افرادى که دچار اختلال و يا اشکال در سخن‌گفتن هستند به صورت‌هاى مختلفى اين اختلال را متجلٌى مى‌سازند که برخى از آنها بدينقرارند:


- قادر به اداى همه کلمات نيستند آنچنان که گوئى در آن ترديد دارند.


- سخن را در داخل دهان نشخوار مى‌کنند و براى بيان عبارتى نفس‌نفس مى‌زنند.


- گاهى براى سخن‌گفتن از حرکات دست و زبان و سر استفاده کرده و براى اداى مقصود به زحمت مى‌افتند.


- زمانى آنها را مى‌بينيد که حرف مى‌زنند ولى روى برخى از کلمات فشار بيشترى وارد مى‌کنند آنچنان که گوئى نمى‌توانند سيلاب‌ها را ادا کنند.


- بعضى از آنان نوک‌زبانى حرف مى‌زنند، تند حرف مى‌زنند، ناقص حرف مى‌زنندو ...


- برخى از آنان مخرج خاصى از کلمه‌اى راندارند مثل مخرج ش .


- عده‌اى توانائى فهم کلمه‌اى را بصورت جداى از جمله ندارند فقط در جمله عبارتى را مى‌فهمند.


- گاهى ممکن است مطلبى را گوش کند ولى توان تعبير و تفسير را نداشته باشد ويا آنچه را که دريافت کرده نتواند بيان کند.


- زمانى بهنگام حرف‌زدن دچار نوعى انقباض خاص، بيحرکتى دستگاه توليد‌کننده صدا مى‌شود و در آغاز نمى‌تواند بسخن‌آيد و حرف بزند ولى وقتى که شروع بحرف زدن کرد قادر به ادامه است - يکباره موجى از کلمات از دهان او بيرون مى‌ريزد ( لکنت تونيک).


- ممکن است او از بيان لغات و عبارات طولانى و مشکل پرهيز داشته و از آن بترسد.


- گاهى ممکن است که افراد در تکلم مراحل تکرار صدا را انجام دهند ولى تکامل لازم را نداشته باشند.


- ممکن است کلمات را بياد آورند ولى در بکارگيرى عضلات مناسب براى بيان عبارات وامانده شوند.


- تکرار طوطى‌وار جمله و کلمه نوع ديگرى از اختلال زبان است (اکولاليا).


- کلمه‌اى را درباره يک عبارت مى‌فهمند مثل زدن، ولى در عبارت ديگر نمى‌فهمند مثل پلک زدن.


- گاهى قادر به يا‌دآورى کلمات براى بيان يک مسأله نيستد و اطناب در کلام دارند.


- زمانى تکليه کلام دارند و وقتى کلمه اصلى بيادشان نيامد از لغت چيز يا هوم استفاده مى‌کنند.


- ممکن است عبارات کوتاه را بگويند ولى از بيان عبارات طولانى عاجز باشند.


- برخى از افراد اختلال در قدرت بيان يا توليد نشانه‌هاى کلامى دارند، آنچه را که ديگرى مى‌گويد، مى‌شنود و درک مى‌کند ولى از بيان عقايد خود ناتوان است.