آفتاب
استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مطرح کرد:

مردی که تمام سیستم‌های جاسوسی، نظارت و قضاوت را زیر نظر داشت/نباید بگذاریم خواجه نظام را به سرقت ببرند و با لعاب‌های دروغین بپوشانند

مردی که تمام سیستم‌های جاسوسی، نظارت و قضاوت را زیر نظر داشت/نباید بگذاریم خواجه نظام را به سرقت ببرند و با لعاب‌های دروغین بپوشانند

دبیر کنگره هزاره خواجه نظام‌الملک می‌گوید: ویژگی نخبه‌گرایی سیاسی، پیوند عملیاتی با قدرت است که باعث افزایش قدرت حاکمیت می‌شود و خواجه نظام به‌طور قطع یک سیاستمدار نخبه‌گراست. البته سیاست‌نامه برای عوام متنی تلخ و ناخوشایند است در حالیکه، ماهیت و منطق سیاست همین است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هزارمین سالگرد تولد خواجه نظام‌الملک توسی فرارسیده است و گویا آوازه‌ی نام سیاستمدار قرن 5 هجری ایران، در پس یک هزاره از تاریخ، کماکان می‌درخشد. نگارنده سیاست‌نامه که بیش از سه دهه وزارت دولت سلجوقیان را برعهده داشت، توانست تا براساس فهم تاریخی خود از منطق امر سیاسی، اثر سترگ سیرالملوک یا سیاست‌نامه را در 50 باب، در رابطه با ماهیت امر سیاسی و آیین مملکت‌داری بنویسد. در همین راستا، روح‌الله اسلامی (دبیر کنگره "هزاره خواجه نظام‌الملک" و استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی)به پرسش‌های ایلنا در رابطه با چرایی اهمیت و لزوم بازخوانی سیاست‌نامه در عصر حاضر پاسخ داد. مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

چرا باید پس از هزارسال، خواجه نظام را بازخوانی کرد؟

خواجه نظام، کتابی دارد به نام سیرالملوک یا سیاست‌نامه! این کتاب در زمره آثار سیاست‌نامه نویسی و اندرزنامه‌نویسی است و ما بعد از گذشت هزار سال، وقتی این کتاب را می‌خوانیم، می‌بینیم که نحوه حکمرانی و سیاست‌ورزی صحیح چگونه است. نظام‌الملک توانسته که در ذیل زبان فارسی، یک اثر دقیق و مدون در حوزه سیاست عملی تالیف کند و ما امروز میراث‌دار او هستیم.

چرا تا این حد اهمیت دارد؟ نخست اینکه وی در زمره اندیشمندان و بزرگان تاریخ فرهنگی ما، نظیر فردوسی و رودکی و حافظ و مولانا و امثالهم است و ما به همه این بزرگان مدیون هستیم. دوم اینکه وی دغدغه حفظ و تداوم روح تاریخی ایرانی را در سر می‌پرورانده است. ایران پس از حمله اعراب مسلمان، از نظر سیاسی و نظامی دچار فروپاشی می‌شود ولی ایده و فکر تداوم فرهنگی ایران، توسط متفکرانی نظیر ابن مقفع، خواجه نظام‌الملک، سهروردی، فردوسی و حافظ، تداوم می‌یابد. دفاع از مفاخر ایران و دفاع از هویت ایرانی و زبان فارسی در دستور کار همه این بزرگان بوده است. علاوه بر این خواجه نظام‌الملک، متن نگارش شده‌ای که از دسترس خارج شده باشد هم، ندارد. زمانی‌که در رابطه با ترتیبات حکومت، دربار، خزانه و قضاوت می‌گوید و می‌نویسد، حرف‌هایی را بیان می‌کند که اغلب این موارد حتی به‌ درد روزگاران امروز ما نیز می‌خورد. به همین معنا، می‌توان خواجه را با متفکرینی نظیر افلاطون، هابز و ماکیاول در غرب مقایسه کرد. برای این بزرگان همایش‌های فاخر و میلیون ‌دلاری برگزار می‌کنند. نظام‌الملک هم برای ما چنین جایگاهی دارد، زیرا وی افکار و اندیشه‌هایی را تولید کرد که در سطح جهانی قابل عرضه است.

در واقع، سیاست‌نامه مجموعه فرمول‌ها و قوانینی را ارائه می‌دهد که بسیار کاربردی است. همچنین کشورهای دیگری سعی در خودی‌سازی و مصادره به مطلوب این میراث ارزشمند تاریخی، سیاسی و فرهنگی دارند. کشورهای اسلامی بسیاری در همسایگی ما هستند که می‌کوشند خواجه نظام را متفکری اشعری بدانند و در واقع او را به عنوان یک متفکر اسلامی معرفی کنند. ترکیه هم می‌کوشد که خواجه را به جهت وزارت سلجوقیان، متفکری ترکی معرفی کند و همانند مولانا، وی را بومی ترکیه نشان دهند. امسال هم یک نشست بین‌المللی برای خواجه نظام برگزار و متفکران بسیاری را از سراسر جهان به این نشست دعوت کردند. ما باید بتوانیم برای خواجه، کاری که برای فردوسی کردیم را تکرار کنیم و در نهایت نگذاریم که این میراث گران‌سنگ را به سرقت ببرند و زیر لعاب‌های دروغین بپوشانند.

