آفتاب
واکاوی جنجال‌ها در اتحادیه ناشران در گفتگو با جعفریه؛

نمایشگاه کتاب غنیمت جنگی آقایان است/مستعفیان دنبال منفعت شخصی‌اند

نمایشگاه کتاب غنیمت جنگی آقایان است/مستعفیان دنبال منفعت شخصی‌اند

محمد علی جعفریه می‌گوید هیئت مدیره مستعفی اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران هرگز در دوره فعالیت خود به دنبال منافع صنفی نبوده و تنها منافع شخصی خود را دنبال کرده است.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: نشست خبری اعضای مستعفی از شرکت در انتخابات اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران که با ادعاهای جنجالی زیادی علیه برخی از اعضای اتحادیه همراه بود کماکان بازتاب‌های وسیعی دارد. در تازه‌ترین واکنش به این نشست محمدعلی جعفریه عضو قدیمی هیئت مدیره اتحادیه و مدیر نشر ثالث به توضیح موضوعات مطرح شده در این نشست پرداخته است. جعفریه در این گفتگو در کنار برخی تخلفات و زد و بند و بی‌اعتنایی گروه مستعفی به روی مساله پایبند نبودن این افراد به منافع صنفی تاکید کرده است. در ادامه این گفتگو را می‌خوانیم:

می‌خواهم این گفتگو را از اظهارنظر جنجالی شما در روزهای اخیر درباره انتخابات اتحادیه ناشران و استعفای جمعی هفت نفره از آن شروع کنم. شما در فضای مجازی نوشته بودید که تا چوب را برداشتیم، اینها فرار کردند. خب شاید بد نباشد بفرمایید که تعبیر شما از این چوب برداشتن دقیقا متوجه چه مساله‌ای است؟

من چوبی برنداشته‌ام، صنف برداشته است. اتحادیه یک نهاد صنفی است که در قانون امروز صنفی وظایفش مشخص است. اتحادیه نهادی است شصت ساله که با زحمت پیشینیان ما به ما رسیده است و نهادی کاملا تاثیرگذار است و با رصد امور سیاسی و اقتصادی کشور به فعالیت صنفی پرداخته است. شاید جالب باشد بدانید که در اولین دوره شکل‌گیری مجلس شورای ملی، نماینده کتابفروشان عضو مجلس بوده است.

ما به خاطر اینکه نهادی هستیم که هم به دولت وصل و هم بخش خصوصی هستیم، در طول تاریخ تضاد منافعی میان ما با بخش دولتی به وجود آمده است. البته وقتی ما طبق قانون اساسی فعالیت می‌کنیم و مجوز از نهادهای ذیربط حاکمیتی برای فعالیت می‌گیریم به معنای تبعیت از نهاد حاکمیت است اما نگاه صنف و ناشران همواره بر این بوده که بر تشکل خودشان و نیز روابط دولت با آنها تنها قانون و نه سلیقه طرفین حاکم باشد. همه قانون را قبول داریم و روی آن توافق داریم.

دوستان مستعفی اما ساز دیگری کوک می‌کنند. آقای یحیی دهقانی در نشست خبری گفته است که زمان که من یعنی محمد علی جعفریه به همراه آقای کیائیان و سایر دوستان در هیئت مدیره اتحادیه بوده‌ایم نامه دادیم که انجمن‌ها به کمک انجمن‌های نشر در اداره اتحادیه نیاز داریم. بله ایشان درست گفته‌اند. بیشترین تعامل با انجمن‌ها در زمان مدیریت ما بر اتحادیه بود. ما هنوز هم معتقدیم که انجمن‌ها باید بازوی اتحادیه باشند و نه اینکه مخالف منافع صنفی بوده و تنها بر پایه منافع خود کار کنند. معتقدیم کل منافع صنف باید یکپارچه باشد و از همه نیروها استفاده شود تا صنف به کار خود ادامه دهد.

