اختلال روانى

بررسى‌ها نشان داده‌اند افرادى که منزوى و گوشه‌گيرند، آنهائى که سرد و بى‌تفاوتند، جنب‌وجوش لازم را ندارند ( گروه آستنيک) کند و کم‌کارند و نمى‌توانند چون ديگران به کار و تلاش بپردازند؛ همچنين است وضع حال کسانى که دچار ابتلاى وسواس هستند و مى‌خواهند در کارشان هيچگونه عيب و نقصى نباشد؛ معمولاً اينگونه افراد از بس دقيق هستند و بدان اصرار دارند فرصت انجام کارهائى جديد را از دست مى‌دهند.


وضع بهمين‌‌گونه است درباره کودکانى که ابتلاآت روانى دارند و دچار روان‌پريشى يا جنون و حتى روان‌نژندى و نوروز هستند. اينان نمى‌توانند وضع و حالى عادى داشته باشند و درست به پيش روند.

نبودن انگيزه

برخى از کودکان انگيزه لازم براى کار و تلاش را ندارند. و ممکن است فکرکنند چرا درس بخوانند و يا چه عاملى بايد براى درس خواندن آنها را بکار اندازد. عدم‌انگيزه خود مشکل بزرگى براى کودک ايجاد مى‌کند، توجه و اراده لازم را از او سلب مى‌کند.


همچنين ممکن است کودک به مدرسه ودرس علاقه‌اى داشته و خواستار پيشرفت باشد ولى براى درس خاصى انگيزه نداشته باشد. در آن صورت بازهم اين امر زمينه‌ساز عقب‌ماندگى درسى خواهدشد.

غلبه احساس ضعف

در مواردى سرخوردگى‌ها و شکست‌هاى مکرٌر سبب مى‌شوند که يأس بر آنها غلبه کند و احساس کنند که خود را باخته‌اند و نمى‌توانند خود را از نو بيابند. از بس در مدرسه نمره کم گرفته‌اند، از بس ملامت و سرزنش شنيده‌اند باروشان شده است که فردى بى‌عُرضه و ناتوانند و هرچه تلاش کنند بى‌فايده است. اينها خود را فردى ضعيف و وامانده تلقى مى‌کنند و اين احساس آنها را به بيکارى و رهائى از درس و مدرسه وامى‌‌دارد.

احساس نفاق و تبعيض

گاهى کودک در خانواده بنظر خود گرفتار نفاق است و زمانى در خانه يا مدرسه احساس تبعيض مى‌کند و اين امر سبب افزايش بى‌ميلى و بى‌رغبتى شاگردان مى‌شود. اين امر سبب آن مى‌گردد که آنها هماهنگى‌هاى لازم را در امر تحصيل نداشته باشند.


معمولاً کودکانى که چنين وضعى دارند دچار نوعى واکنش بى‌تفاوتى در برابر درس و بحثند، در امر درس لاقيدند. بى‌ميلى به کار و فعاليت از سرورويشان مى‌بارد. حتى ابائى ندارند که بى‌علاقگى خود را به درس اعلام کنند.

عدم‌ثبات روانى

ما کودکان و حتى بزرگسالانى داريم که دچار ضعف در اراده و تصميمند هر روز و هرلحظه‌اى به شکلى در مى‌آيند، ترديدى آميخته با وسواس دارند. اگر امروز تحت‌نفوذ القاآت فردى قرار گيرند به آن رنگ درمى‌آيند و فردا اگر تحت‌تأثير القاآت مخالف باشند به رنگى ديگر.


عدم‌ثبات روانى سبب آن مى‌شود که تمرکز در حواس و دقت در آنان دچار مخاطره شود و توانائى‌هاى مربوط به رشد و پيشرفت او محدودتر گردد. طبيعى است مادامى که آن را باز نيابد کارش اصلاح نخواهد شد.

عوامل ديگر

از ديگر عواملى که دراين زمينه قابل ذکرند مى‌توان موارد زير را برشمرد:


- اشتغال فکر و انديشه که گاه ممک است بعلل خانوادگي، احساس گناه و ... باشد.


- عدم‌ايمان به کار معلم و مدرسه بخاطر برخورد نامناسبى که در اين رابطه پديد آمده است.


- عدم درک ارزش‌کار و تحصيل بخاطر کمى تجربه و فکر.


- عدم توان آيند‌ه‌نگرى بدان‌علت که هنوز در مرحله‌اى نيست که بتواند نتايج امور را دريابد.


- ضعف فکرى و کندى ادراک که اين هم مى‌تواند جلوه‌اى از کندذهني، مشکل‌رواني، و يا اختلالات روانى باشدو...