اهم اقدامات يا شيوه‌هاى فکري، معلمين و مديران مراکز آموزشى که مى‌تواند در گسترش بهداشت روانى دانش‌آموزان اثرات مثبتى داشته باشد، به‌طور فهرست‌وار عبارتند از:


- تأکيد بر جنبه‌هاى مثبت يادگيرندگان و اجتناب از سرزنش مداوم آنان.


- استفاده از روش‌هاى تشويقى به‌جاى تنبيه و اجتناب جدى از تنبيهات بدني.


- اجتناب از به‌کار بردن روش‌هاى ترس و زور و تمسخر براى اداره کلاس.


- سعى در کشف استعدادهاى يادگيرندگان و پرورش اين استعدادها.


- سعى در شناخت علل واقعى رفتار دانش‌آموزان و اجتناب از قضاوت‌هاى غيرعملى و کودکانه در مورد رفتار آنان.


- اعتقاد به اينکه رفتار يادگيرندگان تابع تماميت وجود آنان است و بين خصوصيت جسمى و رفتارى دانش‌آموزان، ارتباط متقابل وجود دارد.


- اجتناب از توسل به تهديد در جلسات امتحان و سعى در ايجاد روابط انسانى با دانش‌آموزان.


- کمک به يادگيرندگان و آموزش آنان براى اينکه بتوانند با واقعيت‌هاى زندگى برخورد مناسبى داشته باشند.


- کمک به يادگيرندگان در زمينه شناخت محدوديت‌ها و خصوصيات برجسته خود.


- اجتناب از تحت‌فشار قرار دادن يادگيرندگان براى يادگيرى بيش از ظرفيت خود.


- آگاه بودن از آثار وقايع ناراحت‌کننده بر علاقه دانش‌آموزان نسبت به يادگيرى و همدردى با آنان در هنگام بروز وقايع تأثرآور.


- اطلاع از اين واقعيت که ميزان درآمد، تحصيل و شغل والدين، محل سکونت و رفتار خانواده‌ها بر يادگيرى دانش‌آموزان اثر دارد و اين عوامل بايستى در رفتار با آنان مورد توجه قرار گيرد.


- سعى در افزايش اعتماد به‌ نفس در يادگيرنده و اجتناب از تحقير او.


- سعى در بهتر کردن کيفيت آموزشى در مدارس و در نتيجه کاهش فشار روانى در دانش‌آموزان.


- سعى در شناخت نيازها و انگيز‌ه‌هاى يادگيرندگان و مطالعه مباحث روانشناسى و علمى براى آگاهى از اساس رفتار خود و ديگران.


- کوشش در زمينه پرورش تمامى شخصيت دانش‌آموز و رشد قواى فکري، جسمى و عاطفي.


- سعى در گسترش انجمن‌هاى اولياء و مربيان و افزايش تعداد مشاورين مدرسه، به‌منظور کمک هر چه بيشتر به حل مشکلات دانش‌آموزان.


- سعى در قبول اين واقعيت که استراحت و فعاليت‌هاى جمعى و ورزش، موجب سلامت جسمى و روانى دانش‌آموز مى‌شود و يادگيرى او را افزايش مى‌دهد.


- افزايش و پرورش انگيزه پيشرفت در دانش‌آموزان و تشويق آنان براى انتخاب هدف‌هاى قابل دسترسي.


- اجتناب از اين شيوه فکرى که نمره درسى دانش‌آموزان، معيارى جهت خوب يا بد بودن او است.


- اجتناب از ايجاد شرايطى که امتحان باعث ترس دانش‌آموزان گردد و تفهيم دانش‌آموز نسبت به اين واقعيت که امتحان وسيله‌اى است براى آگاهى از پيشرفت تحصيلى او و کمک به يادگيرى وي.


- پذيرفتن اين نکته که وجود نمره در امتحانات يکى به خاطر تعيين کيفيت کار يادگيرنده و ديگرى براى ترفيع به کلاس بالاتر است. معيار نمره نبايد بيش از آنچه که ارزش دارد، مورد تأکيد قرار گيرد.


- قبول اين واقعيت که گاه لازم است به دانش‌آموز اجازه دهيم خشم خود را آشکار کند تا مانند فردى که خشم خود را متوجه درون مى‌کند، دچار اختلال روانى نگردد.


- آگاهى از اينکه، گاه ناسازگارى دانش‌آموزان در مدارس به اين دليل است که مطالب يادگيرى يا خارج از توانائى و استعداد آنها است و يا اينکه آن مطالب مورد توجه و علاقه آنها نمى‌باشد و تهديد به تنبيه، مى‌تواند مشکلات وى را افزايش دهد.


- تطبيق متون درسى با استعدادهاى دانش‌آموزان که مى‌تواند به ميزان قابل‌توجهي، مشکلات انضباطى آنان را حل کند.


