آفتاب

سرمایه اجتماعی نامیرا کی عطا _ داریوش جهان بین*

سرمایه اجتماعی نامیرا کی عطا _ داریوش جهان بین*

تهران- ایرنا- عطا طاهری معلم، پژوهشگری نو اندیش، سیاستمداری اعتدالی و نگارنده راستین تاریخ بود که با اندیشه هایش، نقشه راه نسل امروز برای دستیابی به آینده ای بهتر را ترسیم کرد و با فن گفت و گو در جامعه ای که منطق فشنگ و اسلحه حاکم بود افراد را به خردورزی، تعقل و تسامح توصیه می کرد.

بزرگ زاده ای که شایسته تکریم است، معلم و پژوهشگری نواندیش در ساختاری ایلی که باورها و گفته‌هایش چراغی فراروی نسل امروز این سرزمین برای رسیدن به آینده‌ای بهتر است، او که دربحران ها امید را به باور آنها می‌نشاند و آرامش را به بزرگان هدیه می داد. اهل گفت‌وگو بود وفهمیدن مبتنی بر گفت وگو را بالاترین راه حل می دانست آنهم در هنگامه ای که تفنگ وسلحشوری ومنطق فشنگ حاکم بود توصیه او به سیاست ورزی خرد ورزی و تعقل، مدارا و تسامح بود و رشد و کمال هر جامعه ای را در فضای تعلیم وتعلم ومفاهمه وپژوهش جستجو می کرد.
سرمایه انسانی واجتماعی کی عطا سرمایه سترگی در زیست بوم جامعه ایلی است و سهم تأثیر او بر رشد و بالندگی این مردم قابل فراموشی نیست.

