هدف‌هاى آموزشى مقاصدى هستند که مبين تغيير مورد نظر در رفتار شاگردان هستند. هدف‌ها متفاوتند: برخى از آنها به آرمان‌هاى آموزشى ارتباط پيدا مى‌کنند، برخى به منزلهٔ اصولى هستند که منجر به نتيجهٔ دلخواه مى‌شوند و برخى ديگر فعاليت و عمل را در فرايند آموزش مشخص مى‌کنند. به آن دسته از اهداف آموزشى که بصورت عبارت‌هاى کلى بيان مى‌شوند، هدف‌هاى کلى آموزش گفته مى‌شود؛ مانند مثال‌هاى زير:


- آموزش و پرورش بايد توانايى‌هاى ذهنى شاگردان را بپروراند.


- درس روش‌ها و فنون تدريس بايد مهارت تدريس دانشجويان را تقويت کند. معمولاً عبارت‌هايى که همچون عبارت‌هاى فوق، کلى بيان مى‌شوند، هدف کلى را تشکيل مى‌دهند؛ زيرا ممکن است افراد برداشت‌هاى متفاوتى از آنها داشته باشند. اين عبارت‌ها تغيير مطلوبى را که بايد در رفتار شاگردان ايجاد شود مشخص نمى‌کنند و هنگام ارزشيابى پيشرفت کار شاگرد، مشکلاتى را نيز پيش مى‌آورند؛ يعنى هيچ‌ وقت معلوم نمى‌شود که هدف‌ها تحقق يافته‌اند يا نه.


اگرچه اين نوع هدف‌ها تصورى کلى به معلم مى‌دهند، هنگام تدريس چندان کمکى به او نمى‌کنند و معلم نمى‌تواند آنها را مستقيماً در فعاليت‌هاى آموزشى کلاسى به کار گيرد؛ بنابراين، هدف‌هاى کلى آموزشى (هدف‌هاى نهايى آموزشي) هدف‌هايى هستند که بصورتى مبهم بيان مى‌شوند و ممکن است در مقايسه با هدف‌هاى مرحله‌اى در مدت زمان بيشترى تحقق پذيرند. هدف‌هاى کلى آموزشى به آسانى قابل وصول نيستند و کوشش زيادى براى رسيدن به آنها لازم است. اين‌گونه هدف‌ها، اصولاً تصورى از غايت‌هاى آموزشى بدست مى‌دهد و ممکن است به عنوان نوعى انگيزه به کار رود. اگر چه براى رسيدن به آنها نمى‌دانيم چگونه بايد عمل کنيم، وقتى به آنها مى‌رسيم احساس غرور و موفقيت مى‌کنيم.


با وجود اينکه در اکثر نظام‌هاى آموزشى به هدف‌هاى کلى توجه نمى‌شود، مى‌توان اذعان داشت که هدف‌هاى کلى براى فعاليت‌هاى آموزشى هدف‌هاى پرارزشى هستند. اين هدف‌ها، فعاليت‌ها و هدف‌هاى مرحله‌اى و رفتارى را که در نهايت امر از نظر آموزشى باارزش هستند، روشن مى‌کنند و به آنها جهت و هماهنگى لازم را مى‌بخشند و به معلم امکان مى‌دهند تا تمام فعاليت‌هاى لازم را براى کسب دانش‌ها و مهارت‌هاى جديد براى شاگرد طراحى کند، ولى معلم بايد قبل از يک طراحى مؤثر، مراحل کار را که به شاگرد توانايى رسيدن به رفتارهاى نهايى را مى‌دهد، بشناساند.