- شناسائظى استعدادهاى دانش‌آموزان در جهت افزايش احساس اعتماد به ‌نفس و اطمينان ‌خاطر آنان.


- توجه به اين امر، آنچه که هر دانش‌آموز بهنجار مى‌خواهد، اين نيست که ديگران او را شخص خارق‌العاده‌اى بدانند، بلکه ميل دارد او را آنچنان که هست قبول داشته باشند و بدون جهت به او احترام نگذارند.


- معلم بايد در کلاس به تشويق و ترغيب دانش‌آموزانى که از نظر درسى ضعيف هستند بپردازد و در عين حال دانش‌آموزان باهوش و ساعى را نيز فراموش نکند و به هر دو دسته، توجه لازم داشته باشد.


- موقعيت کلى کلاس بايد چنان باشد که آرامش فکرى کودکان را تأمين کند و بين دانش‌آموزان و معلمين و ساير کارکنان مؤسسه آموزشي، صميميت بيشترى ايجاد کند.


- معلم و مدير مؤسسه آموزشى بايد توجه داشته باشد که ناسازگاري، پرخاشگري، گوشه‌نشينى و ديگر رفتارهاى غيراجتماعى دانش‌آموز مى‌تواند نشانه اختلال روانى وى باشد. بنابراين بايد علل آنها را يافته و در رفع آنها کوشيد.


- همکارى بين معلمين و مدير مؤسسه آموزشى در جهات انسانى مى‌تواند به يادگيرندگان کمک کند.


- غيبت مکرر دانش‌آموز گاه مى‌تواند نشانه اختلال روانى يا شخصيتى باشد. قبل از هرگونه تصميم‌گيرى در اين مورد، مدير مؤسسه آموزشى بايد دقيقاً روشن سازد که دليل اين غيبت‌ها چيست و چگونه مى‌توان در رفع آنها کوشيد.


- فرار از مدرسه مى‌توان به علل مختلف مثل ترس از معلم، ترس از مدير مؤسسه آموزشي، اختلال در رفتار، بزهکاري، فرار از مقررات سخت مدرسه، ابراز شخصيت در مقابل دانش‌آموزان ديگر و نظاير آن.


- گاه تمايل به استقلال و علاقه به يک شغل و حرفه مى‌تواند باعث گريز دانش‌آموز از مدرسه شود که در اين‌‌صورت شايد اشتغال او به آن حرفه، طبيعى‌تر از ادامه تحصيل و مواجه شدن با موقعيت‌هاى ناکام‌کننده فراوان تحصيلى باشد.


- ملامت و انتقاد، بايد براى دانش‌آموز قابل فهم باشد تا بتواند آن را قبول کند. در غير اين‌صورت، نتيجه معکوس است و باعث مقاومت و لجبازى دانش‌آموز خواهد شد.


- روش تدريس نامناسب معلم مى‌تواند موجبات بروز واکنش‌هاى منفى باشد. لذا معلم بايد ضمن افزايش آگاهى‌هاى خود به‌طور مستمر، نسبت به اصول روش‌ها و فنون تدريس توجه کامل داشته و در انتقال هر چه بهتر معلومات خود به دانش‌آموزان کوشا باشد.


- هيچ فردى از بيمارى روانى مصونيت ندارد و معلم يا مدير نيز ممکن است دچار اختلالات روانى گردد. در اين مورد، سازمان آموزشى بايد مراقبت بسيار نمايد و در صورت مشاهده هر نوع اختلال روانى در معلم يا مدير سازمان آموزشي، آنان را براى درمان يارى دهد.


- کليه مسئولين مدارس بايد قبل از شروع به انجام وظايف شغلى خود، دوره‌اى آموزشى در زمينه شغلى خود را بگذرانند تا نسبت به کارآئى و اثربخشى فعاليت‌هاى خود، در گسترش آموزش و پرورش و نيز رشد بهنجار شخصيت دانش‌آموزان، اطمينان بيشترى حاصل نمايند و با تسلط هر چه بهتر بر حيطه کارى خود، وظايف حرفه‌اى خود را دنبال نمايند.


در خاتمه ياد‌آور مى‌شود، مطالعه موضوعاتى نظير روانشناسى هوش، روانشناسى کودکان استثنايي، روانشناسى کودک و نوجوان، اصول آموزش و پرورش نوين، بهداشت رواني، اصول و فنون مشاوره و راهنمائى و ... براى آشنائى مسئولين مدارس با سيستم‌هاى موفق آموزش و پرورش و شناخت هر چه بهتر روحيات دانش‌آموزان در جهت تأمين و حفظ بهداشت روانى در آنان، بسيار ضرورى بوده و اجتناب‌ناپذير مى‌باشد.