خب با این حساب شما چرا با این گروه هفت نفره که به طور مشخص نمایندگان انجمن‌های نشر هستند به اختلاف خوردید؟

اختلاف از آنجا شروع شد که ما عنوان کردیم که متاسفیم که ناشران عمومی در هیئت مدیره جایی ندارند. همان موقع آقای دهقانی به من گفتند که ما نماینده همه بدنه نشر هستیم. گفتیم خیلی هم خوب است و امیدواریم که واقعا همین باشد.

این حرف برای زمان مدیریت آقای قدیانی بر اتحادیه است؟

از آن زمان این مساله شروع شد و ادامه پیدا کرد. حرف ما این است که باید منافع صنف مورد توجه قرار بگیرد نه منافع دولت. دولت خودش می‌تواند نفعش را پیدا کند و حراست کند. ما باید منافع خودمان را چهارچوب جمهوری اسلامی دفاع کنیم. کسی عضو هیئت مدیره نباید بشود که از منافع دولت استفاده کند باید مدافع منافع صنف باشد. این آقایان که حالا علم استعفا بالا برده‌اند در چهار سال گذشته تنها از منافع خودشان و نه صنف دفاع کرده‌اند و این به نشر ما آسیب زیادی زد و روز به روز هم مسائل بیشتر شد. مشکلات صنف دیگر مشکل آقایان نبود

شفاف‌تر درباره این مشکلات توضیح دهید؟

این دوستان بیشتر ناشر آموزشی و کمک آموزشی و کودک و ...هستند. صورت جلسه هیئت‌مدیره‌هایی که این دوستان بودند را ببینید. در این شش هفت سال کی برای یک نوبت هم که شد در یک جلسه با موضوع ممیزی کتاب شرکت کردند؟ مگر صنف ما درگیر این مساله نیست؟ می‌دانید چرا نرفتند؟ چون مشکل کار شخصیشان این نیست. در چند جلسه با هیئت امنای خرید کتاب و یا مسئولان طرح کاربری فرهنگی شرکت کردند؟ ناشر و کتابفروش درگیر این مسائل است اما آقایان نه. این دوستان فکر می‌کنند عقل کل هستند در حالی که اتحادیه عقل جمعی می‌خواهد و نه عقل کل. در صنف ما کارشناس و استخوان خرد کرده کم نداریم که می‌شود از تجربه و رابطه آنها استفاده کرد. اما اینها فکر کردند فقط و فقط خودشان متوجه هستند و صنف غنیمت جنگی در دست آنهاست. اگر هم برخی از آنها با صنف جوشیدند بیشتر به خاطر علاقه شخصی بود و نه خرد جمعی

سوالی که مطرح می‌شود این است که اگر ناشران عمومی مدیریت اتحادیه را به دست بگیرند چه تضمینی هست که آنها نفع شخصی را به نفع عمومی ترجیح ندهند؟

بافتی که ما برای اتحادیه پیش بینی کردیم بافتی است که همه ناشران در آن نماینده داشته باشند. مگر ما در دوره مدیریتی‌مان نبودیم که انجمن‌های تخصصی را به اتحادیه آوردیم و به آنها مسئولیت دادیم. مگر اینطور نبود که وقتی اتحادیه مسئول برگزاری نمایشگاه کتاب بود به  آنها سمت داد. حرف ما این است که همه فعالیت‌ها باید زیر پوشش اتحادیه باشد. باید دست به دست هم بدهیم که صنف و اتحادیه قوی داشته باشیم. ما برای خودمان چیزی نمی‌خواهیم. ما یک صنف قوی می‌خواهیم. من به ناشر عمومی و غیر عمومی چندان اعتقادی ندارم از قضا این دوستان بودند که با تامین صرفا منافع گروه خاص فعالیت خودشان ناشران عمومی را از سایر بخش‌های نشر جدا کرده و به آنها بی اعتنایی کردند.

