آفتاب
تاملاتی انتقادی در باب بزرگداشت زن در جامعه امروز

ابژه‌سازی و از خود بیگانگی زنان در جامعه‌ای با روابط کالایی

ابژه‌سازی و از خود بیگانگی زنان در جامعه‌ای با روابط کالایی

زنان جامعه امروز، نه تنها از فضای سانتی‌مانتال و نمایشی و مصرفی روزهای بزرگداشت مقام زن بی‌زار نیستند، بلکه از نظرشان این لحظات بزرگداشت هر چه نمایشی‌تر، سانتیمانتال‌تر و مصرفی‌تر، بهتر!

خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ:

مهربانی و همدلی با زنان در یک جامعه بورژوایی که در آن روابط میان انسان‌ها به روابطی فتیشیستی و کالایی بدل شده، عموما شکلی گذرا، نمایشی، فریب‌کارانه و آغشته به مناسبات ابزاری-مصرفی دارد. در این شرایط روزهایی باید باشند که بتوان در آنها یک‌باره کاری کرد تا برای مدتی مدید (هر چه طولانی‌تر، بهتر) از مزاحمت مطالبات برابری‌خواهانه دیگران، - که در اینجا منظور زنان هستند - خلاص شد. تحلیل و همچنین استحاله محتوای روزهایی اصیل در سال با عنوان لحظات «بزرگداشت زن» در دوران نو را می‌توان بر این مبنا فهم کرد.

با اقتضائات منفعت‌طلبانه و ابزارانگارانه جامعه بورژوایی جدید که در آن با اشکال مختلف تسلط روابط کالایی مواجه‌ایم، مدام رابطه‌ و نظمی سلسله‌مراتبی یا از بالا به پایین، بین سوژه در مقام مرد، و ابژه در مقام زن، شکل می‌گیرد که همواره در پی تولید فضایی مسلط و در عین حال فریبکارانه است؛ فریبکارانه از این بابت که در دل نظم مردسالار چنین جوامعی، سوژه(مرد) تمایل دارد ابژه‌اش(زن) این نظم مسلط را کاملا طبیعی بیانگارد؛ برای طبیعی انگاشته شدن چنین نظم سلسله‌مراتبی بورژوایی و کالایی، وجود لحظاتی برای همدلی، مهربانی و بهادادن به ابژه، کاملا ضروری است. چرا که سلطه سوژه در دوران نو، لزوما باید در خویش رخنه‌ها و روزن‌هایی برای انعطاف‌پذیری داشته باشد تا به عنوان شکلی بدوی - و البته صادقانه - از سلطه جلوه نکند. قرار نیست همچنان مانند دوران‌های سنتی و کهن تمایزی صریح میان جنس اول و دوم برقرار باشد، این صراحت به ضرر منش فریبکارانه سلطه در دوران و جامعه جدید است. اما آنچه در این میانه حائز اهمیت است، حفظ فرم و شکل همان سلطه قدیمی و صرفا دست‌کاری در محتوای سلطه است. اساساً در مناسبات بورژوایی همواره شکلی انعطاف‌پذیر، نرم، غیرمتصلب و حتی غیرمتعین دارد و از اینجاست که تلاش می‌کند در عین بازتولید خود، خویشتن را در اشکال کاملا نمایشی و صوری، حامی برابری و آزادی و... نشان بدهد.

در چنین فضایی، سوژه(مرد) به شکلی انعطاف‌پذیر با تن دادن به نوعی سانتی‌مانتالیسم که خوشاید زنان ابژه‌شده است، اولاً راه تشخیص آن هژمونی و تسلط را می‌بندد و ثانیاً به همین واسطه، بیش از گذشته بر ابژه‌سازی و تبدیل زن به امری عینی-ابزاری تاکید می‌ورزد. سوژه(مرد) با این فرایند بیش از هر زمان امکان تبدیل شدن زن به سوژه آزاد و برابر با خویشتن را محدود کرده و با تعمیق هر چه بیشتر رابطه‌ای کالایی ابزاری، از زن موجودی(عینی)، از خود بیگانه و اسیر در مناسبات هژمون می‌سازد که خودش در دل نظم بورژوایی امکانات آن را به مرد داده است. در اینجا تاکید بر پذیرش این سلطه توسط ابژه(زن) دقیقا به اندازه اراده به سلطه توسط سوژه(مرد) اهمیت دارد و اگر قرار است به داوری اخلاقی دست زد، هرگز نمی‌توان سوژه را مقصر مطلق و ابژه را امری معصوم تلقی کرد. آنچه در اینجا باید محل توجه قرار گیرد دو شیوه متمایز «از خود بیگانی» است که در دو مسیر راه خود را می‌روند، «اراده به بازتولید» تسلطی تاریخی در اشکال جدید از یک سو و «اراده به پذیرش» آن تسلط تاریخی در اشکال جدید از سوی دیگر. هر دوی این سویه‌ها در امری یکسان به هم می‌رسند: اراده به پذیرش فرهنگ بورژوامنشانه مسلط و دیکته شده توسط ایدئولوژی سرمایه‌داری در جوامع لیبرال و متعاقب آن، پذیرش نتیجه بی‌چون و چرای این فرهنگ، یعنی کالایی شدن سراسر روابط میان آدمیان.