آیا سیاست‌نامه را می‌توان در تراز آثاری نظیر شهریار ماکیاول یا لویاتان هابز قرار دهیم؟ آیا ممکن است که این متون از سیاست‌نامه اثر پذیرفته باشند؟

هابز بیشتر تحت تاثیر اندیشه‌های فرانسیس بیکن و مدرنیسم و اندیشه‌های مکانیکی در عصر جدید است و ماکیاول نیز، اندیشمند مدرنی‌ است که سعی در بازنمایی و سپس بازتولید روم باستان را دارد. به‌طور قطع خواجه نظام، پارامترهای بسیاری از آنچه که در اندرزنامه‌های مدرن امثال ماکیاول و هابز آمده را در خود دارد. به طور قطع شباهتهایی به متون مذکور دارد اما این متون، مدرن و سکولار هستند که در پیوند با نوع خاصی از انسان‌گرایی شده‌اند. در مباحثی نظیر کارآمدی، بازنمایی قدرت و عملگرایی، اشتراکات فراوانی میان اندرزنامه‌های ایرانی، چینی و ایتالیایی وجود دارد. یک دلیل این شباهت این است که تمامی اندرزنامه‌نگاران در قدرت حضور داشتند و یک فهم عملی از مفهوم قدرت ارائه می‌کردند.

از بزرگمهر حکیم گرفته تا چهره‌های خردمند و سیاست‌بلدی نظیر برامکه، فضل بن سهل، حسنک وزیر، عمیدالملک کندری و بسیاری از وزرای شاخص ایران، هیچ‌کدام به رغم حضور در سیاست عملی، نتوانستند سیاست‌نامه تولید کنند. تفاوت خواجه نظام با سایر وزرای خوش‌نام و کارآزموده در چه بود؟

سیرالملوک، متن بسیار خاصی‌ست. یک کلان روایت است که در 50 فصل در رابطه با مفهوم قدرت و سیاست عملی و چگونگی حکمرانی نگاشته شده است. البته این به این معنا نیست که دیگران اندرزنامه ندارند. شما اگر به ابن مقفع توجه کنید، کاملا اندرزنامه‌نویس است و رساله‌ تاج‌نامه انوشیروان، ادب کبیر و ادب صغیر را به رشته تحریر درآورده است.

منظورم وزرا هستند. ابن مقفع کاتب اعظم بود...

بله، ابن مقفع منشی ارشد دربار بود و علاوه بر او افراد دیگری هم اندرزنامه نوشتند. نصیحه‌الملوک سعدی و غزالی، دو اثر قابل توجه دیگر در این زمینه هستند.

جالب است، هر دو دانش‌آموخته و مدرس مدارس نظامیه بودند. آیا می‌شود گفت که در ذیل مکتب اندرزنامه‌نویسی خواجه نظام‌الملک قرار می‌گیرند؟

بله، سیرالملوک‌ها و نصیحة‌الملوک‌های متعددی داریم ولی هیچکدام به قوام و پختگی سیاست‌نامه خواجه نظام‌الملک نمی‌رسد. خواجه نصیرالدین توسی هم فیلسوف و هم وزیر بوده ولی بیشتر تاملاتش معطوف به فلسفه سیاست و اخلاق سیاسی بوده است و اخلاق ناصری نمونه بارز این نمود فکری خواجه نصیرالدین توسی به عنوان یک وزیر و سیاستمدار عملی و نظری‌ست.

چه چیزی باعث شد که در هزار سال اخیر سیاست‌نامه‌ای برای سپهر اندیشه سیاسی ایران تولید نشود؟