الان مشکل کاغذ مشکل همه ناشران است. به خاطر شرایط کشور کاغذ مانند سابق وارد نمی‌شود. ما به عنوان ناشر عمومی پیشنهاد دادیم که اولا کاغذ اولویت کشور و کالای اساسی نیست. دارو اولویت اصلی است و نیاز مردم به آن در اولویت قرار دارد. حالا که دولت کاغذ را در ردیف دارو قرار داده، ارزی که برای واردات آن صرف می‌شود و کاغذی که وارد می‌شود متعلق به همه مردم است و باید درست مورد استفاده قرار بگیرد. این آقایان می‌گویند که باید هر انجمن فلان مقدار کاغذ بگیرد. ما می‌گوییم در این وضعیت چرا مثلا فلان انجمن نشر آموزشی باید کاغذ دولتی بگیرد و بعد کتاب چاپ کند و با پنجاه درصد تخفیف بفروشد؟ این کارها معنی‌اش چیست؟ اولی جامعه ما امروز انتشار چه کتابی است؟ باید ببینیم مردم الان چه چیزی نیاز دارند؟ کتاب کمک آموزشی یا کتابی که نشاط فراهم کند. کاغذ وارداتی غنیمت جنگی نیست.

اتحادیه وقتی کار کارشناسی انجام دهد چنین اتفاقاتی رخ نمی‌دهد. وقتی جایی مثل ارشاد یا شهرداری و یا...  نماینده می‌خواهد برای مذاکره چرا آقایان فکر می‌کنند که فقط خودشان صلاحیت این کار را دارند؟ چرا هیچ کدام از ۱۲۰۰ عضو دیگر و توانایی‌هایشان را بالاتر از خود نمی‌بینند.

با این همه به نظر می‌رسد یکی از مشکلاتی که در زمینه مدیرت صنف وجود دارد خواسته و ناخواسته به مسئولیت‌ها و پست‌های تفویضی از سوی دولت به هر کدام از این دوستان برمی‌گردد که آشکارا میان آن دعواست. راحت می‌گویم مسئولیت مدیریت اجرایی نمایشگاه و یا مدیریت کمیته‌ها در زمره مسئولیت‌هایی است که خیلی از اعضای هیئت مدیره و متقاضی عضویت در هیئت مدیره برایش حاضرند هر کاری بکنند. موافقید؟

آقای نورشمسی شما نمایشگاه کتاب فرانکفورت را در سه دوره تجربه کرده‌اید. می‌دانید که مسئولیت‌ها در آنجا به شخص حقوقی واگذار شده است و نه شخص حقیقی. هدف هم انتقال تجربیات به بدنه صنفی منتفع از نمایشگاه است. ما در اینجا چه کار می‌کنیم؟ یکسال آقای توکل مدیر اجرایی می‌شود و یکسال آقای دهقانی و سال بعد هم خدا می‌داند که. بگذریم از اینکه آقای یحیی دهقانی اصلا چه تجربه‌ای برای این صنف دارد و جایگاهش در صنف کجاست. ما به آقای معاون فرهنگی وزارت ارشاد گفتیم که باید این مسئولیت‌ها را به شخص حقوقی واگذار کنید تا کسی که مسئولیتی دارد از مدت‌ها قبل بداند که کارش چیست و برایش برنامه بریزد و مهمتر از همه انباشت تجربه در صنف پدید بیاید.

چرا دولت زیر بار این مهم نمی‌رود؟

ارشاد این نظر را پذیرفته است. این آقایان هستند که زیر بار این حرف نمی‌روند و سنگ‌اندازی می‌کنند.

خب باید وزارت ارشاد در آئین‌نامه‌اش این مساله را مطرح کند که نمی‌کند

ما یک شورای سیاستگذاری برای نمایشگاه کتاب داریم که این مساله را باید هدایت کند و این دوستان در آن عضو هستند و نمی‌گذارند این مساله مطرح شود. ما سی و دو دوره نمایشگاه کتاب برگزار کردیم و همه‌اش خانه به دوش بوده است. چه کسی باید به ارشاد برای برگزاری و تثبیت این نمایشگاه مشورت بدهد جر یک اتحادیه قوی و صاحب فکر. در این پنج ساله اخیر یکی از طلایی ترین دوران‌ها برای همراهی ارشاد با صنف را شاهد بودیم که شاید دیگر هرگز تکرار نشود. آقایان به سادگی این فرصت را سوزاندند و منفعت صنف را به خاطر نفع خود نابود کردند.