در این موقعیت، اگر چه مرد خود، در فرایندی از خود بیگانه کننده، حضور دارد و با تبدیل خود به سوژه محض در حال دور افتادن از ماهیت طبیعی، انسانی و اخلاقی خویش و همچنین فاصله گرفتن از هویت آزادی‌خواه و برابری‌خواه‌اش است، اما باید پذیرفت که در جریان تسلط این نظم ایدئولوژیک بورژوایی جهان جدید، که مرد به مثابه سوژه و زن به مثابه ابژه تعین یافته‌اند، زنان بیش از مردان دچار از خود بیگانگی می‌شوند و این از خود بیگانگی را می‌توان در دل رویدادهای بزرگداشت زنان به راحتی تشخیص داد.

به عبارت دیگر، در حالی که مرد اسیر مناسبات کالایی‌ کردن و کالایی شدن است، اما بواسطه اِعمال اراده‌اش در مقام سوژه‌ی این رابطه، تا حدی نسبت به خودِ این مناسبات آگاهی دارد، ولی زن در مقام ابژه و در دل فضای هژمونیک برساخته شده از نظم مردسالار جامعه بورژوایی سرمایه‌سالار، بسیار ساده‌تر و ناآگاهانه‌تر تن به کالایی شدن یا کالا شدن می‌دهد و قادر به تشخیص مناسبات و فرایندی که او را سخت در خویش گرفته، نیست. این اسارت ناخودآگاه و غیرسوژه‌ای در پارادایم یا نظم مسلط، نه تنها اجازه نمی‌دهد تا زن بر علیه این نظم بشورد، بلکه در حالتی بت‌واره(فتیشیستی) بیش از هر زمان دیگری در گذشته، باعث می‌شود تا او روابط کالایی-ابزاری را درونی‌تر کرده و حتی آن را بیشتر طلب کند. به همین دلیل است که زنان در جامعه امروز، نه تنها از فضای سانتی‌مانتالیستی، نمایشی، فریبکارانه و مصرفی روزهای بزرگداشت مقام زن و مادر و معشوقه و... بی‌زار نیستند، بلکه از نظرشان این لحظات بزرگداشت هر چه نمایشی‌تر، سانتیمانتال‌تر، فریبکارانه‌تر و مصرفی‌تر باشد، بهتر است! زنان بسیاری را می‌بینیم که در روزهایی که لحظات بزرگداشت مقام زن و... نیستند، هیچ مطالبه برابری‌خواهانه و مبتنی بر کرامت و اخلاق انسانی در اشکال غیرنمایشی و غیرمصرفی ندارند، ولی در عین حال همه حجم مطالباتشان متمرکز در «خاص» برگزار شدن زمانی زودگذر به عنوان روز بزرگداشت مقام زن است که در آن می‌توان و باید، با به راه انداختن نمایشی سانتی‌مانتال و شدیداً مصرفی، خوشبختی، خوشوقتی و عشق را لمس و درک کرد.

نکته پایانی و محل تامل آن است که این از خود بیگانگی در زنان که می‌توان آن را به بیانی دیگر، سطحی‌شدن و فروکاستن خویش به ابژه، توسط بخش مهمی از جامعه نامگذاری کرد که چون دامی خودخواسته، زنان را به دست خویش، از هویت تهی می‌کند، در عین حال بحرانی را رقم می‌زند که بیش از آنکه خود زنان را گرفتار کند، به اسارت، سردرگمی و حقارت مردان دامن می‌زند. به بیان دیگر این وضعیت اگر چه در ظاهر به نفع مردان جلوه می‌کند و باعث می‌شود فرهنگ مردسالار همچنان بر حفظ این وضعیت بکوشد، اما از منظری بالاتر و کلی‌تر آنچه حاصل می‌آید اتفاقاً و دقیقاً بیش از زنان به ضرر مردان تمام خواهد شد. مردانی که هویت و اصالت و آرامش خویش را تنها در یک رابطه برابر به دست خواهند آورد، با فروکاستن، سطحی/کالایی/ابزاری کردن زنان در دل نظم بورژوایی جامعه جدید، نه تنها مستقیماً در حال فروکاهش و سطحی/کالایی/ابزاری کردن خویش هستند، بلکه بواسطه سهم بسیار زیاد زنان در فضای اجتماعی و آینده جامعه، به طور مضاعفی در حال انحلال و اضمحلال وضعیت جمعی اکنون و موقعیت نسلی فردا هستند.

کد N2100457

وبگردی