حیات آدمی در گرو ثابت ماندن برخی رویدادهای درونی است. اگر حرارت مغز بیش از چند درجه تغییر کند، بلافاصله از هوش می‌رویم. اگر نسبت آب بدن بیش از چند درصد بالا یا پائین برود، کارکرد مغز و بدن مختل می‌شود و خطر مرگ بروز می‌کند. انسان و حیوان بر لبه‌ای پرمخاطره میان دو حد فیزیولوژیائی گام برمی‌دارند. ما نیز همچون ماشین‌های منظم و دقیق، در صورتی‌که محیط درونیمان متعادل نباشد، از کار می‌افتیم، اما برخلاف بسیاری از ماشین‌ها، ما طوری ساخته‌ شده‌ایم که خودمان این تعادل را حفظ کنیم. حتی وقتی دنیای بیرونی تغییر می‌کند، وضعیت درونی ما نسبتاً پایدار می‌ماند.


بخش عمدهٔ انگیزش، معطوف حفظ تعادل درونی است. تعادل حیاتی ما مرهون برخی فرآیندهای مهاری فعالی است که دنیای درونی ما را در محدودهٔ تنگ بقاء فیزیولوژیائی حفظ می‌کنند. اصطلاح تعادل حیاتی (homeostasis) به‌معنی یکسان نگهداشتن چیزی است (”homeo“ به‌معنی ”یکسان“ و ”stasis“ به‌معنی ثابت‌ماندن است). فرآیند مهار تعادلی، سامانه‌ای است که فعالانه باری حفظ وضعیتی ثابت (یعنی حفظ تعادل حیاتی) در تکاپو است.


فرآیندهای مهار تعادلی یا روانشناختی هستند، یا فیزیولوژیائی و یا مکانیکی. شناخته‌ترین نمونهٔ آن برای ما نه از نوع پدیده‌های روانشناختی، بلکه ابزار خانگی ساده‌ای است به‌نام دماپا (ترموستات) که کورهٔ شوفاژخانه یا دستگاه تهویهٔ مطبوع را کنترل می‌کند. کار دماپا، حفظ تعادل حرارتی است. وقتی دماپا را روی دمای معینی تنظیم می‌کنیم، این دما مقدار هدف (goal value) یا نقطهٔ تنظیم است که دستگاه تعادل باید آن را حفظ کند. اگر در زمستان دمای اتاق کمتر از نقطهٔ تنظیم باشد دماپا به‌کار می‌افتد: تفاوت مقدار هدف و دمای اتاق باعث می‌شود دماپا کوره را روشن کند. در تابستان اگر دمای اتاق از نقطهٔ تنظیم فراتر رود دماپا دستگاه تهویهٔ مطبوع را روشن می‌کند. وجود دماپا در شوفاژ یا دستگاه تهویهٔ مطبوع سبب می‌شود حتی در شرایط تغییر فصل هم‌دمای اتاق ثابت بماند. فرآیندهای فیزیولوژیائی متعددی در درون بدن آدمی در کار هستند که درست مثل دماپا وظیفهٔ حفظ تعادل را برعهده دارند. برای حفظ تعادل حیاتی، این فرآیندها انگیزه‌ها را فعال می‌سازند.