دو سال پیش از این ما پیشنهاد دادیم که اگر نمی‌توانید با هم کار کنید همه استعفا کنید و انتخابات تازه برگزار شود. شروع کردند به توهین که تو سودای مدیریت داری. من اگر می‌خواستم در این جمع صنفی باشم که وقتی دوره‌ام با موفقیت تمام شد دوباره کاندید می‌شدم.

فلاکت امروز صنف نتیجه عملکردهای اینچنین همین آقایان مستعفی است. امروز اما صنف متوجه شده که آنها در چهارچوب منافع صنف کار نکرده‌اند و هم‌اندیشی کرده که آدم‌هایی را با شرایط دیگری به مدیریت خود برگزیند. این آقایان هم فهمیده‌اند که دیگر رای ندارند افتاده‌اند به مغلطه و شلوغ‌کاری و استعفا

در نشست خبری روزهای اخیر ناشران مستعفی از انتخابات مساله شورای پیشکسوتان در اتحادیه مطرح شده است و تفکری که هیئت مدیره فعلی معتقد بودند این شورا به شکلی قیم‌مابانه در صدد اعمال آن بوده است. شما در باره این شورا و اتفاقات آن چه دفاعی دارید؟

دوستان صنف که خارج از اتحادیه بودند سعیشان این بود که اختلافات صنفی در درون خانه صنف حل شود این شورا برای همین شکل گرفت. می‌خواست تا مسال و اختلافات مدیریتی را برطرف کند. گفتیم از اعضای صنف که همه‌ هیئت مدیره قبول دارد یک شورای مشورتی ایجاد شود. همه اسامی را دادند و شورا تشکیل شد. اسم شورا مشورتی بود. نه قدرت اجرایی داشت و نه چیز دیگری. تنها می‌خواست نظر مشورتی بدهد. همان جلسه اول که دیدند خروجی جلسه با خواست آنها هم پوشان نیست زدند زیر همه چیز. صنف وقتی این شورا را تشکیل داد فهمیده بود که اینها در حال رفتن به کدام مسیر هستند. ما همیشه ملازم به قانونیم. هرگز نخواستیم که نظر شورای مشورتی مصوبه قانونی شمرده شود. اتحادیه الزامی نداشت به پذیرش اما بحث ما این است که خودشان هم حرف خودشان را قبول ندارند.

بحث دیگری که به تازگی مطرح شده است موضوع واردات کتاب و بخش بین‌المللی نمایشگاه کتاب است که در این زمینه ادعاهای عجیبی مطرح شده است. شما می‌دانید که این پدیده واردات کتاب در کشور ما چطور در حال انجام است؟

یکسری افراد و ناشران در کشور ما هستند که از سالها قبل و حتی پیش از انقلاب اسلامی کتاب وارد کشور می‌کرده‌اند مثل انتشارات زند و لاروس. بعد از انقلاب این مساله کم‌رنگ می‌شود تا اینکه برخی به واردات کتابهای هنری و پزشکی مشغول می‌شوند. مثل هر وارد کننده دیگری از دولت ارز می‌گیرند و کتاب وارد می‌کنند. خریدارش هم دانشگاه‌ها و برخی کتابفروشی‌ها بوده‌اند. اگر در نمایشگاه در این زمینه تخلفی شده است باید مسئول مربوط پاسخ بدهد. اما من سوالی دارم. آقای حسینی نیک که بازرس اتحادیه است چرا تا الان به صنف در این زمینه گزارشی به صنف نداده است؟ وقتی هیچ رسانه‌ای از این مساله خبری ندارد و اعضای صنف هم کمابیش مطلع نیستند که ماجرا چیست، چرا آقایان الان یادشان افتاده که وظایفی دارند. یا نفعی می‌برده‌اند که قطع شده و یا مسائل شخصی‌شان می‌طلبد که الان این مسائل را آن طور که دوست دارند بیان شود.