اندرزنامه‌ها متون کامل، متقن، شفاف و ظریفی‌ هستند و یکسری کامنت منسجم و عملگرایانه در رابطه با حکومت‌‌داری هستند و البته در این میان خواجه نظام یک استثناست. در دوره‌های بعدی، عطاملک جوینی یا قائم‌مقام فراهانی یا تعدادی از علمای مذهبی و وزیران، متونی برای نصیحت پادشاهان می‌نویسند اما حرفی که بسیاری از این نویسندگان می‌زنند در یک فضای آرمانی و شاعرانه سیر می‌کنند و در بسیاری از موارد در ضدیت با متن خواجه نظام قرار دارند، درحالیکه سیاست‌نامه یک متن بسیار پراگماتیستی و عملگراست. خواجه نظام سنت پیش از خودش را نیز به خوبی می‌شناخت و به همین دلیل نزدیک به سی سال توانست قدرتمندانه یک امپراتوری وسیع که از شرق با چین و از غرب با دریای مدیترانه همسایه بود را، با نظم و تدبیر اداره کند و تجربیاتش را در این اثر گردآوری کند. او همچنین تمام سیستم‌های جاسوسی، نظارت و قضاوت را زیر نظر خود داشت و توانست که شیرازه امور را به دقت در دست بگیرد. وزیران بعدی یا به سرعت کشته می‌شدند یا چارچوب کار از دست‌شان خارج می‌شد یا سواد کشورداری خواجه نظام‌الملک را برای اداره کشور نداشتند. اگر شما به اسم خواجه هم دقت کنید متوجه می‌شوید که نام نظام‌الملک به این دلیل است که او در پی نظام‌بخشی دقیق به امور گوناگون کشور بوده است. نظام یعنی همان تفکر سیستمی است که دنیا امروزه حول آن می‌چرخد! این رویکرد به شدت شبیه به دوران هخامنشیان و ساسانیان، نظام‌مندی گسترده‌ای دارد.

خواجه نظام‌الملک توانست در نظام‌های آبیاری، مالیاتی، دادرسی، ارتش، سیستم‌سازی کند. آیا این سیستم‌سازی اقتدارگرایانه و متکی به فرد بوده است؟ از این جهت که خبری از نظم سیاسی دوران طغرل، آلب ارسلان و ملکشاه، در دوران سلطان سنجر وجود ندارد!

به‌نظر می‌رسد سیستمی که خواجه نظام ایجاد می‌کند، در دوره‌های بعدی هم تداوم دارد؛ هم نوع مدارس و هم نگاه به نهاد وزارت تغییری نمی‌کند. ایران از منظر جغرافیایی در معرض تهاجمات نظامی اقوام بیابانگرد بود و در پس تهاجمات آنها، بسیاری از دستاوردهای تمدنی ایران از میان می‌رفت. ایران به عنوان یک چهارراه ژئوپلیتیکی، در معرض تعرضات فراوانی قرار گرفته و باعث شده که ما بسیاری از دستاوردهای تمدنی را نبینیم و همچنین موجب شده است که به جای تداوم در امر تمدنی، به ویژه در امر سیاسی، شاهد یک گسست و عدم پیوستگی باشیم. مثلا ما دیگر تداوم نظامیه‌ها را نمی‌بینیم.

دست‌کم اسناد وجود مدارس نظامیه در دوره سعدی که وجود دارد! منظورتان از تداوم، دقیقا تا چه دوره‌ای از تاریخ است؟

بله، البته نظامیه‌ها تا دوره حمله مغول و حتی دوره کوتاهی پس از آن نیز تداوم داشت و حتی آثار مخروبه یکی از آنها در بغداد نیز وجود دارد، منتهی بحث اینکه از پیروان همه ادیان در حکمرانی استفاده شود و نظام‌های تقنینی به وجود خود تداوم ببخشند، در دوره‌های بعدی بسیار کمرنگ شده بود. خواجه نظام هم، مانند زکریای رازی و جابربن حیان، یک درخشش نیمه پایدار است و تداوم ندارد.

به نظر می‌رسد که خواجه نظام‌الملک برای خود در فلسفه نظری سیاست، جایگاهی را تعریف نکرده است و خود را به عنوان یک سیاستمدار پراگماتیست بازنمایی می‌کند، درحالیکه سیاست‌نامه به شدت حاصل تاملات عمیق سیاسی است. این تناقض رفتاری ناشی از تواضع بود یا عدم خودآگاهی نسبت به اهمیت کلان روایت سیاست‌نامه؟

خواجه نظام فیلسوف سیاسی به معنای آرمان‌گرایانه فلسفی نیست. همچنین فیلسوف گفت‌وگو به معنای دموکراتیک قضیه هم نیست. او یک متفکر واقع‌گرای نخبه‌گراست. آن چیزی که در حال حاضر دنیا را اداره می‌کند، دموکراسی و سوسیالیسم و مواردی از این قبیل نیست؛ بلکه عملگرایی و واقع‌گرایی است که دنیا را مدیریت می‌کند. وظیفه اندیشمند سیاسی فهم مناسبات قدرت در قبال حاکمیت و حفظ و بسط قدرت ملی از طریق رعایت واقع‌گرایی در امور سیاسی است. ویژگی نخبه‌گرایی سیاسی، پیوند عملیاتی با قدرت است که باعث افزایش قدرت حاکمیت می‌شود و خواجه نظام به‌طور قطع یک سیاستمدار نخبه‌گراست. البته سیاست‌نامه برای عوام متنی تلخ و ناخوشایند است در حالیکه، ماهیت و منطق سیاست همین است. در واقع نظام‌الملک همان چیزی که هست را به‌طور دقیق تبیین می‌کند و در نهایت راهکار لازم را پیشنهاد می‌کند.

کد N2011015

وبگردی