جلوه‌های چهره که با هیجان معینی همراه است به‌وضوح دیگران را از حالت هیجانی شخص آگاه می‌کند. از زمان انتشار کتاب معروف چارلز داروین (۱۸۷۲) تحت عنوان تجلی هیجان‌ها در انسان و حیوان‌ها، روانشناسان پیام‌رسانی (communication) هیجان‌ها را کارکرد بسیار مهمی دانسته‌اند که برای جانداران ارزش حیاتی دارد. مثلاً قیافه‌ٔ وحشت‌زده می‌تواند دیگران از وجود خطر آگاه سازد، و یا مشاهده‌ٔ اینکه فردی عصبانی خشمگین است این پیام را دارد که ممکن است رفتار پرخاشگرانه از او سر بزند. بسیاری از بررسی‌های اخیر از عقاید داروین نیز فراتر می‌روند و بیانگر این نکته‌اند که جلوه‌های هیجانی علاوه بر نقش پیام‌رسانی، همانند برانگیختگی و ارزیابی، نقشی نیز در تجربه‌ٔ ذهنی هیجان دارند. شکل نظریه‌های اصلی هیجان طرح کلی این نظریه‌ی هیجان‌ها را نشان می‌دهد.


جلوه‌های چهره به‌عنوان نشانه‌های هیجان، معنائی جهانی دارند. عکس‌هائی از مردمان گینهٔ نو و ایالات متحدهٔ امریکا حاکی از آن است که تجلی هیجان‌ها در چهرهٔ هر دو گروه همانند است. از چپ به راست تجلی شادی، اندوه، و نفرت را می‌بینید.
جلوه‌های چهره به‌عنوان نشانه‌های هیجان، معنائی جهانی دارند. عکس‌هائی از مردمان گینهٔ نو و ایالات متحدهٔ امریکا حاکی از آن است که تجلی هیجان‌ها در چهرهٔ هر دو گروه همانند است. از چپ به راست تجلی شادی، اندوه، و نفرت را می‌بینید.

پیام‌رسانی جلوه‌های هیجانی

به‌نظر می‌رسد برخی جلوه‌های چهره معنائی جهانی دارند، صرف‌نظر از اینکه افراد در چه فرهنگی بار آمده باشند. برای مثال، جلوه‌ٔ همگانی خشم شامل چهرهٔ برافروخته، ابروان پائین افتاده و در هم کشیده، سوراخ‌های بینی گشاد شده، فک به‌هم فشرده و دندان‌های نمایان است. در یک مورد وقتی مردمانی از پنج فرهنگ مختلف (ایالات متحده، برزیل، شیلی، آرژانتین و ژاپن) عکس‌هائی از جلوه‌ی شادی، غم، بیزاری، ترس و شگفتی را تماشا کردند، چندان مشکلی در شناسائی حالت هیجانی چهره‌ها نداشتند. حتی افراد قبایل دورافتاده‌ای که هیچ‌گونه تماسی با فرهنگ غربی نداشتند (مردمان فور، Fore و دانی، Dani در گینه‌ٔ نو) توانستند جلوه‌های چهره‌ٔ مردمانی از فرهنگ‌های غربی را تشخیص دهند. دانشجویان آمریکائی نیز که از نوار ویدیوئی جلوه‌های هیجانی بومیان فور را تماشا کردند حالت هیجانی آنان را درست تشخیص دارند، گرچه گاهی ترس را با شگفتی اشتباه می‌کردند (اکمن، ۱۹۸۲).


