محيط آموزش و پرورش اجتماع

نهادها و مؤسسات و گروه‌هاى مختلفى در آموزش و پرورش انسان دخالت دارند. مدرسه يکى از اين نهادها است. نهادها و مؤسسات ديگر که مستقيماً در شکل دادن به شخصيت، طرز فکر و دانش و معرفت و ارزش‌هاى انسان تأثيرى مى‌گذارند و چه بسا تأثير آنها بيش از مدرسه است، بى‌شمار هستند. از آن جمله‌ هستند گروه‌هاى خويشاوندي، گروه‌هاى مذهبي، همسايگي، فرهنگي، و ديگر گروه‌هاى داوطلب، گروه‌هاى شغلى و صنفي، و رسانه‌هاى گروهي. بديهى است محيط فرهنگى کشور نيز توأم با عوامل اجتماعي، سياسى و اقتصادى در آموزش و پرورش انسان به‌طور مستقيم و غير مستقيم تأثير دارد.


بسيارى از دانشمندان روان‌شناسى و علوم تربيتى معتقد هستند که رشد فکرى کودک محصول برخورد ذهنى او با محيط است. هر قدر محيطى که کودک در آن پرورش مى‌يابد از نظر فرهنگى و تحريک کنجکاوى و خلاقيت ذهنى غنى‌تر باشد، کودک باهوش‌تر بار خواهد آمد، و هر قدر محيط پرورش او را از نظر تحريک و تحرک فکرى فقيرتر باشد، قواى دماغى او کمتر مجال رشد پيدا خواهد کرد. ايورج (Averch) و همکاران وي، بررسى‌هاى دامنه‌دارى را که دانشمندان در اين زمينه انجام داده‌اند مطالعه کرده‌اند و معتقد هستند که پژوهش‌هاى متعدد مزبور، نظريهٔ بالا را تائيد مى‌کند؛ يعني، رشد ذهنى کودک بستگى زيادى به سطح سواد، فرهنگ، نوع شغل و وضع اقتصادى والدين او و خانواده و محيطى که در آن پرورش مى‌يابد، دارد.


کودکانى را که در خانواده‌هاى کم‌سواد و قشرهاى دورمانده و محيط‌هاى نسبتاً عقيم فرهنگى بار مى‌آيند، کودکان نابرخوردار (disadvantaged) مى‌نامند. اطفال و جوانان نابرخوردار که در محيط خانه و خانواده زندگى خود، فرصت‌هاى لازم را براى رشد قواى ذهني، آن‌طورى که شايد و بايد، پيدا نکرده‌اند، در ميدان رقابت تحصيلى نيز عقب مى‌مانند. اينجا است که مسؤوليت بسيار عظيمى متوجه مدارس و سيستم رسمى آموزش و پرورش مى‌شود؛ زيرا اگر موجباتى براى جبران عقب‌ماندگى اطفال و جوانان نابرخوردار فراهم نشود، در رقابت تحصيلى با افرادى که در دامان خانواده‌هاى تحصيل کرده و محيط‌هاى غنى‌تر فرهنگى بار آمده‌اند، شکست خواهند خورد، به بن‌بست‌هاى آموزشى رانده خواهند شد، و عقب‌ماندگى اوليه‌ آنها، به جاى آنکه در مدارس جبران شود، براى تمام زندگى آنها تثبيت و مُهر خواهد شد.


مسئلهٔ آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان نابرخوردار، فقط مشکل کشورهاى عقب‌مانده نيست. کشورهاى صنعتى و پيشرفته نيز با اين پديده درگير هستند؛ زيرا نابرخوردارى يک امر نسبى است. در کشورهاى پيشرفته نيز اطفال بعضى طبقات نسبت به طبقات ديگر، فرصت‌هاى کمترى براى رشد ذهنى پيدا مى‌کنند. اين موضوع در تحقيقات دامنه‌دار کلمن (Coleman) در آمريکا، و هيئت مشاوران مرکزى (Central Advisory Council) در انگلستان به ثبوت رسيده است. ولى به‌طور کلي، در کشورهاى عقب‌مانده که گروه‌هاى کثيرى از مردمان آن بى‌سواد و در روستاها و نقاط کم تحرک فرهنگى زندگى مى‌کنند، مسؤوليت آموزش و پرورش در قبال جبران انبوه اطفال و جوانان نابرخوردار بسيار سنگين‌تر است.

عوامل فرهنگي، سياسي، اقتصادى بين‌المللى

عوامل فرهنگي، سياسي، اقتصادي، و به‌عبارت کلى‌تر، محيط بين‌المللى از طريق نفوذى که در محيط سياسي، اجتماعي، اقتصادى و فرهنگى ملى مى‌کنند، خواهى نخواهي، در آموزش و پرورش انسان مؤثر هستند. کمک‌ها و مناسبات اقتصادى و فرهنگى و فنى کشورهاى خارجى از جمله عواملى است که مستقيماً در آموزش و پرورش کشور سايه مى‌اندازد و تأثير مى‌گذارد.


رقابت‌هاى بين‌المللى يکى از عوامل بسيار نيرومند براى تقويت آموزش و پرورش به‌شمار مى‌آيد؛ زيرا، همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، سرمنشاء برترى علمى و فنى کشورهاى پيشرفته و پس‌ماندگى کشورهاى عقب‌مانده، در سيستم آموزش و پرورش آنها است. بدين جهت کشکورهاى پيشرفته براى حفظ برترى خود، و کشورهاى عقب‌مانده براى جبران عقب‌ماندن خود، هر دو گروه ناچار هستند که سيستم آموزش و پرورش خود را هر چه بيشتر تقويت کنند.