادل بين کودکان و بزرگسالان در زمينهٔ عوامل زيست‌ - مکانيکى است. رشد و نموّ جسمى در دوران کودکى و تغييرات مربوط به اندازهٔ اندام‌ها و نسبت‌هاى جرم يا وزن آنها از آن جمله هستند. بنابراين موضوع برگشت يا توقف و عدم پيشرفت در اجراء حرکات تعادلى به نظر مى‌رسد که از توابع تغييرات در سيستم عصبى باشد، به‌ويژه جابه‌جايى اتکاى کودک روى سيستم‌هاى معين و خاصى از حواس و يکپارچگى سيستم‌هاى حسي. علاوه براين، برتندال و باى (۱۹۸۹) پاسخ‌هاى قامتى را مربوط به حرکت بخش‌هاى مختلف اتاق متحرک در طول سال او زندگى کودک دانستند و چنين فرض کردند که پيشرفت اين امر ناشى از درگيرى کودک در کارهاى جديد است. براى مثال، شروع حرکت سينه‌خيز رفتن ممکن است حساسيت اطفال را براى حرکت کردن در قسمت‌هاى مختلف ميدان ديد آنها برانگيزد.


- اتکاء اوليهٔ کودک بر بينايى:

ممکن است با استفاده از ديدگاه سيستم‌هاى پويا نيز بتوان رشد قامت و تعادل و ميزان برگشت يا عدم پيشرفت آن را تشريح کرد؛ براى مثال، نقش بينايى را مى‌توان همراه با حسِ حرکتى و تحريک بخش حلزونى شکل گوش درونى و يکپارچگى آنها در مورد تعادل مطالعه کرد. همچنين مى‌توان اثر تغييرات عصبى - عضلانى و زيست - مکانيکى را که همراه با رشد فيزيولوژيک است به تعادل مربوط ساخت. اخيراً متخصصان رشد از اين ديدگاه استفاده کرده و به مطالعهٔ تعادل در کودکان کم سن و حتى ۲ ماهه پرداخته‌اند.


آنها غالباً از روش اتاق متحرک استفاده مى‌کنند. آنها کودک را در اين محل به حالت نشسته و ساکن قرار مى‌دهند و در حالى که ديوارها و سقف اتاق به حرکت در مى‌آيد، پاسخ‌هاى عضلانى او را با استفاده از دستگاه الکتروميوگراف (Electromyograph - EMG) اندازه‌گيرى مى‌کنند. اگر کودکان به اطلاعات بصرى حساس باشند، سرهاى آنها را طورى حرکت مى‌دهند که نوعى واکنش است، درست مثل موقعى که بدن آنها داراى حرکت موجى باشد و اين در حالى است که گيرنده‌هاى درونى به‌علت بى‌حرکتى کودک هيچ‌گونه حرکتى را ثبت نمى‌کند و گزارش نمى‌دهند. کودکان ۲ ماهه مى‌توانند اين واکنش را نشان دهند (پوپ، ۱۹۸۴). اطفال در ۶ ماهگى نسبت به اثر اتاق متحرک کمتر مستعد هستند، ليکن دوباره به هنگام نشستن و راه رفتنِ بدون حمايت اين اثر را از خود نشان مى‌دهند (باتروورت و هيکز، ۱۹۷۷؛ لى و آرونسون، ۱۹۷۴).