جهانی بودن برخی جلوه‌های هیجانی چهره، تأییدی است بر این ادعای داروین که این‌ها پاسخ‌هائی است فطری با تاریخچه‌ی تکاملی. به‌نظر داروین بسیاری از جلوه‌های هیجان الگوهائی هستند موروثی که دراصل از لحاظ ادامهٔ حیات سودمند بوده‌اند. برای مثال، جلوه‌ٔ بیزاری یا طرد، کوششی است برای رهائی از چیزی ناخوشایند که جاندار بلعیده است. به‌گفته‌ٔ داروین (۱۸۷۴):


واژه‌ی ”disgust“ در زبان انگلیسی در اصل به‌معنای چیزی ”بدمزه“ است، اما چون هر چیز بدمزه در عین حال ناخوشایند نیز هست، عموماً با اخم، و حرکتی برای دور ساختن شیء ناخوشایند، یا حفاظت از خود در برابر آن نیز همراه است. بیزاری شاید با حرکاتی در اطراف دهان، همانند حرکات آغازین حالت تهوع، نمایان می‌شود: دهان بیش از اندازه باز می‌شود و لب بالا به‌شدت منقبض می‌گردد. نیم‌بسته شدن پلک‌ها، چشم برگرفتن و پشت کردن در بیزاری به‌ حد اعلا نمایان است. این اعمال گوئی اعلام می‌دارند که شخص منظور حتی ارزش آن را ندارد که به او نگاه کنند و دیدنش هم ناخوشایند است. تف انداختن ظاهراً نشانه‌ٔ همگانی خوار شمردن یا متنفر بودن است، و البته نشانه‌ٔ بیرون انداختن هر چیز ناخوشایند از دهان نیز محسوب می‌شود.


گر چه برخی حالت‌ها و حرکات چهره ممکن است به‌طور فطری با هیجان‌های خاصی پیوند داشته باشند، اما برخی دیگر از طریق فرهنگ آموخته می‌شوند. یکی از روانشناسان، داستان‌های چینی را مطالعه کرد تا دریابد نویسندگان چینی هیجان‌های گوناگون را چگونه به‌تصویر می‌کشند. بسیاری از تغییرات بدنی همایند با هیجان (مانند سرخ شدن، رنگ‌پریدگی، عرق سرد، لرزش، سیخ شدن موها) در داستان‌های تخیلی چینی همانند داستان‌های غربی، نشانه‌های هیجان به‌شمار می‌آیند. اما در داستان‌های چینی به برخی شیوه‌های کاملاً متفاوت با غربی‌ها نیز در ابراز هیجان برمی‌خوریم. نقل قول‌های زیر از داستان‌های چینی، برای خوانندهٔ‌ آمریکائی که با فرهنگ چینی آشنائی ندارد مسلماً سوءتعبیرهائی به‌همراه دارد (کلاین‌برگ، Klineberg ،۱۹۳۸).


”زبان‌هایشان را بیرون آورند“. (علائمی از شگفت‌زندگی نشان دادند.)

”دست‌هایشان را به‌هم زدند“. (نگران یا ناامید شده بود.)

”گونه و گوش‌های خود را خاراند“. (خوشحال بود.)

”چشم‌هایش گرد و گشاد شد“. (عصبانی شد.)


هر فرهنگی قواعد ابرازی (display rules) معینی برای نشان دادن هیجان دارد. این قواعد نوع هیجان‌هائی که در موقعیت‌های معینی تجربه می‌شود، و رفتارهای مناسب برای هر هیجان را مشخص می‌سازند. برای مثال، در بعضی فرهنگ‌ها انتظار می‌رود کسانی‌که عزیزی را از دست داده‌اند اندوهگین باشند و با گریه و مویه بازگشت او را آرزو کنند؛ در برخی دیگر انتظار می‌رود افراد داغدیده برقصند، آواز بخوانند، و شادی کنند. در اروپا، وقتی دو مرد در خیابان به‌هم می‌رسند ممکن است یکدیگر را در آغوش بگیرند و ببوسند؛ اما در آمریکا چنین رفتاری ناپسند است. بنابراین، بر زمینه‌ای از تجلیات بنیادی هیجان که ظاهراً همگانی هستند، برخی شکل‌های قالبی و قراردادی جلوه‌ٔ هیجانی به‌وجود می‌آید که می‌توان آن را نوعی زبان هیجانی دانست که برای مردمان فرهنگ معینی آشناست، ولی گاهی مایهٔ سوءتفاهم مردم فرهنگ‌های دیگر می‌شود.