**ریشه های شکل گیری این سرمایه اجتماعی مبتنی بر تجربه های زیستی:
1- بزرگ ایل بودن :
کی عطا طاهری به سال 1307 در بویراحمد سفلی دنیا آمد... بزرگ طایفه تاس احمدی ؛ فرزندکی‌مکی‌تاس احمدی فردی باسواد از کدخدایان طایفه تاس احمدی ایل بویراحمد، مادر کی‌عطا، بی بی مهتاب دختر کریم خان بهادرالسلطنه مقتدرترین ایلخان تاریخ کهگیلویه و بویراحمد بود؛ کی عطا که پدرش درنزاع قدرت توسط عمویش به قتل رسید مدتی در مدرسه تلخسرو درس خواند و سپس همراه مادر راهی تهران شد و در کنار اقوام خود که به پایتخت تبعید شده بودند، مسیر تحصیل را پیمود ودر «کوچ کوچ» به خوبی از سرگذشت وکشته شدن پدر توسط عمو و بزرگ شدن نزد مادر وشرایط سخت طفولیتش می گوید. «کی عطاطاهری» با وجودی که خود از پایگاه قدرت برخاسته بود اما منتقد شیوه های سنتی دستیابی به قدرت بود.
2- اخلاق ومنش شخصی:
کی عطا دارای روحیه‌ای لطیف، آرام، هدایتگر، اندیشمند و خردورز بود؛ انسانی با شخصیت و منش گفت وگو گری داشت ؛ فرد‌ی باهوش، با استعداد ونبوغ ذاتی وتربیت بزرگ منشانه که برای بسط گفت‌وگو تلاش می‌کرد .
یکی از ویژگی های کی عطا تواضع است ، تواضع فکری و ذهنی، آن هم درجامعه ایلی که همه بزرگان بر حقانیت خود پافشاری می‌کنند ودست به سلاح می شوند. باوجود کهولت سن، خوش‌بین، امیدوار و متعادل بود. از سوی دیگر خاصیت آدم‌های مخلص این است هر کاری که در راستای اندیشه و آرمان‌شان را وظیفه خود بدانند، انجام می دهند.
عقل‌گرایی، اعتدال، تعامل و گفت‌وگو و پرکاری ، نوگرایی بخشی از ویژگی‌هایی است که کی عطا داشت. او مردمدار و دغدغه اش بهبود جامعه و زندگی مردم بود و شخصیت معلمی وپژوهشگری او هم به عنوان فردی سیاسی و اجتماعی، ادامه این مسئولیت روشنفکرانه برای مردم است. این مسیری است که از ابتدا او خود را وقف آن کرده است.
خوش بیان و بامرام و مبادی آداب ومعاشرت وخوش پوش وشیک پوش بود؛ شخصیتی مهربان داشت. دوستی و محبتش ازهمان ابتدای آشنایی به دل می نشست. مهمان نواز بود هرگاه و هرکسی اراده می کرد، او را در خانه کوچک پر ازکتابش خیلی ساده و بی تکلف می دید وبا گشاده رویی پذیرا بود.
3-کنشگر سیاسی
فعال سیاسی طرفدار جبهه ملی و مصدق بود و به همراه خسرو خان بویراحمدی دیدارهایی با مصدق و آیت الله کاشانی داشت. یک فعال حزبی ازجبهه ملی ؛ او به همراه خسروخان بویراحمدی از نخستین کسانی است که در استان فعالیت حزبی را درتهران واهواز تجربه می کند. پس از کودتا 1332 عطا طاهری وارد دانش سرا ی عشایری و در سال 1351 نامزد بویراحمد برای کرسی مجلس می‌شود و پس از پیروزی قطعی در انتخابات، شاه نماینده خود به نام فرهاد پور را جایگزین وی می‌کند و پس از اینکه رأی می آورد و به مجلس نمی رود نخست وزیر وقت به او می گوید:«این بار نوبت شما نبود.» او به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه می‌دهد و از متنفذترین افراد بویراحمد و کهگیلویه در دربار شاه می‌شود.
2 سال قبل از پیروزی انقلاب با حکومت پهلوی به مخالفت برمی‌خیزد به عنوان مبارزی تأثیرگذار در مبارزات انقلاب حضوری جدی می یابد، به گونه ای که حداقل دوبار از نوفل لوشاتو با او تماس گرفته می شود.
4- کنشگر فرهنگی
معلم و باسواد بودن و آموزگار نیک‌گفتار و راست‌کردار بودن از ارزش های جامعه ایلی است معلمی فداکار که معلمی را از خرابه های دهدشت وبدون کمترین امکانات آغاز می کند و مدتها سرپرستی فرهنگ آن دیار را به عهده دارد.
تلاش های نتیجه بخش او در ایجاد نخستین دبیرستان در دهدشت هنوز هم در یادها مانده است. گاه او در قامت« بیکارگری یا بی سوادی» می بینیم که مبارزه با جهل را پی ریزی می کند.
هیچوقت به مساله فرهنگ بی تفاوت نبود به گونه ای که در سال (1382) نامه ای را به رئیس بنیاد ایرانشناسی که بحث تغییر نام استان داغ بود در نشریه محلی تابش با این مضمون منتشر کرد.
ریاست محترم شعبه ایرانشناسی کهگیلویه و بویراحمد جناب آقای صدری
احتراماً عطف به نامه شماره 746 مورخ 2/9/1382 در مورد تغییر نام استان ما
کمال تاسف است که کارشناسان تقسیمات کشوری یا تاریخ و جغرافیادانان مسئول یا دانش آموختگان نامگذار مکانها به بهانه طویل بودن و سختی تلفط نام استان “کوه گیلویه و بویراحمد” چنین پیشنهادی که زحمت یادگیری تلفظ ثقیل ! را کم کنند و به ظاهر از این ره خدمتی به مردم این ولایت کرده باشند و به خیال خود ره کوته و آسان را برای پیشرفت اساسی جامعه یافته اند، تا مانع را که نامیست بد ادا ، از پیش روی بردارند. با طرح پرسش، من هم دیدگاه خود را در راستای این اراده و خواست بیان می دارد تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
1- اسم کوه‌گیلویه و بویراحمد دارای بار عظیم تاریخی و فرهنگی و حماسه‌ایست، که در بدنه‌ی ایران، وطن عزیز ما جایگاهی بس بلند دارد و هم نشانه ها و خاطره هایی و یادماندهایی فراموش نشدنی چون سایر ولایات ایران، از ایستادگی و فداکاری مردم این سامان برای نگهداشت، استقلال و عظمت و فرهنگ و هویت ایران در قالب و چهارچوب جایگاه تاریخی خود بنام “کوه‌گیلویه و بویراحمد” دارد، که سینه به سینه به آنها رسیده و داستان هایی شده که مایه غرور و انگیزه‌ی همگان است.
