اين حيطه مربوط به اهدافى مى‌شود که محتواهاى مربوط به آنها کلاً جنبه تئورى داشته و دستيابى به آنها فعاليت‌هاى ذهنى و عقلانى قابل توجهى را ايجاب مى‌کند. و نيز يادآور مى‌شويم که در اين حيطه سطوح مختلفى از يادگيرى قراردارد که از ساده به پيچيده سازمان يافته‌اند.

آگاهى (دانش)

يادگيرى در حد آگاهى مستلزم توانايى به‌خاطر سپردن مطالب و به‌ياد آوردن آنها است بدون هرگونه تغيير. بنابراين يادگيرى در اين سطح صرفاً جنبه حفظى داشته و شامل به‌خاطر سپردن و به‌يادآورى نام‌ها، آدرس‌ها، شماره‌تلفن‌ها، جداول و نظاير اينها مى‌شود.

ادراک (فهميدن)

يادگيرى در حد ادراک مستلزم توانايى به‌خاطر سپردن و درک مطالب و ارائه آنها با عبارات و جملاتى مى‌شود که شخص خودش مى‌سازد. بنابراين ملاحظه مى‌شود که يک نشانهٔ بارز به‌منظور تمايز ميان دو سطح آگاهى و ادراک در اين است که در آگاهى ارائه مطالب با جمله‌بندى ساخت خود فرد نيست ولى در ادراک هست.


نکته‌اى که در اينجا توجه به آن ضرورى است اينست که متأسفانه گاهى مشاهده مى‌شود که بعضى از معلمان و يا اولياى دانش‌آموزان اصرار در ارائه مطالب درسى توسط آنان عيناً نظير کتاب و يا محتواهاى ديگر دارند و برعکس فراگيرانى را بيشتر مورد تشويق قرار مى‌دهند که مطالب درسى را بدون کم و کاست که نشانهٔ حفظ کردن طوطى‌وار است ارائه مى‌دهند که خود باعث عدم درک کافى فراگيران از مطالب درسى است.

کاربرد (بکار بستن)

يادگيرى در حد کاربرد مستلزم توانايى بکار بستن مفاهيم کلي، اصول، فرمول‌ها، روش‌ها و دستورالعمل‌ها است، در شرايط خاص و معين نظير حل مسائل رياضي. نکته‌اى که در اينجا اشارهٔ به آن ضرورى است اينست که ما در سطح ترکيب از نوعى حل مسئله نيز ياد خواهيم کرد که کيفيت و مشخصات آن با حل مسائل در حد کاربرد تفاوت اساسى دارد. اين تفاوت در سطح ترکيب مدنظر قرار خواهد گرفت.


در اينجا لازم به يادآورى است که ممکن است بعضى از معلمان فراگيران خود را بدون توجه به سطح ادراک از سطح آگاهى به سطح کاربرد برسانند. مثال زير به روشن شدن مسئله کمک مى‌کند.


معلمى را درنظر بگيريد که شکل مربع را به فراگيران خود آموخته است و به آنان ياد داده که چطور با استفاده از فرمول مى‌توان مساحت مربع را محاسبه کرد. حال اگر او حل مساحت مربعى را که هر ضلع آن ۸ متر است از فراگيران خود بخواهد و آنان نيز قادر به محاسبه آن باشند در اين صورت چنانچه او فراگيران خود را بدون توجه به سطح ادراک از سطح آگاهى به سطح کاربرد رسانيده باشد، فراگيران او قادر به توجيه اينکه چرا براى مساحت واحد متر مربع را انتخاب کرده‌اند نبوده و نمى‌توانند دربارهٔ مفهوم مساحت توضيح دهند.

تجزيه و تحليل (Analysis)

يادگيرى در سطح تجزيه و تحليل مستلزم توانايى تجزيه و خرد کردن مطالب است به اجزاى تشکيل دهندهٔ آنها و مشخص کردن روابط ميان اجزا. بولا (H.S. Bhola) در کتاب ارزيابى آموزشى و کاربرد آن در سوادآموزى تابعى براى تجزيه و تحليل سه خرده‌ طبقه زير را تعيين کرده است:


۱. تحليل عناصر


۲. تحليل روابط


۳. تحليل اصول ساختى و سازماني


على‌اکبر سيف در کتاب روانشناسى پرورشي، يادگيرى در حد تجزيه و تحليل را تحت عنوان تحليل يا تجزيه چنين توصيف مى‌کند:


تحليل فعاليتى است عقلى که مستلزم تجزيه مطالب به اجزاى متشکله آن مى‌باشد، و فرد را قادر مى‌سازد که به مفاهيم و معانى نهفته در عبارات و عقايد پى‌ببرد. طبقه تحليل شامل خرده‌ طبقه‌هاى تحليل عناصر، تحليل روابط و تحليل اصول سازمانى است.

ترکيب

يادگيرى در حد ترکيب مستلزم توانايى اتصال و به‌هم گره‌ زدن اجزا و عناصر جداگانه است؛ همراه با نتيجه‌اى جديد و بديع. على‌اکبر سيف در کتاب روانشناسى پرورشى تعريف و خرده ‌طبقه‌هايى به شرح زير براى ترکيب مشخص کرده است:


ترکيب عبارت است از پيش هم قراردادن اجزا براى ايجاد محصولى نو که براى يادگيرنده تازگى داشته باشد. خرده ‌طبقه‌هاى ترکيب عبارتند از: ايجاد گفتارى بى‌همتا، ابداع يک نقشه يا يک سلسله اقدامات پيشنهادي، استخراج يک سلسله اقدامات پيشنهادي، و استخراج يک سلسله روابط مجرد.


تفاوتى که حل مسئله يا مشکل در سطح ترکيب با حل مسئله در سطح کاربرد دارا است در اين است که در رابطه با حل مسئله در سطح کاربرد اولاً معمولاً يک راه حل وجود داشته و يا راه‌حل‌ها بسيار محدود و معدود هستند، ثانياً راه‌حل‌ها و پاسخ مسئله از قبل مشخص است؛ درست نظير حل مسائل رياضى که مثال زده شد. ولى در سطح ترکيب راه‌حل‌ها نه محدود و معدود هستند و نه ازقبل مشخص، نظير حل مسائل و مشکلات اجتماعي، حرفه‌اى و غيره.

ارزشيابى و قضاوت (Evaluation & Judgement)

يادگيرى در حد ارزشيابى و قضاوت مستلزم توانايى نقد در آثار و نظريات است با استفاده از معيارهاى درونى (شخصي) و بيرونى (علمى و عيني). در مقام مقايسه مى‌توان اين‌طور نتيجه گرفت که اگر در سطح ترکيب کتابى توسط فردى نگاشته شود، در سطح ارزشيابى و قضاوت ممکن است توسط فرد ديگرى که دانش و اطلاعاتش بيشتر از نويسنده کتاب است مورد نقد و بررسى قرار گيرد. به اين کار اصطلاحاً حاشيه نويسي نيز گفته مى‌شود.