تنبيه به همه صور و اشکالش در تربيت مىتواند جارى باشد و البته فوايدى دارد که ذکر همه آنها در اين بررسى ممکن نيست.
اصلاح رفتار
تنبيه اين فايده را بهمراه دارد که کودک را سر عقل مىآورد و او در مىيابد که عمل خطائى را مرتکب شده و از تکرار آن بايد خوددارى کند. اين امر براى کودکان خردسال حتى به صورت شرطىشدن مىتواند مطرح باشد.
طفلى که بخاطر خطائي، حتى بدون آگاهىداشتن به خطاى عملى تنبيه مىشود، براساس اصل شرطى شدن که توسط پاولوف عرضه شده است رابطهاى بين عمل و کيفر مىيابد. مىفهمد هربارى که عمل ناروائى را انجام دهد بايد زجر و رنج آن را تحمل نمايد و به اين نتيجه مىرسد که سودش در ترک آن عمل است.
يافتن راه صواب
گاهى تنبيه مىتواند وسيلهاى باشد براى يافتن راه صواب. بدينگونه که کودکى عملى را انجام مىدهد، راهى را طى مىکند، شيوهاى را مورد عمل قرار مىدهد و بدان خاطر تنبيه مىشود. خودبخود به اين نتيجه مىرسد که آن اه قابل ادامه و تکرار نيست و براى مصون ماندن از تنبيه ناگزير بايد شيوه ديگري، و يا راه ضدّى را در پيش گيرد.
اثر بخشى فورى
از فوايد تنبيه اثر فورى آن برروى فرد است. کودکى را در نظر آوريد که در خانه يا مدرسه شرارت مىکند، مزاحم ديگران است، سروصدا به راه انداخته و براى ديگران صدمه آفريده است با لجبازىهاى خود در خانه آتشافروز کرده و براى ديگران رنج مىآفريند.
شايد شور و آشوبى که او به پا کرده اجازه نمىدهد که کودک بخود آيد و دست از عمل ناروايش بردارد. در چنين صورتى يک سيلى يا يک ضربه مىتواند محيطى را ساکت و آرام کند. جلوى آشوب و آتش افروزىهاى او را بگيرد. و مجالى براى مربى پديدآورد که بتواند اوضاع را سروسامان دهد و يا حرف خود را بزند. ( البته بايد ديد آيا چنين شيوهاى درست و بمورد است يا نه).
تضعيف رفتار
تنبيه در مواردى مىتواند نقش ضعيف کنندهاى را براى رفتار کودک ايفا کند. چه بسيارند تمنياتى که در افراد وجود دارند و ترس از تنبيه و مجازات نمىگذارد که کودک آن عمل را انجام دهد و يا چنين ترسى سبب مىشود که او آن خواسته را به عقب اندازد و يا در اجراى آن کمى سست و سهلتر عمل کند.
رعايت اين امر سبب مىشود که کودک تدريجاً نسبت به آن رفتار بىاعتنا شده و آن چنان نباشد که خواسته دل را آزادانه و بىپروا برآورده سازد. براين اساس تنبيه گاهى مىتواند رفتار را تعديل کرده و زمانى حتى ريشه رفتار ناروائى را در درون بخشکاند.
ايجاد بيدارى
تنبيه گاهى آدمى را بخود آورده و بيدار مىکند، به عبارت ديگر عامل هشداردهنده و بيدارى آفرين است. ممکن است کودک در لحظه تنبيه عمل مربيه را غيرعادلانه و ناروا بداند ولى پس از آن، مخصوصاً بهنگامى که لحظاتى تنها باشد بخود ايد و دريابد که عملش مطبوع و مناسب نبوده و هشيار گردد.
اين امر بويژه در موقعى رخ خواهد داد که والدين و مربيان در حين تنبيه عمل ناروايش را به رخ او کشيده و تفهيمش کنند که چرا او را تنبيه مىکنند. و يا عواقب سوء و ناميمون عمل او را گوشزد کرده و به او تفهيم نمايند که در صورت تداوم ارتکاب چه عوارض سوئى متوجه او مىشود.
تشديد رفتار
اين هم فايده ديگر تنبيه است که مىتواند عامل تحريک کودک براى انجام رفتارى با شدّت و رغبت بيشترى باشد. بعنوان مثال مىگوئيم:
کودکى در حد معينى وقتگذارى کرده و به درس و مشق و مطالعهاش مىپردازد. نمره مطلوب را نمىآورد. تذکّرات والدين و مربيان د اصلاحش مؤثر واقع نشده و سرانجام تنبيه مىشود. اين تنبيه در حقيقت او را به اين انديشه وامىدارد که کار و تلاش او براى دستيابى به چنان مقصد کافى نبوده و بايد فعاليت بيشترى را از خود بروز دهد. براين اساس تنبيه براى او نقش محرکى را ايفا کرده که او عمل و کار خود را بيشتر و فعاليت خود را تشديد کند.