تأثير شخصيت و رفتار معلم در فرآيند تدريس

در فرايند تدريس، رفتار و کردار معلم از اهميت خاصى برخوردار است. براى شاگردان، عمل و رفتار معلم معيار مناسبى است براى ارزش‌يابى مطالب، گفته‌ها، وصايا و رهنمودهاى او. بنابراين، معلم بايد در رفتار و اعمالش آنقدر بزرگوار باشد که نمونه و الگوى شاگردانش قرار گيرد. شاگردانش را آزاده بار بياورد و به آنان بياموزد که انسانيت قابل تحقق است و خود نيز نمونهٔ تحقق يافته انسانيت باشد. (وزارت آموزش و پرورش؛ معلم و خانواده.)


شهيد ثانى در کتاب مُنْيةُ الْمُريد فى آدابِ المفيد و المستفيد، دربارهٔ ويژگى‌هاى معلم چنين مى‌گويد:


- معلم بايد داراى خلوص نيت باشد و در جهت هدف‌هاى الهى و انسانى گام بردارد، از درون و بيرون متوجه خدا باشد و در تمام شئون زندگانى خود به او متکى گردد. داراى حسن‌خلق، علو همت و عفت‌نفس باشد. با اهل دنيا و مستکبران، پيوندى برقرار نسازد تا بتواند حرمت و ارزش دانش را نگهبانى کند. معلم بر فرض آنکه داراى عذر موجهى باشد، نبايد ميان کردار و گفتارش دوگانگى و تفاوت وجود داشته باشد. او نمى‌تواند عملى را تحريم کند که خود مرتکب آن شود، و يا انجام عملى را واجب و حتمى‌الاجرا معرفى کند و خود پايبند آن نباشد. (شهيدثاني، زين‌الدين‌ بن علي- ۱۳۶۲.)


- معلم نبايد اين حق را به خودش بدهد که شاگرد را - به دليل اينکه يک نسل از او ديرتر به دنيا آمده است يا چند سال از او کوچک‌تر است - پذيرندهٔ همهٔ حرف‌هايش بداند. معلم بايد هنگام تدريس به همهٔ شاگردان توجه کند. اغلب شاگردان، مخصوصاً در دورهٔ راهنمايى و سال‌هاى اول دبيرستان، با توجه به اقتضاى سنى خود، به توجه بيشتر معلم نياز دارند و دوست دارند که به اظهارنظرهاى آنان توجه شود و طرف مشورت قرار گيرند. اگر معلم به اين مسأله اساسى توجه نکند و شاگردانش را در تصميم‌گيرى‌ها دخالت ندهد يا هميشه از تعداد خاصى نظرخواهى کند، شاگردانش براى جلب‌توجه او و اثبات وجود خود، دست به کارهايى خواهند زد که نظم کلاس در هم بريزد و تدريس دچار شکست شود.


- معلم نبايد در برخورد با شاگردان عدالت را فراموش کند. او نبايد بين شاگردان تفاوت و تمايز قائل شود. اگر شاگردان احساس کنند که معلم بين آنها تبعيض قائل شده است، به او توجه و اعتماد نخواهند کرد. نگاه محبت‌آميز معلم، همانند صداى او، بايد به‌طور يکسان شامل حال همهٔ شاگردان شود؛ زيرا تمام رفتار معلم براى شاگردان قابل تعبير و تفسير است، حتى مسير آمد و شد او بين خانه و مدرسه. اين مسأله بويژه در شهرهاى کوچک و در مدارس مناطق روستايى بسيار حائز اهميت است.


- معلم بايد وقت‌شناس باشد. معلم خوب کسى است که زودتر از شاگردان وارد کلاس شود و ديرتر از آنان از کلاس خارج شود تا بتواند براى شاگردان الگوى نظم و ترتيب باشد. وضع ظاهرى و سخن گفتن معلم از عواملى هستند که در تدريس او اثر مى‌گذارند. معلمى که با لباس کثيف و نامرتب و بطور کلي، سر و وضعى نامناسب وارد کلاس مى‌شود، نمى‌تواند الگوى مناسبى براى شاگردان باشد. او بايد ساده‌پوشى و تميزپوشى را همواره رعايت کند، با لحن مهربان و صميمى صحبت کند و از تکيه کلام‌هاى بى‌مورد اجتناب ورزد، آهسته صحبت نکند و به گونه‌اى صحبت کند که همهٔ شاگردان براحتى صداى او را بشنوند.

تأثير شخصيت علمى معلم بر فرايند تدريس

معلم هر اندازه داراى رفتار انسانى مطلوبى باشد، ولى از نظر علمى ضعيف و ناتوان تلقى شود، مورد قبول شاگردان واقع نخواهد شد. شخصيت متعادل همراه با تسلط علمى معلم، او را از نظر شاگردان با ارزش و اعتبار مى‌سازد. معلمى از نظر علمى قوى است که به روش‌هاى ارائه محتوا و چگونگى برقرارى ارتباط، آگاه و بر آنها مسلط باشد. معلم بايد از نظريه‌هاى جديد ارتباطي، از دانش‌هاى جديد روانشناسى و علوم رفتاري، بويژه روانشناسى تدريس و يادگيري، آگاهى کافى داشته باشد.آگاهى از علوم اجتماعي، بويژه روانشناسى اجتماعى نيز او را يارى خواهد کرد تا فرهنگ و ويژگى‌هاى خاص طبقات اجتماعى شاگردان را تا حدودى بشناسد و با شناخت خصوصيات فردى و اجتماعى آنان، به برنامه‌ريزى فعاليت‌هاى آموزشى بپردازد.


