آفتاب
در انجمن جامعه شناسی ایران مطرح شد:

معماری مساجد و شناسنامه ای هنری برای مسلمانان

معماری مساجد و شناسنامه ای هنری برای مسلمانان

تهران - ایرنا - استادیار جامعه شناسی می گوید: معماری مساجد در دوره اسلامی شناسنامه هنرمندان مسلمان در هر دوره از آن تاریخ است. جایی که دین با هنر ملاقات می کند و نمودهای هنر اسلامی در این اماکن تجلی می یابد.

به گزارش روز دوشنبه خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا، محمد شاپوری در نشست «فهم دینی و معماری دوره صفوی» گفت: پی بردن به نمادها و پیام ها در مجموعه هنرهای به کار رفته در مساجد دوره های اسلامی، کلید شناخت هنر اسلامی و ایرانی است.
وی دراین نشست که به همت گروه جامعه شناسی تفسیری انجمن جامعه شناسی ایران در سالن کنفرانس این انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، افزود: در جامعه شناسی تفسیری به دنبال پیدا کردن و یافتن فهم کنشگران و پدیده های آگاه و فعال آنها هستیم.
شاپوری سپس به تشریح جامعه شناسی تفسیری پرداخت و گفت: هنر همیشه حاوی پیام و نماد است که باید توسط مخاطب آن فهم و رمزگشایی شود. معماری نیز به عنوان یک هنر حاوی پیام است که باید توسط مردم تایید شود و فهم کنشگران آن را تایید کند.
«در جامعه شناسی تفسیری برخلاف رویکردهای علت و معلولی رایج در رهیافت های جامعه شناختی، ما در پی رویکردهای تفسیری هستیم که به مقدمه و نتیجه به جای کشف روابط عِلّی نظر دارد. به این معنا که در دوگانه عینی (شرایط سیاسی و اقتصادی) و ذهنی (باورها و اندیشه ها) این رویکرد رهیافتی ذهن گرا دارد و معتقد است ماهیت بنیادی جامعه را باید در سطح تجربه ذهنی شناخت. از این رو به شناخت و فهم اساس جهان روزمره یعنی رفتار اجتماعی و فرایند های اجتماعی شدن علاقه مند است.»
در بخش بعدی سخن شاپوری به بیان تعاریفی از معماری پرداخت و گفت: « معماری نقطه تلاقی هنر و دانش است. از دانش مهندسی ساختمان بهره می برد، اما از آن جدا می شود و به هنر نزدیک می گردد. هنر هم مشحون از نماد و استعاره است. از این رو معماری نیز نمادگرایانه و استعاره پرداز می شود.
وی افزود: واژه معماری به معنای بسیار آباد کننده است. معادل فارسی قدیم آن مهراز است و در بیان مصطلح فارسی به معنای بنّا و سازنده به کار می رود. معماری را بهترین راه حل برای رسیدن به یک هدف تعریف می کنند. در طراحی و معماری از توده، فضا، بافت، نور، سایه، مصالح و برنامه استفاده می شود. در تعریف دو وجهی دیگر معماری فرآیند ساماندهی فضا و دستاورد ساماندهی فضاست. دستاورد نهایی ساماندهی نیز برای زندگی است. از این رو معماری ریشه در تعریف زندگی کردن دارد و دستاوردنش نیز تسهیل جریان زندگی است. »
این مدرس دانشگاه در ادامه در تبیین معماری اسلامی افزود: «معماری اسلامی به معماری پس از ورود اسلام به ایران اطلاق می شود. در نسبت با ورود اسلام به ایران با دو رویکرد مواجهیم. یک رویکرد که معتقد به پذیرش مشتاقانه دین از طرف مردم است و رویکرد دیگر پذیرش را به زور و به واسطه سرنیزه می داند. از آنجایی که شاهکار هنرمندانه با سرنیزه و زور ایجاد نمی شود، تغییر در سبک معماری پس از ورود اسلام به ایران، حاکی از این است که دین نمی توانسته با زور پذیرفته شده باشد. گستره مکانی معماری اسلامی نیز در ایران، عراق، ترکیه، سوریه، فلسطین، تونس و الجزایر و ... است.»
شاپوری در تبیین شاخصه های معماری اسلامی افزود: « استفاده از هندسه علمی، استفاده از هنرهای ابداعی منشعب از اندیشه معنوی مثل توحید و عمل به آموزه ها، اهمیت اصل حضور انسان و پُر رنگ بودن این موضوع برخی از شاخصه های این نوع معماری است. در معماری اسلامی بیرون و درون بنا یکی نیستند. سقف با کف فرق دارد. برای ورود انسان فضای داخلی تعبیه شده است. فضاها بر اساس کارکردشان درجه بندی و رتبه بندی می شوند. در منازل فضاهای جمعی از فضاهای فردی، خدماتی و عبوری متمایز است. فضاهای جمعی در مرکز است و سرویس های بهداشتی به عنوان مثال در گوشه های حیاط و بنا تعبیه می شود. عدم استفاده از تزیینات نابهنجار، غیرضروری و زیاد یک اصل است. تزیینات فاخر نه به خاطر تجملی بودن، بلکه با انشعاب از کلام الهی و شعرهای عرفانی در ستون ها و منبرها و گلدسته ها به کار می رود.»