البته دوستان می‌گویند که مسائلی مانند معافیت مالیاتی و یا گشایش در تعامل با تامین‌اجتماعی را سامان داده‌اند. شما اینها را هم رد می‌کنید؟

این هیئت مدیره در زمینه مالیات هیچ کاری نکرده‌ است. من یک مشکل شخصی مالیاتی داشتم و رفتم خدمت  آقای خسروی معاون وقت مالیاتی وزیر اقتصاد و دارایی. در جلسه متوجه شدم که ایشان خیلی به حوزه کتاب و ناشران علاقه دارد. من از مساله خودم منصرف شدم و به بیان موضوع معافیت کتابفروشی‌ها پرداختم. قبول کردند که مساله را حل کنیم. همانجا زنگ زدیم به آقای آموزگار و بعد هم آقای کیائیان و دو جلسه برگزار کردیم و با پیگیری آقای خسروی و دستوری که از شخص وزیر گرفتند مساله حل شد. اتحادیه کاری نکرد این مساله حاصل یک تلاش شخصی بود. در زمینه تامین اجتماعی هم بد نیست بگویند دقیقا چه کار خاصی کرده‌اند.

اما سوالم از بازرس قانونی اتحادیه این است که مگر شما مدافع منافع صنف نیستید؟ چرا وقتی وزارت اقتصاد به وزارت ارشاد نامه نوشت که اسامی کتابفروشان را اعلام کنید تا ما معاف کنیم را یادتان هست؟ کتابفروشان مجوز فعالیت خودشان را از اتحادیه می‌گیرند ولی وزارت اقتصاد اسامی را از وزارت ارشاد خواسته بود. آقای بازرس قانونی رفت به ارشاد و خواست تا مشکل را حل کند. بازرس اتحادیه پیشنهاد می‌دهد که کتابفروشان هم مجوزشان را از ارشاد بگیرند. در حالی که ما سالهاست با ارشاد مجادله داریم که مجوز فعالیت ناشران را هم به صنف نشر بدهند، بازرس اتحادیه برای خودشیرینی می‌رود به وزارتخانه می‌گوید که بیایید و همین مجوز کتابفروشان را هم از صنف بگیرید و شما صادر کنید. حتی آئین‌نامه هم برای این کار نوشتند. رئیس اتحادیه نتوانست این دوستان را راضی کند که از این مساله دست بردارند پس ناشران را دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان برای این مساله فکر کنند. من به دنبال همین جلسه به سراغ معاون وزیر دارایی رفتم و خواستم که نامه را به جای ارشاد به اتحادیه ارسال کنند که ایشان پذیرفت و نامه ارسال شد و مساله حل شد.

این تنها یک نمونه از اقدامات آقای بازرس است. اگر همه صنف هم جمع می‌شدند که این کار را بکنند ایشان حسب وظایف قانونی خود نباید اجازه آن را می‌داد اما کاملا برعکس عمل کرد.

آقایان در اقدامی نمایشی کمیته صیانت از نشر برای مقابله با قاچاق کتاب درست کردند اما این مشکل هیچ‌وقت مساله اصلی هیئت مدیره نبوده است و برای همین کمیته کاری پیش نمی‌برد. ما جمعی از ناشران پرکار دور هم جمع شدیم و کمیته را تکانی دادیم. بیست انبار قاچاق کتاب را به کمک نیروهای اطلاعاتی کشف کردیم. ششصد هزار جلد کتاب قاچاق جلب کردیم. دوستان ما شب‌های زیادی تا صبح کشیک قاچاقچی‌ها را دادند، فحش خوردند، تهدید به مرگ شدند اما کار را به سامان رساندند تا صنف را نجات دهند. آقای بازرس صنف یک دقیقه در شورای صیانت حضور نداشته و یکبار حتی سراغی از این دوستان و همکارانی که دبنال کشف انبارها بودند نگرفته و حتی نشده یکبار بیاید و یکی از این انبارها را ببیند. فقط رفته در تلویزیون و درباره قاچاق کتاب صحبت کرده است. شما از ایشان بپرسید یک جلد از این کتابها را دیده؟ یکی از این انبارها را دیده؟ او وظیفه‌اش این بوده که این کار را بکند.

