جمعبندى و نتيجهگيرى آخرين مرحلهٔ روش سخنران است. وقتى که سخنران تمام مىشود، معلم مىتواند:
الف- از شاگردان بخواهد که بعضى از نکات مهم درس را به خاطر بياورند يا نظر خود را دربارهٔ آنها بگويند؛
ب- به سؤالهاى شاگردان پاسخ دهد؛
ج- نکات مهم و اساسى درس را گوشزد و مرور کند.
براى مثال، معلم مىتواند از اينکه به آن کلاس درس داده است ابزار خوشبختى کند و براى شاگردان آرزوى موفقيت نمايد؛ مىتواند براى آخرين بار سعى در افزايش درک مطلب کند و از شاگردان بخواهد که نکات خاصى را از درس به ياد بياورند يا بعضى از تعاريف، مثالها يا کاربرد نکات را ابزار دارند؛ مىتواند ذهن شاگردان را با پاسخ دادن به سؤالات آنها و شرح بيشتر بعضى از مطالب يا مطرح کردن همان مطالب از زواياى ديگر يا خواهش کردن از بعضى شاگردان براى پاسخ به سؤالات ديگران و يا بحث کردن دربارهٔ کاربرد نکات درسى در مسائل و موقعيتهاى جديد، روشنتر نمايد؛ مىتواند دقيقاً نکاتى را که اهميت بيشترى دارند روشن سازد تا شاگردان بدانند که چه مواردى اهميت دارد. بهمنظور تقويت يادگيري، معلم بر آن نکات تأکيد مىکند، آنها را تکرار مىکند و دوباره آنها را از شاگردان مىپرسد.
شوتز ۱۹۶۹ (Shutes) در مطالعه موارد مذکور نتيجه گرفت که آن دسته از معلمان تازه کار که موفقيت بيشترى در تدريس بدست مىآورند، درصد بيشترى از نکات مورد بحث را در انتهاى درس خود مورد استفاده قرار مىدهند. موفقيت آنان بويژه مديون استفاده از راههاى مختلفى بود که براى صميمىتر شدن رابطهٔ معلم و شاگرد و روشنتر کردن نکات مهم درس بکار مىبردند. اين معلمان موارد ديگر را نيز بيشتر از ساير معلمان مورد استفاده قرار مىدادند، اما نه به حدى که تفاوت معنادارى وجود داشته باشد. راز موفقيت اين معلمان، بيشتر به اين سبب بود که:
۱. ايدهها و نکات درسى را به موقعيتهاى جديد تعميم مىدادند؛
۲. در مرور آخر درس، نکات مهم را تأکيد و تکرار مىکردند؛
۳. وجود آزمون بعد از درس را به آگاهى شاگردان مىرساندند؛
۴. از فراگيران مىخواستند که اطلاعات بخصوصى را به ياد بياورند؛
۵. در مورد نکات مهم و تاريک، از فراگيران نظرخواهى و آنان را تشويق به طرح سؤال مىکردند.
از آنجا که شوتز فقط به گزارش همبستگى بين مسائل اکتفا کرده است، نمىتوانيم دربارهٔ علت رفتار اينگونه معلمان اطمينان حاصل کنيم؛ با وجود اين، تحليل يافتههاى وى دربارهٔ آثار مفيد جمعبندى و نتيجهگيرى مىتواند در خصوص طراحى سخنرانىها به معلم کمک کند.
نکته ديگرى که در بخش پايانى نبايد فراموش کنيم، سازماندهى روابط بين سخنرانىها است. در انتهاى يک سخنرانى بايد اشاراتى دال بر محتواى سخنرانى بعدى داشته باشيم. سخنرانىها يک زنجيره را تشکيل مىدهند. ارتباطى که بين حلقهها وجود دارد بايد روشن شود؛ براى مثال، مىتوانيم چنين بگوييم: همانطور که به خاطر داريد، اين پنجمين سخنرانى اين درس است و به اکولوژى مربوط مىشود. من در جلسهٔ قبلى دربارهٔ مفهوم زيست اکولوژيک صحبت کردم و به مطالبى رسيدم که امروز دربارهٔ آنها بحث کردم. در جلسهٔ بعدي، تأثيرات انسانها را بر اين محيطزيست بررسى خواهم کرد و اين موضوع در نتيجهگيرى جلسه امروز، يعنى مسائلى که دربارهٔ آسيبپذيرى محيط زيست بيشتر موجودات زنده گفته شد، بطور ضمنى مطرح گرديد.
چنين سازماندهى بين درسي، سبب هدايت شاگردان و ايجاد ارتباط بين سخنرانىها در ذهن آنان خواهد شد. نکته آخر اينکه در پايان هر جلسه سخنراني، معلم بايد با شاگردان وارد مسائل غيردرسى شود تا خشکى و يکنواختى درس کاهش يابد و شاگردان در جلسات ديگر با رغبت بيشترى شرکت کنند.