اصول معماری اسلامی در هفت اصل خلاصه است. شاپوری آنها را توحید، اخلاص، علم، حیا و حجاب، عبادت و احترام، اقتصاد و ذکر معرفی می کند.
وی ادامه داد : توحید یکی گفتن به زبان، یکی دانستن، یکی عمل کردن به کردار و یکی شدن با وجود خداست. توحید در معماری حکمتِ بیان اسرار هارمونی است. در آیات متعددی در قرآن به وجود نظم درهستی اشاره می شود. برگرفته از نظم حاکم در هستی، معماری نیز ناظمانه و خلاقانه است. نظام عالمی که از واحد به کثیر و از کثیر به واحد سیر می کند. در طرح هندسی بناهایی مثل گنبد نیز چنین نظم و هارمونی ای در حرکت به سمت وحدت رعایت می شود. شناخت و به کار بستن این هارمونی وحدت گرا، یک اثر هنری را به هنر اسلامی نزدیک می کند. در اینجا نیز وظیفه معمار کشف این هارمونی و خلاقیت است و تسلیم شدن به آن همان مسلمانی است. عناصر وحدت بخش در معماری اسلامی مناسب با اصل توحید تقارن، تناسب، توازن، تعادل، توافق، تطابق، تشابه، تجانس، تناظر و تساوی است. معماری اسلامی نواختن آهنگ یگانگی و هارمونی است. همچنانکه مثلا در طراحی و معماری های شیطان پرستان دقیقا در نقطه مقابل ضد نظم و نظم شکن است.»
شاپوری در بیان دومین و سومین اصل گفت: اخلاص به معنای سادگی و بی پیرایگی است. استفاده از آب و نور به عنوان شاخصه بناهای دوره معماری اسلامی، نمادهای پاکی و خلوص این اصل است. همه چیز در معماری اسلامی رو به آسمان دارد. گنبدها، دور قوس ها، تیزی بالای درها، پنجره ها همه نوک تیز اند. این پیوستگی حاکی از پیوند این معماری با اصطلاحات و ادبیات عرفانی اسلامی است.
« در ادبیات عرفانی جدا شدن از خاک نماد پرواز و تعالی و رهایی از قیود منیت ها است. آسمان هم تجلی نمادین رهیدن از قیود خاکی و منیت ها و پیوستن به منبع کمال است. نقوش هندسی و گیاهی (اسلیمی) ها در بناهای اسلامی در پایین دیوارها مرز دار و منفک است و هر چه به سمت بالا می رود بی مرز و در هم تنیده و گره خورده می شود. این نماد حرکت به سمت اتحاد و پیوستگی و ترک منیت ها و مرزها است. اصل سوم اصل علم است. استفاده از علم ریاضی و خصوصا هندسه تجلی این اصل در معماری اسلامی است. حتی خط ها و کتیبه های به کار رفته مبتنی بر اصول درست هندسی است. مثال مشهور این استفاده و محاسبات دقیق ریاضی مسجد شاه اصفهان و شاهکار معمار آن در نقطه مرکزی در انعکاس و بازتاب صدا است. »
این مدرس دانشگاه در تشریح اصل چهارم و پنجم گفت: «اصل بعدی حیا و حجاب است. ساختمان در معماری اسلامی باید فضای حجاب را رعایت کند. بناها ظاهر و باطن یعنی اندرونی و بیرونی دارند. همچون ظاهر و باطن مومن، ساختمان ها نیز ظاهری آرام و شلوغی و هیاهویی در درون دارند. حتی کلون های زن ها و مردها متفاوت است. پنجره ها کوچک تعبیه می شوند و اصل مشرف نبودن و دیده نداشتن همواره مورد نظر معماران اسلامی است. اصل بعدی اصل اقتصاد است. اقتصاد علم بهینه تخصیص منابع یا علم انتخاب است. به معنای انتخاب بهترین راه حل برای تخصیص منابع در جهت دست یابی به اهداف.
«معمار مسلمان تا جایی که یک ماده در ساخت بنا جواب می دهد از ماده دیگر استفاده نمی کند. طراحی فضاها بر اساس تعداد افراد تعریف می شود. صرفه جویی اصل و اسراف در استفاده از مواد و مصالح مطابق با آموزه های دینی مذموم است. خودکفایی مورد توجه است و استفاده از منابع طبیعی هر منطقه برای ساخت بنای مورد استفاده در همانجا یک قاعده اساسی است. امری که گواه پیوند فرد با طبیعت و فعالیت سازگار و نامخرب در قبال آن است. همه اینها همان تسلیم و همنوایی با هارمونی هستی در معماری است.»
وی گفت : عبادت و احترام دیگر اصل مورد توجه معماری اسلامی است. در بناها مکان عبادت مقام و منزلتی ویژه دارد و حتما فضایی برای آداب تشرف تعبیه می شود. در عین اینکه سادگی و بی پیرایگی همچنان مورد عنایت است.
