آفتاب

مادران انتظار

مادران انتظار

زن سكوت كرده بود وقتی آب پاكی را روی دستش ریختند. تمام آرزوها یكجا پتك شد توی سرش. تمام طعنه‌ها و زخم‌زبان‌ها بغض شد توی گلویش، مثل سنگ.

کد N493424

وبگردی