2- مردم دلیر کوه‌گیلویه در دوهزار و سیصد و سی و پنج سال پیش به شهادت تاریخ های معتبر – به سرداری ” آریوبرزن ” کهگیلویه‌ای در همین دیار و با همین نام، برای بود ایران بزرگ تا آخرین نفر جان دادند و اسکندر مقدونی را زمینگیر کردند و ده ها حادثه‌ی هول انگیز و استقلال شکن را در پوشش همین نام ” کوه‌گیلویه و بویراحمد” از سر گذراندند، که هنوز در انگشتر یاد و سرگذشت مواج وطن چون نگینی زیبا نشانده شده است.
3- بویرها، فاتح شرق و غرب تیمور جهانگشا گورکانی را در همین ولایت به اضطراب و وحشت انداختند. جای جای ولایت کوه‌گیلویه و بویراحمد، تاریخی و نشانی از چنین رخدادهای شگرف و جاوید را دارد و یادآور شهامت و جانبازی مردم این خطه است، که کوه‌گیلویه و بویراحمد نام دارد.
4- سیاست ایران برانداز پهلوی‌های دست نشانده بیگانگان برای کمرنگ و محو کردن تاریخ و هویت انگیزه آفرین اقوام ایرانی در صدد تغییر هویتهای فرهنگی و مکانی و ولایتی برآمدند. (بیگانه هم اکنون نام ایران را بنام “پارس” جهت نظرات سوء دیر مدت خود، می گوید و می نویسند) چنانکه اسم های زیبا و جا افتاده‌ی تاریخی ما را مانند “خراسان” بزرگ و “آذربایجان و کردستان” دلاور پرور و “گیلان و مازندران” سرزمین زیبائیها و مرزداران پرشور دلاور و “فارس” مهد تمدن و دانش و ادب، جایگاه و زادگاه و مزارگه کورش و داریوش و اردشیر و دگر ولایات مرد و زن پرور نامدار ایران ما که حامل حماسه های پرشکوه و سرافرازیها و پیروزیها و غم خوار هجوم ها و شکست ها بودند، شماره گذاری کردند و آنها را به نام استان یکم و دوم و سوم تا دهم. در نقشه و کتابها و دستورالعمل ادارات جانشین اسامی یادآور هویت و غیرت میهنی کردند. از این برنامه‌ی بی هویت کردن “کهگیلویه و بویراحمد” بی نصیب نماند. کوه‌گیلویه را به استان 6 (خوزستان) و بویراحمد را به استان شماره 7 (فارس) پیوند زدند و نام زیبای “دشت روم” که در اسطوره تاریخی ما، میدان کارزار دلاوران کهگیلویه‌ای به سرداری “آریوبرزن” بود و هنوز هم آرامگاه آن سردار بزرگ را در “پیربلدگ” دشتروم می دانند به نام سرتیپ جهانبانی مامور سرکوب عشایر که تعدادی خانوار دامدار(کی گیوی) را به زور در برف و سرما اسکان داده بود به “جهان آباد” تبدیل کرد و اسامی “بازرنگ” زادگاه اردشیر بابکان را به قوام آباد و “مزدک” را به حبیب آباد و “پلی” را به شاه آباد و قلعه “الُه” یعنی عقاب را به اعلا و …. تغییر دادند.
5- شبه قاره‌ی چین با بیش از یک میلیارد جمعیت که در صف کشورهای توسعه یافته قرار گرفته است الفبای خود را با آن علائم پیچیده و بغرنج بیش از چند صد تا حرف و علامت زنده نگه داشته اند و در قرن بیست و یکم، قرن شتاب، قرن اختصارگویی و رایانه و کد و اعداد، الفبا دشوار خوان خود را به دلایل خاص فرهنگی و از دست ندادن زبان خود و هویت خود، از دست نداده‎اند. ولی ما چگونه به آسانی می خواهیم دو کلمه‌ی مرکب “کوه‌گیلویه و بویراحمد” که زاینده بسی ارزشهای تاریخی انگیزه آفرین است به دلیل آنکه پشت میزنشینان بوروکرات و راحت طلبان آسوده خاطر، چون حوصله یا هوشمندی تلفظ درست دو کلمه اصیل را ندارند باید پشت پا به همه‌ی محاسن و بار پربار فرهنگی و هویت‌نشانِ آن زده شود.
6- برای ایجاد توسعه‌ی پایدار، بهتر آنست به عوامل اساسی و زیربنایی که اولین کتاب ابتدایی و عادی ممالک پیشرفته می باشد و قطعاً مدنظر دولت متبوعه‌ی ما هم هست و خواهد بود بذل توجه باشد و الا اسامی را تغییر دادن و کلمه را جابجا کردن و حتی ولایتی را به نام (بهشت و ارم) نامیدن، دردی را دوا نمی کند و کاری کارا نیست. هنوز نام استان گلستان ناشناخته مانده به جز بعضی از افراد اداری مسئول، از محل آن اطلاع آنچنانی ندارند.
7- آیا لازم است برای رضایت آنها که لکنت زبان دارند یا دارای خطی ناخوانا هستند یا از به یادآوردن و آموختن کلمات و یا نامهای مرکب و مشکل عاجزند، همه‌ی آن اسامی مرکب را که هر یک فلسفه و هویت خاص خود را دارد از صحنه زبان برانیم. مثلا خلیج فارس را چه بنامیم و به اروند رود چه بگوئیم. لغات علمی و ادبی که مرکبند را در کجا چال کنیم که خیال آسان یابان راحت گردد. البته برای سهولت، بعضی مفهوم های علمی و تکنولوژی علائم مختصر و کد و عدد و نقطه و خط و دگر نشانه های خرد و کوتاه اختراع شده ولی نتوان همه‌ی مفاهیم گسترده زبان را که شالوده و ستون های تمدن شگرف بشریست به اشاره و کد و صدای لحظه ای تبدیل کرد و از تکامل و دستاوردهای اندیشه‌ی عقلانی و احساسی انسانی به روابط ساده‌ای اشاره و آوای آدمهای نخستین برگردیم. یا در آفریننده خود، ماشین، مستهلک گردیم. سخن در رد این پیشنهاد بسیار است لازم به گفتار بیشتر نیست زیرا مطمئنم که در خانه کس است پس یک حرف و هشدار هم بس است… و دیدیم که نام “باختران” پس از چندی از گذشت زمان به نام اولیه برگردانده شد…
زنده یاد «کی عطا طاهری»همه عمر پربارش را وقف فرهنگ و تاریخ این دیار کرد.