شاپوری در تشریح اصل ذکر می گوید:« ذکر به دو صورت ظاهری و پنهانی در بناهای معماری اسلامی متجلی میشود. نمود ظاهری آن وفور استفاده از آیات قرآن و اسماء الله در کاشی ها و کتیبه ها است. خیابان ها عمود بر قبله یا در جهت قبله طراحی می شوند. صورت پنهان این امر بناهایی مثل سی و سه پل است که با بازتاب دهانه ها در شب بر روی آب عدد 66 تداعی می شود که بنابر حروف ابجد معادل نام الله است.»
استاد جامعه شناسی دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح چهار سبک معماری بعد از ورود اسلام به ایران پرداخته و می گوید: «اولین سبک، سبک خراسانی ست. سبکی که متعلق به قرون اولیه اسلامی(قرون 1 الی 4) است. تحت تاثیر مساجد عربی است. پلان های مستطیلی شکل، فضای شبستانی، ساده و بی پیرایگی، مصالح خشت خام و آجر، استفاده از تک مناره ها و قوسی های بیضوی و تخم مرغی شکل از شاخصه های آن است. مسجد جامع میبد، ابرقو، اردبیل از نمونه های این سبک محسوب می شود. دومین سبک، سبک رازی است.این سبک مربوط به سده ی پنجم تا آغاز سده هفتم (دوره سامانیان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) است. چون اولین بناها در شهر ری (راز) احداث گردیدند این سبک به رازی معروف شد. ویژگی های آن پلان مستطیلی، فضای ایوانی، استفاده از طاق های جناقی(نیزه دار) و ساخت زوج مناره و ... است. »
شاپوری در توصیف سومین و چهارمین سبک افزود: «سومین سبک، سبک آذری است. این سبک با ورود مغولان آغاز شد و تا زمان صفویه ادامه داشته است. وجه تسمیه این نام این است که اولین بناها در شهر تبریز احداث گردید. این سبک خود به دو شیوه دوره ایلخانی به مرکزیت تبریز و دوره تیموری به مرکزیت سمرقند تفکیک می شود. هر کدام از این دو شیوه ویژگی های مخصوص خود را دارند. سبک چهارم سبک اصفهانی است. این سبک متعلق به دوره صفویه است که اولین بناهایش در اصفهان ساخته می شوند. دوره حکومت شاه عباس عصر طلایی این سبک است. پلان مستطیل شکل، پلان ایوانی، مصالح مرغوب و بادوام، تزئینات کاشی خشتی و هفت رنگ ، مقرنس کاری، یزدی بندی، کاربندی از ویژگی های آن است.»
شاپوری افزود: «بر همین اساس اگر به تحول تاریخی سبک های معماری دقت کنیم در می یابیم که هر چقدر از دوره سبک خراسانی به دوره سبک اصفهانی نزدیک می شویم محوریت اصول اسلامی در معماری کمرنگ تر شده است. به عنوان مثال در سبک خراسانی تزیین های ساده گچی به چشم می خورد. عوام و خواص بدون تمایز به یک چشم نگریسته می شوند.
«این خود به تقویت روح معنوی اسلامی کمک می کند. اما در بناهای دوره صفوی و سبک اصفهانی تزیین ها تجمل گرایانه می شود که نمایانگر تغییر معرفت دینی در دوره صفویه است. کاخ های پرتجمل در کنار مساجد پر تجمل، نشان می دهد که تجمل گرایی در معرفت دینی مردم برخلاف قرون اولیه اسلامی پذیرفته شده و جایگزین اصل ارزشی دینی سادگی گشته است. پیوند کاخ و مسجد برای اولین بار در تاریخ اسلام با اراده شاه صفوی مرسوم می شود. از طرفی بناها با اصل توحید نیز متعارض است. مثلا در مسجد شاه اصفهان راهروهای عوام و خواص از هم جداست. یا مسجد شیخ لطف الله به عنوان مسجدی طبقاتی، زنان حرمسرای شاه صفوی می شود. در نتیجه بناها دیگر قادر نیستند پیام های اصیل اسلامی را منتقل کنند.»
در پایان سخن و در نتیجه گیری کلی شاپوری گفت : «معماری دوران صفوی بیان می کند که تجربه ی اجتماعی تاریخی در معرفت دینی جامعه رسوخ یافته و ارزش های راستین دینی را از اصول اصلی خود منحرف ساخته است. این انحراف از اصول دین در سبک های معماری به کار رفته در بناها منعکس شده و در کنش های کنشگران بازتولید می شود. معانی برساخته از این وضعیت به عنوان معانی انتقال یافته به نسل بعد طی فرآیند اجتماعی شدن نخستین، در آنها هم درونی خواهد شد. این روند انحراف ادامه خواهد یافت و بازتولید خواهد شد.»

**9222**1601**
کد N2079941

وبگردی