کولىها که اصطلاحات متعددى نظير: کاولي، لولي، غربالبند، غرشمال، زرگر، فيوج، جوکي، جات، کزنگى و غيره درباره آنها بهکار مىرود، گروه معروفى هستند که زندگى چادرنشينى دارند و از لحاظ ويژگىهاى جسمانى اختلاف و تنوع زيادى ميان آنها مشاهده مىشود(لغتنامه دهخدا واژه کولى). کولىها در اروپا و آسيا بهطور پراکنده و بهصورت گروههاى کوچک و گاه نسبتاً بزرگ همواره در حرکت و کوچ هستند. تاريخ زندگى آنها بر دستى دانسته نيست.
بهنظر مىرسد که خاستگاه اجتماعى آنها از هند است. مانند مردم سرزمين هند پوست تيره موى مشکى دارند (۱).از گويش آنها چنين بر مىآيد که از هندوستان برخاستهاند. در ايران در نقاط مختلف بهطور دورهگردى به زندگى خود ادامه مىدهند، کار آنها بيشتر ساختن ابزار و آلات فلزى مانند کارد، قندشکن، داس و تبر، سهپايه آهنى و تعميرات پارهاى لوازم و وسائل کشاورزى است. اغلب در کنار دهکدهها چادر مىزنند و با روستائيان به مبادله جنس بهجنس و در مواردى مبادله نقدى مىپردازند. گاه دزدى هم مىکنند. ضربالمثلى است معروف که مىگويد: کولي، کولى را ديد چماق خود را دزديد. کولىها بهعلت داشتن چهره مشخص آفتاب سوخته اغلب از مردمان ديگر بازشناخته مىشوند، وضع زندگى آنها که نه به زراعت مىپردازند و نه دامپرورى مىکنند با مردم چادرنشين دامدار کاملاً متمايز است. (برتا موريس پارکر، فرهنگنامه، رضا اقصى و ديگران اميرکبير ۱۳۴۶ جلد ۱۲).
(۱) . هنرى فيلد، مردمشناسى ايران، عبدالله فريار، ابنسينا ۱۳۴۳ ص ۱۷۰.
پارهاى از کلىها نوازنده دورهگرد هستند، بههنگام برداشت محصول در سرخرمنها پيدا مىشوند، ساز و دهل مىزنند و خستگى کار را از بدن روستائيان مىزدايند و مقدارى گندم، جو يا محصولى ديگر بهعنوان سرخرمنى مىگيرند و مىروند.(پرويز ورجاوند، روش بررسى و شناخت کلى ايلات و عشاير، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى ۱۳۴۴ ص ۳۴).
گاه در جشنهاى عروسى روستائيان بىخبر حاضر مىشوند و با هنرمندى خاصى ساز مىزنند و آواز مىخوانند. قلمرو کوچ و زندگى کولىها عمدتاً نامشخص است. برخى در منطقه معينى آمد و رفت مىکنند، پارهاى برنامه و هدف و مقصود مشخصى ندارند و چه بسيار اتفاق مىافتد که به محل اوليه خود بازنگردند. کولىها نه به زمين وابسته هستند نه پايبند نگاهدارى و پرورش دام هستند، کاملاً رها از قيد و بند و سرگردان هستند. بدينسان مىبينيم که کولىها هم نوع خاصى از گروه کوچ گرانند که با ايلات و عشاير کاملاً فرق دارند.