4- شاعر، نویسنده و پژوهشگر فولکلور استان کهگیلویه و بویراحمد
1- او موسس اولین کتابخانه در کهگیلویه و بویراحمد بوده است.
2- نویسنده کتاب های شاهنامه کی سالار ؛ ممیرو، کی بانو، درخت را نکشید، کوچ کوچ(اتوبیوگرافی)
در همه آثارش با زبانی ساده و همه فهم مفاهیمی نظیر، عشق وعلاقه به سنت های ایلی ، تمدن و فرهنگ و گذشته افتخار آمیز ایران و ایرانی ایلی ، ضرورت تجدد و مدرنیته، اهمیت دانائی و آگاهی ،احترام به طبیعت؛ مصایب فقر و نداری وتمنیات و خواسته‌ها و آرزوهای دیرینه، مناعت طبع و همت بلند مردم عشایر ،نقش باورهای خرافی و خرافه‌گرایی، فال بینی، رمّالی، دعانویسی و جن گیری ، فراز و فرودهای تاریخی را با صداقت ومحققانه وژرف اندیشانه روایت می کند.
3- محقق مردم شناس : کم نبودند جامعه شناسان و مردم شناسانی که چون در صدد شناخت و نگارش احوال عشایر و روستاییان به این خطه قدم می نهادند،یک راست سراغ کی عطا می رفتند. ازجمله دکتر نادر افشار نادری ، دکتر ایرج افشار ، جواد صفی نژاد، هوشنگ کشاورز و..... در سالهایی که اصلاحات ارضی انجام شده بود در این استان روسای ایلات و عشایر ، خوانین و کدخداها بیکار شده بودند زمین هایشان هم بین کشاورزان تقسیم شده بود. باید فکری به حالشان می کردند. پس دولت از موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران خواست تا در استان تحقیق و بررسی کند که چه کنیم این موضوع خود زمینه ایجاد یک آسیب اجتماعی نشود. دولت وقت به نتیجه رسید باید این افراد در سازمانهای دولتی و نیمه دولتی به کار گرفته شوند و شغل داشته باشند.پس نتیجه تحقیقات را اجرا کردند و به خوانین شغل دادند.
وقتی سال 1346هیات تحقیقاتی دانشگاه تهران به سرپرستی دکتر نادر افشار نادری بنیان گذار تحقیقات عشایری به استان آمدند مرحوم کی عطا طاهری نیز در کنار این هیات کار قرار گرفت به قول اقای یعقوب غفاری که گفته است ایشان ومرحوم طاهری تجربیات محلی داشتند و آنها علمی بودند ما روش تحقیق را از آنها یاد گرفتیم و آنها با اطلاعات و آگاهی های محلی ما تحقیقاتشان را کامل کردند.پنج تا 6 کتاب منتشر کردند و در آنها نام ما را نیز آوردند تا قبل از انقلاب با هر کسی از دانشگاه تهران ودانشگاه سایر کشورها به استان می آمد این دو بزرگوار نیز با آنان همکاری می کردند.
4- تاریخ‌نگار: در سال 1393 کتاب کوچ کوچ کی‌عطا به عنوان کتاب برتر دهه 80 برگزیده شد. این کتاب را انتشارات سخن معرفی کرده‌ و بخش‌هایی از این کتاب به زبان‌های دیگر برگردان شده‌است .این کتاب توسط یک مورخ ؛ مردم شناس ؛انسان شناس وجامعه شناس خبره نگارش شده که نشان از چند ساحتی بودن نویسنده دارد این کتاب با رویکردی تاریخی و با محوریت تجارب زیستی خودش دران دوره تاریخی زوایای زشت و زیبا و بعضاً ناپیدای زندگی مردم این دیار را درچارچوب رویدادهای اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی و سیاسی با نگاه محققانه و با هدف آشنایی نسل امروز و بویژه جوانان با گذشته نه چندان دور ایل و تبار به گونه‌ای ساده و بی پیرایه ارایه می دهد.
................................................................................................................................................
* مدرس دانشگاه
کد N2112491

وبگردی