انتخاب و يا تدوين اهداف کلى به مشخص کردن محدودە محتواى مورد بحث کمک مىکند و چون با وجود اهداف کلى معلم مىتواند براى تدرس هر جلسه از درس خود محدودە خاصى را درنظر داشته باشد، (که البته محتواى تمام جلسات بهطور منطقى درکنار هم قرار گرفتهاند)، بنابراين خودبخود محتوى بهطور صحيحى از ساده به پيچيده مطرح شده و در هر جلسه معلم به قسمتى خاص از آن پرداخته و از تداخل مطالب با يکديگر جلوگيرى مىکند.
باتوجه به دلايل وجودى اهداف کلي، هر هدف کلى بايستى يک حالت کلي، مبهم و گنگ را دارا باشد و معمولاً بايستى پس از حصول چند هدف جزئى مورد دستيابى قرار گيرد. هدف کلى زير نمونه مناسبى از اهداف کلى است:
هدف کلى: آشناکردن فراگيران با طراحى منظم آموزشي. همانگونه که ملاحظه مىشود، هدف حالتى گنگ و مبهم را دارا است. مثلاً بهدرستى معلوم نيست که در اينجا منظور از راحى منظم آموزشي پرداختن به کداميک از جنبههاى مربوط و تا چه حدودى است. همينقدر معلوم مىشود که معلم در اين قسمت از تدريس خود صرفاً به بحث مربوط به طراحى منظم آموزشى پرداخته و وارد موضوعات ديگر نخواهد شد.