بطورکلى مطالعه ادبيات نظرى و سوابق پژوهشى مرتبط با مسئله براى محقق داراى فوايد زير است:


۱. به اين ترتيب نسبت به موضوع اشراف زيادترى پيدا مى‌کند و بر اطلاعات وى در زمينهٔ موضوع مورد مطالعه افزوده مى‌شود. طبعاً، اين آگاهى باعث مى‌گردد که وى با ديد بازترى مسئله را ببيند، فضاى نگرش به مسئله را روشن‌تر نمايد، و در نتيجه بر مسئله تسلط بيشترى پيدا کند و با اشراف بر مسئله و اطمينان از بديع بودن آن کار پژوهش را آغاز نمايد.


۲. براساس آگاهى از معلومات به‌دست آمده اقدام به دوباره‌کارى و تکرار نخواهد کرد؛ يعنى وقت و توان و بودجه را صرف روشن کردن موضوعاتى که تاکنون روشن شده نخواهد بود و به کارى جديد و ابتکارى دست خواهد زد.


۳. از روش کار ديگران آگاهى خواهد يافت و با مسائل و مشکلات مسير تحقيق آشنا خواهد شد و از مفاهيم و اصطلاحات مشابه و مربوط به تحقيقات ديگران استفاده خواهد نمود. اين تجربه‌ها به محقق کمک خواهد کرد تا تحقيق خود را با چشم‌اندازى روشن‌تر و با کمترين هزينه و بيشترين بازده به انجام برساند.


۴. مطالعه ادبيات و سوابق مسئله به محقق کمک خواهد نمود تا متغيرهاى مورد نظر در مطالعه را بهتر شناسايى کند و روابط علت و معلولى آنها را با توجه به تجارب گذشته در قالب مدل‌هاى نظرى تبيين نمايد.


۵. تجارب گذشته و شناسايى متغيرها و روابط آنها به محقق کمک خواهد نمود تا با استفاده از آنها و نيز تصوراتى که از واقعيت در ذهن او شکل مى‌گيرد، ساده‌تر بتواند فرضيه‌هاى تحقيق خود را تدوين نمايد.


۶. مطالعه دربارهٔ مسئله و تنظيم و تدوين ادبيات و مباحث نظرى و قضاياى کلى آن به محقق کمک مى‌کند تا تکيه‌گاه محکمى براى استدلال منطقى در مرحله بررسى و ارزيابى فرضيه‌ها و استنتاج به‌ويژه در تحقيقات توصيفى - تحليلي، تاريخى - علّى و همبستگى پيدا نمايد.