روش تدريس بايد متناسب با اصول آموزش و پرورش و خصوصيات شاگردان انتخاب شود؛ زيرا وظيفهٔ اساسى معلم فقط درس دادن و پس گرفتن درس نيست، بلکه مهم‌ترين وظيفهٔ او همکارى و راهنمايى يکايک شاگردان براى رسيدن به هدف‌هاى مطلوب تعليم و تربيت است.


تسلط بر محتوا و موضوع درس، از مهمترين ويژگى‌هاى معلم است. با وجود اينکه دامنهٔ علوم حتى در يک رشتهٔ خاص، بسيار وسيع و گسترده شده است و کمتر کسى مى‌تواند به همهٔ آنها دست يابد، لازم است که معلم حداقل بر مطالبى که تدريس مى‌کند مسلط باشد. او براى تحقق چنين منظورى بايد مطالعه مستمر و دائم داشته باشد. اگر معلمى در مسائل علمى ضعيف باشد و نتواند به پرسش‌هاى شاگردان پاسخ دهد، مسلماً در کار خود شکست خواهد خورد. معلم بايد هميشه بر آگاهى‌هاى خود بيفزايد. او بايد در زمينهٔ کار خود با يافته‌هاى جديد در ارتباط دائم باشد. اگر معلمى از اين امر غافل شود، در امر تدريس ناچار از تکرار مکررات خواهد بود. مطالعهٔ دائم براى معلم بيش از هرکس ديگرى لازم و ضرورى است.


نقش ديگر معلم ايجاد رابطه و پيوند بين جامعه و مدرسه است. شايد چنين تصور شود که وظيفهٔ معلم فقط انتقال دانش و اطلاعات است و او کارى به جامعه ندارد، در حالى که واقعيت درست بر خلاف اين است؛ زيرا شاگردان مى‌آموزند تا بهتر زندگى کنند. اگر آموزش رسمى با زندگى اجتماعى و حقيقى آنان ارتباط نداشته باشد، چندان اهميت و اعتبارى نخواهد داشت. بيشتر اوقاتِ شاگردان در خارج از محيط مدرسه مى‌گذرد، پس معلم بايد در زندگى اجتماعى نيز راهنماى شاگردان باشد. راهنمايى معلمان سبب مى‌شود که زندگى واقعى در نظر شاگردان معنى پيدا کند.


آموزش و پرورش هر جامعه با توجه به تاريخ و فرهنگ آن جامعه شکل خاصى به خود مى‌گيرد. معلم آگاه و مسلط بايد با تأکيد بر آن فرهنگ خاص و با توجه به شرايط تاريخى جامعه، کوشش کند تا شاگردان را به ارزش‌هاى والاى جامعهٔ پيشرفته و انسانى آشنا کند. از آنجا که جامعهٔ پيچيده و پويا به انسان‌هاى انديشمند و باريک‌بين نياز دارد، معلم بايد سعى کند ذهن شاگردان را از حالت رکود و ثبات بيرون آورد و آنان را با آرمان‌هاى ارزشمند انسانى آشنا سازد. معلم آگاه به مدد دانش و اطلاعاتى که کسب مى‌کند، تلاش مى‌کند تا در تحرک و پويايى جامعه خود به سوى پيشرفت، سهمى مؤثر داشته باشد.


معلم علاوه بر داشتن محتواى غنى علمي، بايد از فنون و مهارت‌هاى آموزشى آگاه باشد. او بايد هدف‌هاى آموزش و پرورش را بشناسد و با اين شناخت، به فعاليت‌هاى آموزشى خود جهت دهد. او بايد قادر به تحليل فرايند آموزشى باشد و با استفاده از امکانات و تجهيزات موجود، روش تدريس خود را انتخاب کند. او بايد از الگوهاى آموزشى‌اى که مربيان تربيتى با تحقيق به آنها دست يافته‌اند، آگاهى داشته باشد و مزايا و معايب هر کدام را بشناسد و با روش‌هاى صحيح تدريس و فنون کلاس‌داري، کاملاً آشنا باشد تا بتواند شرايط مطلوب يادگيرى را فراهم کند. معلمى که بر محتوا مسلط است ولى با روش‌هاى تدريس ناآشنا است، ممکن است قادر به فراهم‌کردن موقعيت مناسب يادگيرى نشود. معلم، بايد علاوه بر داشتن محتواى غنى علمى و آشنايى با روش‌هاى تدريس، با برنامه‌ريزى و طراحى آموزشى آشنا باشد. او بايد قبل از شروع تدريس، قادر باشد هدف‌هاى تدريس خود را بطور صريح و روشن معين کند تا بتواند تدرس هدف‌دارى داشته باشد.