آموزش و پرورش فقط منحصر به سنين ۶ تا ۲۴ سالگى و تحصيلات ابتدايي، متوسطه و دانشگاه نيست، بلکه تمام طول زندگى انسان را در بر مى‌گيرد. فقط منحصر به مدارس نيست، بلکه در منزل، محيط کار، محيط بازي، کتابخانه‌ها، موزه‌ها، مجالس و محافل، و به‌طور کلي، محيط اجتماعى نيز صورت مى‌گيرد. فقط از معلم به شاگرد منتقل نمى‌شود، بلکه رسانه‌هاى مختلف به‌خصوص وسايل ارتباط جمعى يا رسانه‌هاى گروهى چون کتاب، روزنامه و مطبوعات، راديو و تلويزيون سهم به‌سزايى در آن دارند و بالاخره، فقط منحصر به آموختن مطالب درسى نيست، بلکه شامل رشد فکرى و عاطفي، بلوغ اجتماعي، تکامل معنوي، غناى فرهنگي، و پيشرفت در راه رسيدن به حق و حقيقت است.


بدين‌ ترتيب، دورهٔ آموزش و پرورش را طول زندگي، محل آموزش و پرورش را محيط زندگي، و ابعاد آموزش و پرورش را بايد فعاليت‌هاى زندگى دانست. در اين ميان، مدرسه و آنچه در آن آموخته مى‌شود جزء کوچکى از محيط زندگى و دنياى آموختنى‌ها است.


بنابر آنچه گفته شد، برنامه‌ريزى‌هاى اوليه آموزش و پرورش در دههٔ ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ را در بيشتر کشورهاى جهان، نمى‌توان برنامه‌ريزى جامعى دانست؛ زيرا در آن برنامه‌ها فقط، کم و بيش، به عموميت دادن تعليمات ابتدايى تکيه شده و به فعاليت‌هاى ديگر آموزش و پرورش توجه نشده است. بديهى است، توسعه و اصلاح تعليمات ابتدايي، به‌عنوان يکى از ارکان و مبانى مراحل اوليه آموزش، لازم است ولى به هيچ وجه کافى نيست. آموزش و پرورش با مسائل پيچيده بى‌شمارى رو به‌رو است. مسائلى از قبيل:


- مسائل تعليمات پيش از دبستان.


- مسائل ادامهٔ تحصيل شاگردان دوره ابتدايي.


- مسائل تعليمات متوسطه.


- مسائل تعليمات دانشگاهي.


- مسائل تعليمات همگان در طول زندگي: تعليمات بزرگسالان، سواد‌آموزي، حرفه‌آموزي، نوآموزي، بازآموزي، و آموزش عمومى و مداوم.


- مسائل آموزش فنى و حرفه‌اي.


- مسائل آموزش روستايي.


- مسائل از تحصيل بازماندگان.


- مسائل آموزش زنان.


- مسائل تربيت‌معلم در همه سطوح.


- مسائل اصلاح و رفرم برنامه‌هاى آموزش و پرورش، روش‌هاى آموزش و پرورش، مديريت آموزش و پرورش، و جز آنها.


مسائل فوق، از يکديگر مستقل و مجزا نيستند، و درمان هر يک با رفع مشکلات و کمبودهاى مسائل ديگر مرتبط و به‌هم پيوسته است. ولى حل تمام اين مسائل، توأماً و در آن واحد، بسيار دشوار و عملاً غير مقدور است. اينجا است که پاى سياست‌گذاران آموزش و پرورش براى تعيين اولويت‌ها به‌ميان مى‌آيد. به‌عبارت ديگر، سياست‌گذاران آموزش و پرورش براى مسائل مختلف تربيت، اهميتى قائل مى‌شوند؛ و با توجه به محدوديت امکانات و مقدورات، به مسائلى که حل کردن آنها اهميت و ضرورت بيشترى دارد تقدم مى‌دهند.


اگر گزارش‌ها و قطع‌نامه‌هاى دورهٔ دوم کنفرانس‌هاى منطقه‌اى را که در اوايل دهه ۱۹۶۰ صورت گرفته است بررسى کنيم (از قبيل مجمع سال ۱۹۶۱ آديس‌آبابا براى کشورهاى آفريقايي، مجمع سال ۱۹۶۲ توکيو براى کشورهاى آسيايي، و مجمع سال ۱۹۶۲ سانتياگو براى کشورهاى آمريکاى لاتين)، مى‌بينيم که مرزهاى برنامه‌ريزى‌هاى آموزشى اين دوره گسترش يافته است، و علاوه بر محدودهٔ تعليمات ابتدايي، برنامه‌ريزى مسائل ديگرى را نيز در برگرفته استبرنامه‌ريزى براى تعليمات عمومى دبيرستاني، کم و بيش اکنون در تمام برنامه‌ريزى‌هاى آموزشى متداول شده است.