شما به عنوان یک ناشر و عضو قدیمی هیئت مدیره اتحادیه قبول دارید که بیشتر اختلاف‌های موجود در هیئت مدیره صنف به خاطر منافع حاصل از مدیریت نمایشگاه کتاب و تفویض وظایف از دولت به سمت صنف به شکل فعلی است؟

نمایشگاه کتاب همیشه غنیمت جنگی آقایان بوده است. همه نمایشگاه‌های دنیا مدیریت واحد دارند. اینکه هر سال این مدیران عوض شوند حاصلش می‌شود همین که می‌بینید. من فکر می‌کنم ارشاد با همکاری اتحادیه باید پست حقوقی تعریف کند و افراد حقوقی باید در راس آنها باشند.

یکی از مسائلی که دوستان مستعفی از آن به عنوان مصداق ایراد اتهام علیه خودشان یاد کرده‌اند ماجرای باغ کتاب است و فعالیت شرکت ماه‌پیشونی. گفته شده که شما هم به عنوان یکی از کسانی که در این مجموعه یک کافی‌شاپ را در اختیار دارید در این مساله نقش دارید. در این زمینه توضیح دهید؟ چرا زمانی که شما در اتحادیه حضور داشتید برای در اختیار گرفتن بخش بزرگسال این مجموعه برای صنف به تعبیر آقایان اهمال شده است؟

آقای توکل صدیقی در جلسه اخیرشان گفته است که آقای اشعری از ایشان مشاوره گرفته است و توانسته‌اند ایشان را راضی کنند که بخش کودک را دریافت کنند.

حتی صحبت از واگذاری رایگان بوده است

بله. اولا آقای اشعری که اجازه نداشته اموال عمومی را به کسی رایگان واگذار کند. ما هم سی سال است به وزارت ارشاد مشاوره می‌دهیم. پس باید الان بخشی از ساختمان وزارتخانه را به ما بدهند.

شهرداری وقتی خواست در تپه‌های عباس آباد مکانی فرهنگی برپا کند دنبال این بود که اینجا را محل دائمی برگزاری نمایشگاه کتاب کند. با وجود اینکه دولت آقای احمدی‌نژاد روی کار بود و ما مغضوب، اما به عنوان هیئت مدیره اتحادیه به مراسم کلنگ‌زنی آنجا دعوت شدیم. کار که جلو رفت آقایان رفتند زیر گوش آقای اشعری خواندن و کاربری مجموعه را عوض کردند تا از این نمد برا خودشان کلاهی ببافند.

سیدمجید حسینی که روی کار آمد به خاطر اینکه من ناشرش بودم، از من مشورت گرفت که اینجا را چه کار کنیم. من از او خواستم از ناشرانی دعوت کند و برایشان شرح دهد که ماجرا چیست. قرار بر این نبود که آنجا کتابفروشی شود و کاربری فرهنگی برایش تعریف شده بود. آقایان ماه‌پیشونی اما فشار آوردند که باید اینجا را به ما بدهید. حدود یکسال ما سعی کردیم که بهره‌برداری از این مجموعه را به خاطر نفع صنف به شرکت تعاونی ناشران و کتابفروشان تهران واگذار شود. حتی آقای حسینی به من و جمعی از دوستان گفت که بیایید و یک شرکت ایجاد کنید و بخش بزرگسال را بگیرید. ما گفتیم که اینجا محلی عمومی است و باید روی کاربری آن فکر شود. در حالی که آقایان تنها نفع خودشان را دیدند. من آنجا برای کودکان یک کافی‌شاپ احداث کردم که برای من هم البته نیست. من راه‌اندازی کردم و فرد دیگری آن را اداره می‌کند. این کافی‌شاپ را طبق مزایده گرفتیم. من حتی آنجا بهره‌بردار هم نیستم. کسی را که من معرفی کردم بهره‌بردار است. آنجا دارد کارش را می‌کند و حق دولت را می‌دهد و از قضا سوددهی هم ندارد.

