آفتاب
نگاهی به نمایش گم و گور؛

روایت دردی که در سکوت گم و گور می‌شود

روایت دردی که در سکوت گم و گور می‌شود

تهران- ایرنا- نمایش گم و گور، روایتی دیگرگونه از قربانیان جنگ است؛ روایتی از دردهایی که در میان خاموشی مردمان رنج کشیده به فراموشی سپرده می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، صدای ویلن‌سل، آغازی رمانتیک برای نمایش گم و گور است اما در ادامه، تراژدی، درام و رمانس به هم می‌آمیزد و پایانی عجیب می‌سازد.
شاید گفتن این که این نمایش در سه اپیزود، نوشته شده و اجرا می‎شود، کاری ساده باشد اما در هم تنیدگی این سه اپیزود و پیوند آن‌ها نباید نایده و ناگفته باقی بماند. گم و گور یک نمایش ساده است، سادگی بی‌اندازه‌ای که ممکن است خوشایند نباشد اما ابراهیمی از این سادگی به نفع روایت خود بهره می‌گیرد، صحنه‌پردازی با استفاده از نور، به نقطه قوت کار او تبدیل شده است.
کارگردان در این کار فضایی ساخته است که می‌تواند از آغاز تا پایان بدون همراهی بخش دیگری، همه بار قصه را بر دوش بکشد. این نکته می‌تواند هم ضعف کار ابراهیمی باشد هم قوت او، چون المان‌های صحنه با هم برابر نیستند و به هنگام تماشا، نورپردازی بیش از هر ویژگی دیگر در صحنه به چشم می‌آید.

** آغازی خلوت با مونولوگ‌
این نمایش با مونولوگ مردی آغاز می‌شود که از خاطرات پدرش می‌گوید، ترکیبی از شوخی، گویش لری و ادبیات عامیانه ممکن است این ذهنیت را برای مخاطب ایجاد کند که قرار است با استند آپ کمدی گونه رو‌به‌رو باشد اما در اوج اپیزود اول که همان پایان آن باشد، فضای نمایش کاملا تغییر می‌کند و جدیت آن رخ می‌نماید.
در اپیزود دوم، دوگانه‌ای فکری میان دو مرد شکل می‌گیرد، چالشی از اعتقاد و ایمان که با هر بار خاموشی صحنه، شتک خون روی صورت بازیگران تکرار می‌شود، اینجا نیز استفاده درست از نورپردازی، کار ابراهیمی را درخشان می‌کند.
اپیزود سوم، به زندگی یک زوج می‌پردازد، این که چگونه مشکلات می‌تواند یک خانواده عاشق را از پا دربیاورد و به نابودی بکشد، مرد خانواده تحت تاثیر امواج جنگ تحمیلی زندگی سختی را می‌گذراند و همسرش با فرزندی این روزگار را کنار او تاب می‌آورد اما آیا تاب می‌آورد؟ شلوغ ترین بخش صحنه در این نمایش به همین اپیزود آخر تعلق دارد که از هفت سین بهره گرفته است. ماجرای این بخش از داستان به رحم اجاره‌ای نیز اشاره‌ای دارد، راه‌حلی که برای حل مشکلات خانواده برگزیده‌اند.

**اجرای یک نمایشنامه‌ خوب
نمایشنامه‌ این اثر، کاری تازه است و حرفی برای گفتن دارد، داستانی که توسط نویسنده اما با ارجاع به قصه‌های جنگ در چند کشور و در چند زمان ساخته شده است. روایتی با بازگشت به گذشته و پیوند به اصول اساسی نمایشنامه‌نویسی که البته ابهام در آن جایگاه ویژه‌ای دارد و نمی‌توان بخش‌های نمایش را بدون دو پارگی معنا از هم گسست و روایت جداگانه‌ای ساخت، هر چند هر اپیزود می‌تواند خود یک نمایش جداگانه با نمایشنامه‌ای مجزا باشد. پایان‌بندی خوب و بزنگاه‌های به موقع، فرصت فرود را به نمایشنامه نمی‌دهد و ضرباهنگ کار را حفظ می‌کند.
کارگردان نیز در استفاده و بازی گرفتن از بازیگران هوشیارانه عمل کرده است، چرا که «گم و گور»، بازی‌های قابل توجهی دارد، از اکت‌های به موقع، کنش‌های کافی و زبان بدنی که گویاست، یکی از نکاتی در این نمایش به خوبی دیده می‌شود، حالت‌های واقعی و نگاه‌هایی است که احساس را منتقل می‌کند. حس ترس، خشم، درد، سکوت، حتی دلسوزی و بی‌تابی در بازی این بازیگران به خوبی بیان می‌شود. بازیگران قدرت تصویرسازی مخاطب را به خوبی بازی می‌گیرند، نه جایی را خالی می‌گذارند نه قدرت خیال‌پردازی را می‌گیرند.

**بازی رنگ‌ها
با همه سادگی، رنگ‌ها و نشانه‌های گویایی در این اثر استفاده شده است، رنگ قرمز المان اصلی این نمایش است، از گلدان شمعدانی تا سیب‌های سرخ که این رنگ در هر سه اپیزود حضور دارد. رنگ لباس‌ها نیز مفهوم‌گرایی خاص خود را دارد، در اپیزود دوم لباس خاکی دو مرده‌شور، در ترکیب با ظرف شیشه‌ای آکواریوم‌گونه‌ای که درونش آب است و سیب‌ها در آن تاب می‌خورند، ترکیب آب و باد و خاک را به ذهن می‌آورد که خون نیز بخش تکمیلی آن است.
لباس سبز مرد جانباز در اپیزود آخر، با این که کلاهی سبز رنگ و یک سوئیشرت معمولی است، جنگ را به یاد می‌آورد؛ سبز لباس‌های ارتشی. لباس سیاه بازیگر زن نیز، پیام اندوه را منتقل می‌کند و می خواهد از تنی که زیر کمربند کبود شده سخن بگوید.
در تمام بزنگاه‌های صحنه و در لحظه‌های حساس صدای ویلن سل به گوش می‌رسد و نمایش با قطعه شعری به پایان می‌رسد که شاید مرثیه‌ای برای همه قربانیان جنگ است؛
«ناز چشمانت، حکم آتش‌بس ابدی این جنگ خونین است، آن‌جا که رویای بوسه‌ای، با شتک خون به گلوله تعبیر می‌شود، می‌ماند یک حرف، یک بغض، یک نگاه که با هر تکان نگاهت این شهر قتلگاه می‌شود و بیچاره من که زیر آوار نگاهت گورم گم می‌شود...».
***
نمایش «گم و گور» در بخش «چهل سالگی انقلاب» در جشنواره سی و هفتم تئاتر فجر، به نمایش درآمده است. این نمایش کاری از امین ابراهیمی، هنرمند تئاتر لرستان است.
«چهل سالگی انقلاب» به عنوان یکی از بخش‌های مهم موضوعی و محوری جشنواره سی و هفتم در دستور کار دست‌اندرکاران این رخداد قرار گرفته است. هدف از برگزاری این بخش توجه به نگاه‌های هنرمندان تئاتر در زمینه هایی است که به عرصه‌ها و بزنگاه‌های جریان انقلاب در ۴۰ سال اخیر گره خورده است.
سی و هفتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر با سکان‌داری نادر برهانی مرند در 11 بخش مسابقه‌ای و جنبی که از بیست و دوم بهمن ماه آغاز شده تا چهارم اسفندماه در تهران ادامه خواهد داشت.
فراهنگ**9211** 9053
کد N2089647

وبگردی