مشکل ما با کار شخصی نیست با بی‌اعتنایی به منافع صنفی است. باغ کتاب فعلی تنها ده میلیارد تومان مبلمان شهری و قفسه کتاب و... دارد که شهرداری به آقایان داده است. حرف این است که گاهی یک ناشر  و بخش خصوصی کاری را می‌کند که دمش هم گرم و هر چه هم سود داشت نوش جانش. اما وقتی کسی از درون مجموعه مدیریتی یک صنف یک امکانی که می‌توانست نفع به صنف برساند را به نفع خودتان مصادره کردید. به صنف چیزی اعلام نکردید. الان همین دوستان در بندرعباس هم فروشگاه زدند، نوش جانشان. مگر آقای قدیانی یک مجموعه شش طبقه‌ای در خیابان کریمخان در دست ساز ندارد که از قضا خودم به او گفتم بیا و این ملک را بخر، نوش جانش. مشکل این است که چرا عده‌ای برای نفع شخصی خودش کاری کردند که صنف از یک امکان محروم بشود.

خب بعد که متوجه شدید برای نفع صنف چرا بخش بزرگسال را نگرفتید؟

این کار ما نیست. شرکت تعاونی ما باید این کار را می‌کرد که ورشکسته شده بود. می‌شد من شخصا این کار را بکنم اما گفتم اینجا یک محل عمومی است و نفعش باید به صنف برسد و نه شخص من. آقایان خودشان می‌گویند ما رفتیم قبل از افتتاح با آقای اشعری بستیم و آنقدر هم محکم بوده سمبه‌شان که با رفتن آقای اشعری هم کارشان را ادامه داده‌اند.

آقای جعفریه در نشست درباره شما و استفاده شما از منابع دولتی برای تاسیس کتابفروشی ثالث هم از سوی آقای عبدالعظیم فریدون اتهامی زده شد. مایلید در این زمینه هم توضیح دهید؟

آقای کیائیان فروشگاه کریمخانش را سال ۶۴ با قیمت دو نیم میلیون تومان می‌خرد و بعد چند سال آن را به نشر کارنامه به قیمت ۱۳۰ میلیون می‌فروشد و فروشگاه فعلی را با قیمت ۱۷۰ میلیون تومان می‌خرد. آقای میرباقری فروشگاه خودش را در کریمخان به قیمت سه و نیم میلیون تومان می‌خرد و بعد چند سال از شریکش جدا می‌شود و فروشگاه فعلی نشر گویا را با قیمت سیصد میلیون تومان می‌خرد. اما من سال ۷۹ در پاساژ فروزنده یک کتابفروشی را قسطی خریدم. پنجاه میلیون تومان پولش بود. بیست میلیون را نقد دادم و باقی را ماهی یک میلیون تومان. پس از مدتی با صاحب ملک پاساژ به اختلاف خوردم. آنجا را به نشر رهنما فروختم به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان. در کریمخان مغازه فعلی را پیدا کردم که دو سه سال بود تخلیه بود. صاحبش ایران نبود. این مغازه قبول در کار مبلمان بود. اینجا را دویست میلیون تومان خریدم. ۱۰۰ میلیونش را از آقای صبایی نشر رهنما گرفته بودم. بیست میلیونش را با فروش طلاهای همسرم تهیه کردم و بیست میلیون تومان را هم پدرم به من داد و شصت میلیون را هم آقای میرباقری نشر گویا به من قرض داد.

اما آقای فریدون بفرمایند که فروشگاه چند میلیاردی شهرکتاب ونک را طبق چه مزایده‌ای دریافت کرده‌اند؟ باکدام رابطه آنجا را گرفتند؟ چقدر اجاره‌اش را می‌دهند؟

متاسفانه این آقایان کسانی هستند که از بدنه دولت به بخش خصوصی آمدند و از امکانات نهادهای دولتی استفاده کردند برای کار نشر. من اما از صفر  کارم را شروع کردم. خانواده من ۱۲۰ سال است که در کار نشر هستند. این آقایان اما سابقه‌شان چیست؟ رابطه‌هایشان چیست؟ ما که گفتیم این دوستان هم بگویند

آقای جعفریه یکی از کلیدواژه‌های نشست اخیر افراد مستعفی از انتخابات عبارت پدرخوانده بود. شما درباره عبارت پدرخوانده صنف که به طور مشخص این افراد به آقای کیائیان مدیر نشر چشمه نسبت داده‌اند چه توضیحی دارید؟

روزی در سال ۶۳ من چاپخانه پدربزرگم کار می‌کردم. کنار منزل پدرم یک سوپرمارکت بود که صاحبش کتابخوان حرفه‌ای بود. روزی به من گفت که یک رفیقی دارد که کتابفروشی زده است و در کار نشر کتاب است و دنبال کاغذ برای چاپ کتاب است. گفتم چقدر می‌خواهد؟ گفت هشتاد بند کاغذ تحریر. آدرس چاپخانه‌اش را پرسیدم و فردا صبحش در راه رفتن به چاپخانه به دوستی گفتم که کاغذ را بفرستد. شب که برگشتم دیدم دوست سوپرمارکتی پاکتی کاغذی پر از پول به من داد. گفتم ماجرا چیست؟ گفت دوست ناشرم پول کاغذش را فرستاده است. گفتم: بهش سلام برسان و بگو تو ناشر نمی‌شوی چون کسی برای کاغذ کسی پول نمی‌دهد و همه چک شش ماهه می‌دهند. بعدا فهمیدم این ناشر همین آقای کیائیان بوده و بهش گفتم که اشتباه می‌کردم که فکر می‌کردم ناشر نمی‌شوی. شدی و توانستی.

من آقای کیائیان را سال‌هاست که می‌شناسم. هر کسی و انسانی نقط ضعف و قوتی دارد. او به عنوان یک فرد موفق در نشر ایران باید هم حرف‌هایی پشت سرش باشد. خب باید پشت سر او هم قاعدتا بگویند که فلان دزدی را از او دیده‌اند و یا فلان دروغ را. اما کسی این را نشنیده است. پشت سر ایشان از این حرف‌ها زیاد است اما ایشان که سی و پنج سال است رفیق من است تا به حال هیچ کدام از این رفتارها را از خود بروز نداده است. من آدم سالمی دیده‌امش. چیزی از او ندیدم که حس کنم در این سی و پنج ساله به من کلک زده است. اگر کسی آنقدر کاریزما دارد که می‌تواند همه صنف را دور خودش جمع کند که نقطه ضعف نیست. نقطه ضعف یعنی اینکه کاری کرده باشد که از چشم بیفتد. وقتی نکرده و نیفتاده باید هم به او این تهمت‌ها را بزنند.

صنف حرمت دارد و حرمتش در دست پیشکسوتان است. احترام آنها واجب است. امروز شاید این دوستان حیا را از بین برده باشند اما صنف که هنوز حیا دارد. به ریش‌سفید و پیشکسوت خود احترام می‌گذارد. حرفش را هم تا جایی که درست باشد قبول دارد. شما یک حرف نامعقول از ایشان بگویید که صنف پذیرفته باشد. زمانی که ما در هیئت مدیره بودیم به دلایلی که هنوز هم نمی‌دانم آقای همایی و رمضانی استعفا کردند. احترام و دوستی ما هنوز پابرجاست و چیزهایی که از آنها در آن یکی دو سال یاد گرفتم تا همیشه همراهم خواهد بود.

چرا شما و آقای کیائیان دیگر کاندید عضویت در هیئت مدیره اتحادیه نشدید؟

 آقای کیائیان عضو هیئت مدیره بوده و چهارسال رئیس. اگر قرار بود کار سیاسی کند که همان دوره می‌کرد و همان موقع هم نمی‌گذاشتند عضو شود. این حرف‌ها که زده شده از سر بی‌عقلی است. ایشان و من و امثال ما دیگر برای این مسئولیت‌ها پیر شده‌ایم. ما دنبال جوانگرایی هستیم کما اینکه کار نشرمان را هم به فرزندانمان واگذار کرده‌ایم. ایشان و بنده هر دو بیماری قلبی داریم و کار خودمان سنگین است. این کارها را باید جوانترها بکنند. ما احتراممان را از مردم می‌گیریم و نه از پست و مقام.

کد N2065636

وبگردی